خلاصۀ سوانح و سرگذشت لتا متخلص به منگیشكر
در خانواده یكى از هنرمندان محلى هندوستان بنام منگیشكر طفلى بدنیا آمد كه در آغاز اسمش را “Hema” (هیما) گذاشتند و بعدا به لتا تبدیلش نمودند ولى پدرش كه او را بقیمت جان دوست میداشت بنام Hridya"“ (هریدیا) یاد میكرد.
از مقام عالى لتا در جهان كنونى موسیقى چنین استنباط می شود كه نورى در پیشانى هاى اجدادش ثم به ثم از پدران به بازماندكان انتقال مى یافته و بالآخره این نور از وجود منگیشكر به وجود لتا انتقال و متجلى شده، پدرش تا زمانى نه بسیار زیاد بلكه فقط دوازده سال انتظار می كشیده كه نورى را كه از آباء و اجداد به ارث برده بود در وجود لتا مشاهده كند و چنانچه بارى پدرش بعد از چند سنجش و ارزیابى گفت كه لتا در موسیقى آیتى خواهد بود، پدرش دانست كه رسالتش با آوردن لتا ختم شده در سن دوازده سالگى لتا و فامیل خود را وداع و داعى اجل را لبیك گفت و چه خوش مرگى كه در همه حال نامش ضم نام لتا ذكر میشود.
لتا یا ستاره ترنم شرق كه او را ملكه ی ترنم و حنجره طلایى و گولدن میلودى هم میگویند در بیست و هشتم ماه سپتمبر (۱۹۲۹م) تولد یافته و در سپتمبر امسال (۲۰۰۳م) جشن تولد او را برگزار خواهند كرد. پدرش پندت ناتهـ منگیشكر با مرگ خود یك اثر آخرى را در انكشاف هنر لتا بیاد گار گذاشت و لتاى دوازده ساله طفل نابغه را داغدارگردانید و این داغ بحدى بر او اثر انداخت كه در این شصت و یك سال بعد از مرگ پدر باسوزناكترین ناله ها و فریاد ها با روح پدرش راز و نیاز دارد و این از نظر دانش روانكاوى یك حقیقت پذیرفته شده است كه دختران عاشقان پدران و بالمقابل پدران عاشقان دختران شان مى باشند.
لتا با مادر مهربان، سه خواهر (مینا، اشه، اوشه) و یك برادر (هریدی ناتهـ Haridayanath ) مصادف با دوازده سالگى لتا در ۱۹۴۱، پدر را از دست میدهد و پدر بدار بقا مى شتابد، لتاى غمدیده با آنكه خود كودكى بیش نیست احساس سرپرستى فامیل را مى نماید و از آن ببعد دوره شاهدختى او بپایان میرسد و دوره پریشانى گریبان گیرش میشود. لتا یتیم است، پدر ندارد، از مادر توقعات پدرى سراغ نمی شود، نا امید است، بیچاره است، برادرش آنقدر كوچك است كه از لتا توقع محبت دارد نه لتا از او. لتا در بیابان بى
سر و پا افتاده و راه زندگى برایش هموار نیست، پدر را به چشم سر دیده كه خاكستر شده و میداند كه واپس بر نمى گردد لذا در جهان غم و اندوه غرق است.
در سالهاى كودكى و طفولیت، لتا گاه گاهى زمزمه سر میداد و الهامات آسمانى برایش میسر میشد، به ساز ها و آوازخوانی ها گوش فرا میداد. صدا های دلكش نور جهان ملکۀ ترنم را میشنید، او هنوز در گفتار به پختگى نرسیده بود با آن هم سعى میكرد كه چیز هایی از حنجره بیرون آورد. به بیت هاى ساده اى از آواز هاى هنرمندان گوش فرامیداد و در حافظه كودكانه اش حفظ میداشت، چون كوچك و معصوم بود وقتی كه صدا میكشید به شئى و یا چیزى متوجه میشد، فاصله اى زمانى در خواندن و زمزمه اش رخ میداد، فورا دوباره بدوام آواز قبلى اش خود را تنظیم میداد و میخواند و سخت میكوشید كه غلط نكند.
