کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

بخش اول

 

 

 

 

 

 

 

بخش دوهم

 
 

   

بازتایپ از ایشور داس

    

 
حوداث خارجیه

 

 

ششم – اینکه نوشته است که مبلغ چار روپیه کلدار سالیانه اهل هنود جزیه ادا میکنند چون کدام نفری از اهل هنود در حدود قلمرو افغانستان داخل و خارج میشود در بندر که از ادخال و خروج این فقره جزیه که فی نفر اعلی مبلغ شانزده روپیه کابلی و فی نفر اوسط هشت روپیه کابلی و فی نفر ادنی چهار روپیه کابلی بقرار درجه توانایی ما مردم اهل هنود از قدایم الایام میدهیم این جزیه نیست و از خارج علاقه مذکور که داخل شود نیز به قرار درجه اوسط و ادنی است زیرا که کلانها و گذشته گان مردم اهل هنود این فقره را بنابر خیرخواهی و بهبود اهل هنود افغانستان و شخصیکه داخل قلمرو شود قبول کرده اند بنابر اینکه بعد از ادای جزیه خون ما همراه خون مسلمان برابر میشود چنانچه در هر وقت کدام هندو را مردم سارق خواه بدشمنی شخصی از اهل اسلام بقتل رسانیده یا برساند هرگاه مدعی او معلوم دار باشد به ثبوت برسد برابر و بسر حکم قتل از حضور پادشان بر او میشود و هرگاه مدعی پیدا نمیشود برابر خود مسلمان بازخواست شده دیت خون او گرفته بوارث او میدهند چنانچه در هیمن زمان اعلیحضرت امیر صاحب این نوع شده که شخصی دیوان چنه مل هندو نویسنده ریزه کوهستان از قوم گهتری بوده محمد زمان نام طرمچی کوهدامنی با چند نفر قطاع الطریقان همراه های خود در عرض راه کوهدامن چنه مل هندو را به قتل رسانیده بودند سرکار والا اعلیحضرت امیر صاحب با تحقیقات زیادی نموده خود محمد زمان را بدار غرغره حکم قتل فرمودند.

و چهار نفر همراهان او چشم کور کردن حکم دادند و ده نفر دیگر را بقرار سیاست پادشاهی حکم فرار کردند- حال جای غور و تمیز است که عدل از این اضافه چه باشد و بازخواست و غور رسی از ین زیاد چیست بیک چهار روپیه کلدار که هشت روپیه کابلی شود جزیه دادن که بازخواست مایان از این قرار شود چرا ندهیم و بهر حال شکرانه ایزد تعالی را از غوررسی پادشاه خود همواره به جا آوریم و بقرار شرع شریف و امر کتاب الهی معمول میداریم فقط.


هفتم – اینکه نوشته است که کسی از اهل اهنود اجازه ندارد که به موجب احکام مذهب خود مصروف عبادت شود و دهرم سال و معبدها ناقوس نواخته بتواند کسی بر حلف هندو باور نمیکند-
جواب اینکه این حرف هم محض غرض آلود است زیرا که در همین مدت مدید هرگاه کسی برای عبادت خداوندی که حاصل زندگانی است آنها را نمیگذاشت تا این زمان در افغانستان احدی از اهل هنود نمی بود از مرحمت پادشاهی همه مایان بقرار قواعد دین داری و دهرم خود هیچ وقت از عبادت حضرت رب المعبود قارغ نبودیم و نیستیم و گاهی از طرف پادشاهی ممانعت این حرف برای مایان نشده بلکه امداد فرموده اند چنانچه ما مردم برای زیارت کردن تهاکر پنجشیر به هزار زحمت در محال پنجشیر می رفتیم، حضرت ضیاء الملة والدین مرحوم مغفور خلد آشیان همان تهاکر پنجشیر را در عراده ها امر فرمودند که آورده و در آسمایی که زیارت کل چهار طایفه جات اهل هنود افغانستان و هندوستان به آسمایی چود تهاکر پنچشیر اعتقاد دارند تهاکر پنجشیر را در آسمایی گذاشتند باز درین زمان اعلیحضرت امیر صاحب حال چون سرک و راه ها بقرار رجه احکام بهر جوانب از حضور در آبادی و تعمیران شده بود سرک طرف سمت مغربی قندها استاد کاران تعمیرات که رجه انداختند برابر و راستان آسمایی آمد و برج آسمایی را کارداران تعمیر برای سرک می انداختند اعلیحضرت پادشاه ظل الله ما فرمان مبارک بدستخط مبارک خود تحریر نموده عنایت کردند بنابر دل جویی و خورسندی ما رعایای اهل هنود معماران تعمیر سرک را ممانعت فرمودند که الحال همان فرمان دستخط مبارک سرکار شهریار والای ما در آستان آسمایی در چوکات و آینه گرفته به طریق یادگاری ما بعد نصب است چون حضرت سرکار والا امیر صاحب ما این طریق نوازش و رعایا پروری در حق این کمینه گان دارند حرف های نوشته اخبار نویس اگر غرض آلود نیست چیست ودر باب نواختن ناقوس گاهی رواج درینجا نیست و نبوده و گاهی مایان را کسی منع نکرده بلکه خود مایان نواختن آن را درین ولا به دلایل زیادی مضر می شماریم نه ناقوس داریم و نه می نوازیم فقط.


