ناشر: نشر پرند. کابل
سال : هزار وچهار صد خورشیدی
تهیه ونگارش: ضیأ باری بهاری
از سده ها به اینطرف، هرگاه سخن ازبدخشان رفته است، گویی تمام بدخشان، لعل
ویاقوت والجوردی بوده است، نشسته در نگین شعر شاعر. از این رهگذر، مانند
کردن های شعری ب ا روی آورد به لعل بدخشان، همراه بوده است با همسری های
عقیق یمنی. اگر فردوسی در شعر حماسی اش تیغ رخشان وچشمۀ رخشان را به تصویر
نشسته است، لعل ونگین بدخشان
است که فراز می آ ی ن د. همچنان است که شاعران پیشین زبان فارسی به لعل و
یاقوت و بدخشان عطف داشته اند. اندکی را از برخی شاعران می آورم:
فردوسی
شب تیره و تیغ رخشان شده
زمین همچو لعل بدخشان شده
*
شود روز چون چشمه رخشان شود
جهان چون نگین بدخشان شود.
*
ناصرخسرو
حوض ز نیلوفر و چمن ز گل سرخ
کوه نشابور گشت و کان بدخشان
*
خاقانی
ز عکس روی آن خورشید رخشان
ز لعل آن سنگها شد چون بدخشان
*
سنایی
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
*
از زیبای های دل انگیزطبیعت بدخشان سخن بسیار رفته است، از آنجمله از عزیزی
بیاوریم که عمری را در تبعید جفا کارانه سپری کرد، اما دل با بدخشان داشت.
مخفی بدخشی
بر کنده دل از قوم و وطن کرده فراموش
هرکس شده یک مرتبه مهمان بدخشان
*
زیبا رویان دارندۀ سجایایی که تحسین واحترام دل انگیز بیافرینند و نگاه
عاشقانه بر دل بگسترند و وفامند بمانند، در کنار لعل و یاقوت ونگین بدخشان
یاد شده است.
خونابه شد لعل زغم در جگر کوه
از حسرت لعل لب خوبان بدخشان
واگر خواجوی کرمانی گفت که "باعقیق لب او لعل بدخشان کم گیر"همزمان میداند
که بهترین ی را در مقایسه با لب یار به مقایسه گرفته است.
*
سخن گفتن ومثال آوردن از شاعران، نویسنده گان و دانشمندانی که بدخشان در دل
پروانیده است، به دلیل اشکار بودن برای اهل ادب وفرهنگ ازیادآوری آنها
انصراف می جوئیم.
اما از میان کتابها و سخنان بیشماری که طی سالیان پ سی ن انتشار یافته اند،
تازه ترین کتابی را هم داریم که افزون بر شعر وادب، برگهایی را در پیش روی
ما میگذارد که گرفتن سراغ آنها کمتر از جست وجوی عقیق و لعل در کان های
بدخشان نیست. این کتاب "برگی از تاریخ بدخشان افغانستان" نام دارد که توسط
جناب باری ضیأ بهاری، جمع آوری، تهیه
ادامه دارد |