پدرش در انكشاف استعداد لتا رول مهمى را بازى كرده بود حتى گفتم كه مرگ نابهنگام پدر و فقدان او باعث پدیدار شدن نبوغ لتا شده است و طوریكه در سوانح لتا مییابیم كه پدرش در لیاقت و آیندهء او پیش بینی هاى داشته است كه یك بیك درست برامده اند. لتا بزبان انگلیسی از گفتار پدرش این كلمات را بیاد دارد:
“Lataji says her father told her Mother that she is going to be a miracle since he knew a little about astrology he died before she started singing”.
این نكته را نباید فرا موش كرد كه پدر لتا در حالت قناعت و خاطر آسوده مرده بود. زیرا اگر او زنده مى بود توان شنیدن صداى لتا را نداشت و شاید ده ها بار از اثر شنیدن نغمه هاى دخترش بیهوش مى شد. ولى طوریکه گفته آمد او باید خورسند مرده باشد زیرا وظیفهء انسانى خود را كه تربیت لتا بود انجام داد و رفت.
لتا بعد از مرگ پدر كفالتش را در سر پرستى فامیل اجرا مینماید و مشكلات و موانع زیادى را به چشم مى بیند، زیرا او خودش طفل است و مشكل است كه طفلى، اطفال دیگر را سرپرستى نماید و از آنست كه در مقابل پول بسیار نا چیز هنر نمایى میكند و ضمناً در آن دورهء كودكى گاه گاهى به شاگردى بعضى استادان زمانه بمانند امان على خان صاحب و امانت خان زانو میزند ولى بزودى آن بزرگان مقام منیع او را در صدا درك و كشف كردند و گفتند كه:
“"A gifted girl musically و “She was recognizede as being highly gifted musicallly”
بارى لتا گفته بود كه:
“The foundation of my musical propensities was laid as eairly as that.”
واز آن دانسته می شود كه او با موسیقى تولد یافته بود و موسیقى در فطرتش جاى داشت.
لتا در سن دوازده سالگى بنابر مجبوریتهاى فامیلى بكار آغاز كرد و دختر فلم شد، هم خواندن و هم تمثیل میكرد. اولین بازى او در ۱۹۴۲ در فلم “مراتی” و اولین خواندن هندى او در فلم “مراتى” در سال ۱۹۴۳ بود. لتا آن نابغه ی كوچك در آن روزگار فقط ۶۰ روپیه معاش ماهوار میگرفت و چون خوش مى درخشید مدتى بعد عایدش را به (۳۵۰) روپیه تزیید بخشیدند. لتا در سال ۱۹۴۵ بخاطر وظیفه آهنگ شهر بزرگ هندوستان بمبئى را نموده و با خواهرش “اشه” آواز خوانی می نماید و آهنگها را خودش براى خود و خواهرش تهیه مینمود. در این وقتها لتا مدتى را نزد پندت تولساید شرما كه شاگرد استاد غلام على خان بود درس موسیقى فرا گرفت. لتا زندگى عادى خودرا در ۱۹۴۷ آغاز نمود زیرا كه او تثبیت لیاقت كرد و داراى عایدات منظم گردید.
بعد از ۱۹۴۷ یكباره ستاره ی لتا در فضاى بمبئى درخشش یافت و بسى هنرمندان و ستارگان هند در مقابل او موقف خویش را ضعیف احساس كردند و حتى از دست دادند. چونكه لتا استعداد خداداد داشت و داد خدا با داد بنده تفاوتها دارد. مردى از تبار بزرگان هنر بنام غلام حیدر از مقام منیع و استعداد فطرى و ذاتى لتا بزودى آگاه شد و او این كشف خود را به دیگران و مقامات هنرى شرح و بسط داد خداوند او را خیر دهد دكه مردى هوشیار و حق شناسى بوده است.