هشتم – اینکه نوشته است یک ادنی ترین مسلمان اعلی ترین هندو را دشنام و فحش داده می تواند و برخلاف این اعلی ترین هندو ادنی ترین مسلمان را چیزی گفته نمیتواند – جواب اینکه این نوشته هم چندان صحت ندارد اول اینکه شخصی که لا محاله عقل و فکر دارد بدون سبب کسی را دشنام و فحش نگفته و نمی گوید چون در هیچ ولایات و هیچ محل خالی از اشخاص لوچه و اوباش نیست اگر احیاناٌ کدام لوچه و بد معاش به کسی دشام بدهد همان وقت دشنام رد و بدل شده هرگاه شخصی زبردستی کند ملامت خود بسزای خود میرسد زیرا که پادشاه ظل الله ما در هر کوچه و بازار پهره دار ها و تهانه داران کوتوالی و کلانتران برای همین مقرر فرموده اند که هرگاه کدام شخص لوچه یا زورآور یا بد معاس بکسی چیزی بگوید و جنگ شود یا دکانی و خانه دزدی شود فی الحال او را به کوتوالی حاضر نمایند که بقدر گناه خود بسزا برسد و اینکه نوشته که اعلی ترین هندو به ادنی ترین مسلمان چیزی گفته نمی تواند این حرف هم محض غلط است. اول اینکه غیر حق و بی سبب چرا شخصی از مسلمان یا از هندو باشد چیزی دشنام بگوید دویم در هر جا شخصی صاحب آب و لوچه بکردار و افعال خود اند خصوصاً بعضی اشخاص مردم اهل هنود که بدفترهای پادشاهی و بخدمت ملازمت دارند بخوبی ودرستی به شخصی که گناه کار و ملامت باشد بقرار قانون و قادعده و دستور العمل پادشاهی شخص گناه کار را بقدر لازمه سزا میدهد اگر سزا ندهند مال و محصول سرکار چگونه جمع میکنند-


نهم – اینکه نوشته است تعداد درهم سال و معبدهای اهل هنود خیلی قلیل است اما اهل اسلام در هر تعداد و هر جای مساجد و خانقاه بناکرده می توانند کسی آنها را از این کار خیر باز نمی دارد دهرم سال و معبدها در عهد اعحلیضرت خلد آشیان ضیاءالمله و الدین مرحوم در هر تعداد آن هیچ اضافه نیامده و این امر محض مشکل بلکه نا ممکن است که در تعداد موجوده آن اضافه کرده بتوانیم لفظِ اضافه بلاشک از ناممکنات است چرا که در حال این تجاویز نیز بعمل آورده شود تمثیلاً عرض میکنم که در خود شهر کابل حسب الامر اعلیحضرت امیر صاحب خالصه دهرم سال بندکرده شده است و اگرچه اهل هنود به حضور اعلیحضرت همایونی برای بازکردن آن عرضه داشت تقدیم نموده اند اما عریضه های شان از بارگاه خسروی با جابت مقرون نشده و همچنین حسب الامر اعلیحضرت امیر صاحب دام اجلاله در موضع سلطانپور چشمه بابا نانک که یک تیرته زیارت معتبر اهل هنود و معه دهرم سال ضبط شده است و بجای دهرم سال که حال منهدم شده خانه ها تعمیر کرده شده علی هذالقیاس سمت شمال جلال آباد در علاقه کامه یک دهرم سال زمانه قدیم منهدم کرده شده و نیز دهرم سال خسته و فرسوده شهر کجه که از یک پهلو افتاده بود مطلقاً ویران کرده شه است و برای تعمیر آن اجازه داده نشده بلکه حاکم علاقه مذکور تهدیداً اهل هنود را تنبه کرد که آنها از این چنین حرکات ناپسندیده باز آیند و الا متحمل نقصان خواهند شد. چنانچه دهرم سال هنوز در حالت تخریب و خسته‌گی است –


دهم - جواب اینکه نوشته جات مذکور از خودنمایی و بیهوده سرایی به نظر می آید. در خصوص معبد خانه های ما مردم اهل هنود که نوشته است که اضافه کرده نمیتوانند ما مردم چرا معبدخانه های خود را اضافه کنیم این معبد خانه و دهرم سال های موجوده خود کامل پرداخت کرده نمیتوانیم زیرا که ما مردم اهل هنود دارالسلطنه کابل و توابع آن جزوی میباشیم هرگاه نفری بود و باش ما به لک ها نفوس می بود و لک خانه داری می داشتیم اگرچه ما مردم اهل هنود افغانستان مطیع الاسلام و فرمان بردار پادشاه خود میباشیم و هستیم سررشته معبد خانه های موجوده خود ها بخوبی درستی کامل می نمودیم و در باب تعداد اضافه هرگاه کمبود می داشتیم بحضور پادشاه عرض میکردیم. نه ما عرض کردیم و نه در این باب از حضور سر رشته حاصل کردیم که جدید بکار نداریم –
در باب خالصه دهرم سال که بند شده بود این است که از جور و جبر پادشاهی بند نشده بود محض از بی عاقلی و نادانی چند نفر سیکهـ های مردم اهل هنود که به حضور جناب معین السلطنه صاحب شهزاده والا جاه عرض بیقانونی کرده بودند و شخصی به حضور شهزاده والا جاه اخبار کرده بود که جای مسجد اهل مسلمانان را مردم اهل هنود در درهرمسال خود داخل کردند شهزاده این فقره به ملاحظه آن تشریف شریف برده بودند درین بین تحقیق و غور و علم آوری چهار نفر سکهـ های غیر حق شور و فغان و عرض بیجا کردند شهزاده صاحب امر کردند که فی الحال تحقیق بخوبی شود دروازه قفل شود بعد از آن چون کیفیت تحقیق به حضور مبارک سرکار شهریار والا اعلیحضرت سراج المله والدین رسید احکام فرمودند که به اصل دهرم سال و احاطه تعلق خود دهرم سال که از قدیم بود دخلی نیست و واگذار شده قفل دروازه دهرم سال را باز کرده برای اهل هنود بدهند چنانچه دهرم سال خالصه باز است فقط -