لتا این هنرمند بى نظیر در دوره ی استعمار انگلیس تولد یافته و هنوز آزادى را ندیده بود، تنها میدانست كه یك انسان بزرگ و بشر خواه بنام مهاتما گاندى با همرزمان خود سعى دارند كه انگیسها را از ملك خود بكشند و مملكت هندوستان خود ارادیت را بدست بیاورد و همانطور هم شد كه در ۱۹۴۷ كه اوج شهرت هنرنمائى هاى لتا بود هندوستان آزاد شد و در این آزادى استاد موسیقى لتا در وقت جدائی پاكستان از پیكر هندوستان به پاكستان هجرت كرد. لتا در كشور پهناور هندوستان مصروف هنرنمائى هاى بى نظیر میشود و با آنكه در آغاز بعضى خواندنها را از دیگران تقلید میكرد حالا آزادانه و مستقل بروش ، سبك و خواسته خویش صدا ها را آزادنه از حنجره مى كشد و در قطار اول چه كه خود بصورت قطع مقام اول قرار میگیرد ودر هر دهه كار او و فعالیتهایش فرق
میكند.
یكى از غزلخوان هاى هند بنام جگجیت سنگهـ بارى گفت كه در قرن بیست سه واقعه مهم رخداد: تولد لتا، تسخیر مهتاب ، شكست دیوار برلین و( از بین رفتن كمونیسیم شوروى).
در پنجاهمین سال خدمات هنرى لتا جشن بزرگ با گردهمیای هزاران هنرمندان بزرگ هندوستان جوره میخواندند. خیلى دلچسب بود كه لتا با دها هنرمند هندوستان جوره میخواند و مردمان از آن استقبال می کردند.. هنرمندی از مدراس واقعا در میان هنرمندان خوش درخشید. هر یك از هنرمندان از مقام والاى لتا حكایه ها داشتند. بالآخره در آن مجلس وقتى فرا رسید كه در گردن لتا گل تازه با دیزاین دائروى را گذاشتند و لتا بزودى آنرا از گردنش دور ساخت و نیز بزرگ مرد دیگر هندوستان با لطف خاص هنرمند نوازیش تاج مرصع و پلاتینى هنر را برسر لتا گذاشت و لتا آن تاج را حتى بیش از یك ثانیه برسرش قرار ندارد و بزودى از سرش پایین آورد و آیا میدانید چرا اینطور شد، لتا به گل احتیاج ندارد زیرا او خود گل خود روى زمین است و تاج مرصع او دایم برسرش
است یعنى اینكه تاج او مقام معنوى اوست و نه تاجى را كه هنرمندان هندى با تقبل زحمات زیاد آنرا ساخته اند.
در محفل مذکور از بسکه هنرمندان و بزرگان هندوستان لتا را قدر کردند، لتا از حیای زیاد عرق آلود گردید و از جبینش قطرات مروارید گونۀ عرق سرازیر شد و از آنست که شاعر فارسی برایش این بیت نثار کرد:
نازنینی که از عرق تر شد
نازنین بــــــــود نازنین تر شد
خصوصیات صداى لتا
لتا در خواندها تمکین و استواری را شیوۀ خود ساخته و در طول عمر تمکین و عزت نفس و بردباری شیوۀ او بوده است و کبر و غرور هرگز در شان او ملاحظه نمی گردد.
من بعد از مطالعه در باره سیرت، زندگی، شمایل و سرنوشت لتا یک موضوع را در یافتم که هیچکس امتیازات صدا و خاصیتهای خاص لتا را برشته تحریر نیاورده است و معلوم است که از هیبت بزرگی و مقام او محافظه کاری را اختیار کرده اند و اگر کسی حقیقت را از من بپرسد من هم از جمله همان محافظه کاران میباشم که نمیتوانم بقلم ناقص خود حقایق و خصوصیات هنر او را بازگو نمایم.
و اگر این چند کلمه ی را که میخوانید فقط تصور ناقص و نامکمل است که بقلم ساده نگاشته شده است.
لتا گاهی پیش از اصل غزل فردی و یا بیتی را بصدای بلند در فضا پخش می کند و از آن قوت می گیرد تا به اصل شعر پیدا کند و گاهی هم که طبیعت او را رهنمائی می کند از شعر اصلی آغاز می نماید و تا ختم با عالی ترین وجه خوانش آنرا بپایان می رساند.
لتا نفس طولانی دارد و حتا در خواندن "chhoopa Kar Meri" چهار( تون) را در یک وقت با تفاوت صدا از حنجرۀ بیرون می کشد و البته این کار خدا داد و نبوغ است . لتا در خواندنها بسیار مهم خود چون "لیجا میری دعائین زمانه" (شیرین و فرهاد) و خواندن جوره ای کاش "پهلی قدم" و غیره از خارق العادگی های خودش خبر می دهد و به ما می فهماند که انسان چه موجود عجیبی است.