و در باب چشمه سلطانپور این حرف هم موجب دفع نزاع سررشته بقرار صلاح و تجویز خیراندیشی شده اینکه چشمه های سلطانپور را مردم مسلمانان قریه سلطانپور سفلی و علیا وغیره بحضور اعلیحضرت همایونی عرض کردند که این چشمه ها جای ماست و آب این بکشت و زراعت مایان تعلق دارد و مردم اهل هنود غیر حق میگویند که از ماست و این دعوای مایان از زمان اعلیحضرت امیر کبیر مرحوم و وزیر مرحوم وزیر محمد اکبر خان و امیر شیر علی خان مرحوم تا این زمان پاک نشده اعلیحضرت سرکار والا مایان را بحضور طلب فرمودند که شما مردم درین سند یا ثبوتی و دست آویز و قباله دارید مایان عرض کردیم که دست آویز و قباله نیست شمه بشمه و سمع به سمع از کلان خود ما در گفتن آمده که یعنی بابا نانک ضاحب فقیر کامل گذشته و در فقر درین بلاد آمده و گذر شان در قریه سلطانپور شده بود که تخمیناً چهار صد سال میشود و مشهور این چشمه های سلطانپور از قدیم در ما مردم اهل هنود و چشمه بابا نانک صاحب و بهگت کبیر می باشد و بروزهای ماه ویساکی اهل هنود اطراف و شهر جلال آباد و کابل غسل نموده میله و زیارت خود میدانیم. اما مردم مسلمانان هم دعوا دارند بلکه در بعضی پادشاهی های گذشته دعوا کرده نمیگذاشتند تا حال انفصال این شده و در حقیقت اگرچه در جهان داری و زمانه دنیوی گفت و شنید دعوا در ما بین مایان بوده و برای سلوک و معرفت و کردار و افعال فقرا عارفان که جهان و کار جهان را نیست و هست نما دانسته برای فقر اشتغال داشتند ثبوت ظاهر طاهر نیست که این چشمه ها بچه قرار بظهور رسیده آنچه هست از قدرت کامله ایزد تعالی است فقط چون منظور پادشاه ظل الله ما از اتفاق هندو و مسلمان و در آرامی و آسوده حالی رعایا و فقرای دولت افغانستان بوده و میباشد و در همان سال سنه ۱۳۲۵ هجری مایان همه اهل هنود عرضه‌داشت بحضور معلی نمودیم که هندو و مسلمان بلاد هندوستان بذریعه پادشاه ما در سنه حال مسموع شدیم که یکدل و یکجهت شده اند رعایای دولت خدا ممالک محروسه افغانستان هم میخواهند که یکدل و یکجهت بوده بدلهای صادق و با اتفاق خود موافق بوده و بروزگار جهانداری و دنیوی مشغول و مسرور باشند. ما مردم اهل هنود بنابر دفع نفاق و نزاع چشمه های سلطانپور و احاطه آن را برای پادشاه واگذار شدیم که جای آبادی کنند و جای پادشاهی تیارکنند چنانچه خانه و جای پادشاه ظل الله بمثل زیارت از هندو و مسلمان همدل است همان که این فقره بنابر خیراندیشی سرکار والا درین پنجسال نزاع و دعوی که از سبب چشمه در مابین بوده برطرف شده و همه‌گی بساختن جای پادشاه خود مسرویم فقط.