یک خواندن دیگر لتا را باید ستود و به آن نازید: Na melta cham to)) این خواندن لتا اصلاً آسمانی است. توازن در خواندنهایش مثلی که صدا در کمپیوتر و عالی ترین درجه تکنالوژی ترتیب یافته باشد مشاهده می گردد و اندک ترین اشتباهی در تون، صدا و وزن مشاهده نمی گردد همانطوری که گفته اند علم موسیقی عبارت از علم ریاضی است و لتا با خواندنهایش این قضیه را به اثبات رسانیده است.
یکی از خواص صدای لتا این است که همه شنوندگان صدایش را به یک شکل قبول داشته و می شناسد و هرکس که وصف خواندن او را با دوست دیگرش می کند او توافق کلی دارد. با آنکه اختلافات فردی در روانشناسی یکی از تیوری های مهم و عمده به شمار می رود و مفاد این تحلیل اینست که روانشناسی انسانها را با مطالعات عمیق از هم جدا می کند و لی ساز و آواز لتا آنها را مشابه و به هم نزدیک می سازد.
لتا در خواندنهای جوره ای یک چیز است و در خواندنهای فردی چیز دیگر ولی جوهر یکی است و نبوغ همان نبوغی است که همه میدانند.
صدای لتا باریک و دخترانه است، زنانی که به آوازش گوش فرا میدهند فکر میکنند که تراویدۀ قلب آنها را لتا بزبان می آورد و چون مردها به آن گوش دهند و فکر می کنند که لتا به نمایندگی آنها در سخن است. یعنی اینکه از نگاه روانی به هر دوجنس مختلف تآثیری مختلف دارد.
شاید متخصصین صدا گرافهای مد و جزر و (تون) خواندنهای لتا را تشخیص کرده باشند که خصوصیات صدا کشی او قاطعانه برابر است و معلوم می شود که سینهء او را راهنمائی می کند، زیرا بدون رهبری قلب او نمی تواند فارغ از آمادگی سی هزار صدا را از دهان بدر آورد.
از خصوصیتهای عمدۀ لتا اینست که کلمات را بجا و واضح از حنجره می کشد و در لغات مطلوب سخت صدای دلکشش را قلقله می کند و کلمات دنیا، پریشان ، مجبور، محبت، ستمگر، عنایت، قسمت، تقدیر، زندگی، وفا، دیوانه، دل، عاشق و ده های کلمات دیگر را از اعماق قلب بیرون کشیده و در قلب هر شنونده دریچه ی را برای خود باز می نماید.
به صدای لتا از آوان طفولیت تا ایندم که در قدم های سال هفتاد و سوم است تغییرات کلی نیامده. من نمیدانم که گاهی صدای بی موزیک او را آزمایش کرده اند یا نه، زیرا که صدای او را من صدها بار آزمایش کرده کردم با موزیک نواهای دلکش و ناله ها و فریاد های لتا نه آنقدر برابری دارد، زیرا هیچ یک از نوازندگان که با لتا همراهی می کنند قدرت نبوغ لتا را ندارند ولی چون این یک سنت موسیقی گشته است از آنرو نمیتوان به آسانی قضاوت کرد ولی بی تردید که لتا با آنها می سازد و صدایش را مشخص می سازد.
گاهی فکر میکنم شاید اگر خواننده خود نوازنده هم باشد، انبازیت پیدا خواهد شد. وقتی که امیر خسرو دهلوی آن طوطی هند بدربار پادشاه هان و مرشدش نظام الدین اولیا ساز و سرود می کرد خودش می نواخت و خودش میخواند و بنگرید حیات او را شاهان را غلام خود و مرشدش را با خواندن خود مرید خود ساخته بود، باری مرشدش گفته بود که من سوز سینۀ این ترک را (امیر خسرو ترک تبار بود) واسطه خود در آخرت خواهم ساخت. همچنان ابونصر فارابی یا معلم ثانی روزی که در یک مجلس دوستان حصه گرفت خودش ساز زد و خودش خوان، در دقایق اول ساز او همه درخنده شدند، دقایق بعدی همه بگریان آمدند ولی در دقایق آخیر همه به خواب رفتند و فارابی از مجلس بیرون رفت. منظور اینست که اگر خواننده خود بخواند و بنوازد منشاء هر دو عبارت از یک قلب می شود و توافق
قوی صورت می گیرد. اینکه تدابیر سازندگان و نوازندگان لتا را چه اشخاص تربیه شده تشکیل داده اند و یا میدهد معلوماتی ندارم.