در باب دهرم سال قریه کامه که خراب و منهدم شده چون هندو های قریه کامه بی‌بضاعت بودند و استعداد ندارند که آباد کنند و شکست و ریخت او را سال بسال گرفته و بگیرند و بحضور پادشاه ما عرض حال و کیفیت احوال خود را نکردند از ین سبب منهدم شده هرگاه عارض می شدند فرمان شکست و ریخت و کاه گلکاری و آبادی آن داده می شد چنانچه بدار السلطنه کابل بسیار دهرم سال و معبد خانه های ماست که سال بسال کاه گلکاری و شکست ریخت و باخبری آبادی او را میکنیم و در باب دهرم سال قریه کجه سالهای گذشته چودری او بوده و غیره مردم معتبرین دکاندار بزاز وغیره بودند چودری زمان فوت شده از اولاده او شخصی لایق نمانده که پرداخت قوم دهرم سال را نماید بعضی خانه دارشان به کابل و بعضی در جلال اباد اند البته یک پهلوی او خرابه افتاده باشد آنچه هست هندو های که در قریه مذکور است عبادت خود ها را بقرار طریقه که دارند میکنند و احدی برای آنها ممانعت ندارد و چنانچه پارسال سنه ۱۳۲۹ چند نفر از قریه مذکور در جلال آباد بحضور سرکاروالا در آبادی افتاده‌گی پهلوی او و شکست و ریخت او اطلاعدهی حضور عرض کردند اسمی فوجدار و حاکم فرمان داده شد که آباد کنند پس غور شود که نوشته جات اخبار عام بنابر غرض آلوده گی نیست چیست؟ اعلیحضرت امیر صاحب ما گاهی بر احدی روا دار نیستند که از طرف حاکم وغیره جبر و ستم در حق رعایای شان شود و همواره خیال شان این است که همه گی رعایا با اتفاق بوده به دولت قویشوکت آسوده حال و به غریبی و کسب خود ها اشتغال داشته باشند چنانچه برای مسلمانان هندو که تجارت پیشه باشند و کم مایه شوند وجه نقد به صیغه تقاوی از خزانه جات عامره خود برای تجارت به هزار روپیه میدهند چه از برای اهل هنود دارالسلطنه کابل و جلال آباد و قندهار وغیره بنابر کارداری که از دولت نفع برای شان بطریق معاونت برسد جای هزاران شکر گذاری به درگاه ایزد جل شانه به پادشاه مهربان خود داریم فقط- و هم این نوشته است که اگر کدام مسلمان از راه عداوت ذاتی علانیه بگوید که فلان هندو یا فلان زن مسلمان تعلق ناجایز دارد همان وقت هندو را گرفتار کرده جبراً او را در اسلام داخل کرده میشود و اگر ملزم نشود از ارتکاب این حرکات قبیه انکار کند بخیلی بیرحمی قتل نموده میشود و اگر یک مسلمان با کدام زن هندو تعلقات ناجایز داشته باشد از او هیچ بازخواست کرده نمیشود بعضی اوقات به این حیله ناتراشیده که فلان زن هندو در دام عشق فلان مسلمان مبتلا شده میخواهد که مشرف به اسلام شده با شخص مذکور ازدواج کند خواه آن زن خیال هم نداشته باشد جبراً گرفتار کرده به مرد مسلمان سپرده میشود و یک زن قریه شهر کجه را تقریرو تمثیل فوق گذرانیده است- جواب اینکه این فقره مذکور هم چندان صحت ندارد زیرا که اعلیحضرت سرکار امیر صاحب ما بسیار عدالت پروری درین باب دارند و این را در مدنظر دارند که فسق و فجور و بی اتفاقی و حسودی و دستدرازی غیر حق از خلایق افغانستان دور شود اما چون نیز نع انسان در هر دیار و هر حال بیک قرار نیستند چنانچه در یک دست پنج انگشت برادر اند و برابر نه. خیال و نیت پادشاه ما بسیار بسیار خوب و رعایا پرور و در طریقه عدالت جبر و ستم را گاهی رواداری ندارند و همواره در نصایج که پدر به فرزندان بکند دارند چنانچه در زمان اعلیحضرت سرکار والای ما یک ضعیفه بیوه که بندوهی نام از محال کز شیوه را شخصی مسلمان و مزدو او دعوا کرده که مسلمان شده و مرا به شوهری خود قبول کرده پدر ضعیفه مذکور جیون سنگهـ و برادر شوهر او امر سنگهـ از محال کز به عرض حضور سرکار والا حاضر شدند و همان مسلمان که دعوا کرده بود و در نزد قاضی محال شاهد ها هم گذرانیده بود قاضی صورت حال هم به او داده بود از قریه عرض های هندو های مذکور که میگفتند بالای آن تهمت کرده فرمان مبارک از حضور به محال کز اسمی حاکم و قاضی فرستاده زن بیوه هندوی مذکور را با پسر او و مردم مسلمان دعوا کننده را با شاهدان او طلب حضور کرده و تحقیقات زیادی در عدالت خانه پادشاهی نموده چنان غوررسی فرموده ضعیفه عاجزه هندو را به قرار عدالت پادشاهی رها کردند و شخص مسلمان که دعوای غیر حق کرده بود او به جریمه حکم کردند و شاهد های او سه ساله بندی حکم فرمودند و ضعیفه هندو را برای دیوان نرنجنداس کرنیل ملکی که کلان ما اهل هنود به دولت خداداد است تسلیم نمودند و مال و ملک و اسباب ویراق او را گرفته به او تسلیم کردند و حکم فرمودند که به همان قریه شیوه محال کز بخانه و جای خود آسوده و آرام بوده سکونت گزین باشد که احدی تا امروز به او تعلقی ندارد و در ملک شیوه کز که سرحد دولت افغانستان گفته میشود از بازخواست اعلیحضرت امیر صاحب ما به آرامی با پدر و تعلقات و پسر خود بود و باش دارد و احدی را ظاقت نیست که با زیادتی کنند چنانچه سال گذشته که اعلیحضرت سرکار شهریار والا رونق افزای جلال آباد شده برای شکار در محال کز تشریف شریف برده بودند شام سنگهـ نام پسر ضعیفه مذکور بحضور برای دعاگویی حاضر شده بود چند دانه طلا و روپیه برای او بصیغه بخشش دادند و رعیت پروری نموده رخصت کردند پس فکر و غور باید نمود که اعلیحضرت امیر ضاحب ما چقدر رحم دلی و هر دل عزیزی در حق ادنی ترین اهل هنود و رعایای خود دارند فقره که بحضور معلی برسد به بسیار تحقیقات غوررسی میشود نوشته جات اخبار عام که از گفته یک شخصی به طریق تهمت و غرض باشد درج اخبار ود و جای افسوس است –

 


امیر حبیب الله خان

 

یازدهم – نوشته است که که اعلیحضرت امیر صاحب برای برهمن نومسلم مبلغ هفت صد روپیه و برای گهتری نومسلم شش صد روپیه برای ویش نو مسلم مبلغ پنجصد روپیه و برای شودر نو مسلم مبلغ چهار صد روپیه مقرر فرموده اند- جواب این که این فقره هم چندان حرفی نیست و خالی از غرض نخواهد بود بنابر اینکه هندوی که بدون از جبر و ستم و زور و زیادتی و بدون فسق و فجور برضای خود از جامه هندوی بدر شده نومسلم اختیار می کند چون ما مردم اهل هنود هندوی که از دهرم ما رفت کلیم غم او را می اندازیم که یعنی از جامه و قالب هندو گری برآمد و همراه او نشست و برخواست و هم خانه و هم اطاق داری نکرده برای او چیزی نمیدهیم و از میراث باهم محروم میشود پس چاره او چیست و گدایی گری را هم اعلیحضرت سرکار امیر صاحب از ملک افغانستان موانع فرموده اند که باید گدای در شهر ها نباشد و گدایی نکنند هر شخص محتاج است کسب و مزدوری کرده طعام خوراکه و پوشاکه خود را پیدا کند هرگاه شخصی معیوب و نا بکار که از دست او کسب و کاری و مزدوری نمیشود همه را جمع نموده در سال یک دفعه به صیغه برای خدا به ذریعه کلانتران و کارداران کوتوالی سیاهه نفری را خواسته از مسلمان و هندو که عاجز و مفلس و از پا افتاده باشد به حضور طلب نموده از حضور بقدر حال هر کدام را وجه نقد برای حد امرحمت می کنند و در زمستان که سرما میشود و برای بعضی پوستینچه و پوستین عنایت می فرمایند حال تمیز کنند که هرگاه هندو نومسلم که برضای خود مسلمان شود از جهت دست مایه او همان یک دفعه که نو مسلم شده و بقرار درجه برای همان میدهند که چیزی کسب و غریبی به همان وجه دست مایه نموده نان و پوشاکه خود را پیدا کند که از گرسنگی هلاک نشود و گدایی نکند پس این حرف چه جایی اعتراض است این فقره جای رحمدلی و رعیت پروری نیست چیست و درین حرف شخصی که اعتراض نموده جز از غرض و بیهوده سرایی دیگر چه گفته شود فقط-


دوازدهم.......در شماره آینده می خوانید

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۶۵     سال  شانـــــــــــــــــــزدهم        اسد ۱۳۹۹      هجری  خورشیدی                 اول اگست  ۲۰۲۰