در وقتی که جشن پنجاه ساله خدمات لتا را برپا می کردند نوازندگان نتوانسته بودند که مطابق صداهای معجزه آسای او ساز بزنند، همچنان بود یکتعدادی که با او جوره آواز خواندند و با آنکه لتای متواضع و با تمکین هرگز عکس العملی نشان نداد ولی او میدانست که صدای او کجا و صدای دیگران کجا. بدون تردید جوانی از مدارس جایی که در آن " مهابلی پورم" قرار دارد، در خواندن اولش بی مثال درخشید و بی نظیر خواند.
صدای لتا به صورت طبیعی در قالب الفاظ و کلمات تطابق میکند و تا جایی که از کثرت خواندن های او دانسته می شود آمادگی کمتر می گیرد و به زودی با دیدن و خواندن اشعار طبیعت بر او کمپوز میکند و بی نقص میخواند.
چقدر کار دلکش است که شعرها خودشان سوز دارند و با صدای پرسوز لتا اگر یکجا شوند قیامتی را بر پا خواهند کرد. لتا تمام خصوصیات صدا کشیدن را به عالی ترین درجه قدرت و کلمات را بوجه احسن آن ادا نموده و ندای خود را مطابق تآثیر کلمات بیرون می کشد.
من نمیدانم که لتا در علم راونشناسی چقدر وارد است و ضرور هم نیست که خود را با خواندن آن درد سر بدهد. ولی آنچه را که باید ذکر کنم اینست که او اگر روانشناسی را به صورت طبیعی نداند نمی تواند اینقدر مطابق روحیه بشر بخواند زیرا هر کلمه و هر صدایش بر هدف که تاثیری روانی است مستقیما اثر وارد میکند، حتا بر کسانی که معنی شعر های زبانهای که لتا خوانده است نمیدانند بلکه صدای اوست که بر روحیۀ آنها تاثیر مینماید.
آهوی وحشی را شعراء معشوق خطاب میکنند و نیز واقعا آهو موجودیست معصوم و زیبا، چون آهو خواننده نیست، سخت است که لتا را آهوی وحشی بنامیم ولی فطرت و استعداد خدا داد لتا بخاطری وحشی است که دست ناخورده و راساً صدایش فارغ از تصنع از حنجره بیرون می شود و می سزد که به لتا و خاصیت تواضع و بی آلایش اش این بیت نثارش سازیم. زیرا که طبیعت سادۀ او مانند آهوی وحشی است.
ز فــــــطـــرت جـــلوه ای دارد جــمالش ســـــــــاده چــــــون آهــــــــــــو
نه زلفش شانه میخواهد نه چشمش سرمه در صحرا
معمولا لتا از طفولیت برسم هندو ها یک خال در پیشانی دارد که سخت زیبا معلوم می شود ولی عجب تصادف است که هنگام مرگ پدرش یک قطعه عکس او بدون خال دیده می شود. تا جایی که دریافت نمودم لتا ساده ترین البسه را می پسندد و صرف وقت زیاد را در آرایش ضیاع وقت می داند.
خیاط ازل دوخته بر قامت زیبا
با قد تو این جامه سبز چمنی را
طوری که گفته آمد از خصوصیات عمدۀ دیگر لتا این است که صدایش از آوان خورد سالی تا بزرگسالی تغییر نکرده است و خودش بعضی خواندنهایی را که چهل سال پیش خوانده بود هنوز هم به همان شکل و تن می تواند بخواند.
ادامه دارد
در قسمت های بعدی این موضوعات انتشار می یابند:
- بعضی از سخنان و نکات در بارۀ لتا
- چند پیشنهاد در تجلیل از مقام بلند لتا
- آواز خوان اول جهان، اعجوبه زمان لتا منگیشکر
- در وصف آواز خداداد لتا
|