نمونه های تاریخی
شاه شجاع
پیامد های تکیه بر بیگانه، با وضاحت یافتن دو منظور و انگیزه بیشتر و بهتر
شناسایی می شوند.
نخست، آرزومندی قدرت طلبی با امکانات بیگانه.
دوم، آرزومندی حوزۀ قدرت نیروی استعماری با استفاده از زمینه های موجود در
کشور طرف توجه و قدرت جویان.
این انگیزه و منظور را در همه زمانه های که تاریخ افغانستان از قدرت جویی،
جنگ قدرت و حضور استعمار گواهی میدهد، میتوان دریافت.
از نمونۀ شاه شجاع (شجاع الملک 1784- 1839)، فرزند تیمورشاه درانی -
سدوزایی، نواسۀ احمدشاه درانی- سدوزایی می آغازیم:
نام شاه شجاع درانی برای مکتب دیده گان وعلاقمندان تاریخ افغانستان نا
شناخته نیست. نامی است که پیش ازهمه پذیرش دست نشانده گی او را به دست
زمامداران هند بریتانیایی توصیف میکند. شاه شجاع پس از شکست در جنگهای
داخلی قدرت طلبانه و بسیار فرساینده و زیانبار برای خراسان و یا افغانستان
بعدی، سی سال در هند زنده گی داشت. جیره های حکومت هند بریتانیه یی را
دریافت میداشت و شعر هم می سرود. اما هرگز هوای دسترسی به قدرت شاهانه را
از یاد نبرده بود. آن هوا و آرزومندی نکبت بار، زمانی به سامان نشست که
حکومت بریتانیه یی ها برای نفوذ بیشتر استعماری و اطمینان از شاهی در
افغانستان که مجری و مدافع سیاست های آنها در منطقه باشد، او را همراه با
سپاه ترسانندهد و ویرانگربه کابل فرستادند.
یادمان باشد که شاه شجاع به غیر از چند کتاب در بقیه کتاب هایی که با شرح
روزگار او پیوند دارند، به نکوهش گرفته شده است. متأسفانه حتا نکوهشگرانی
هم بوده اند که آن رویکرد زیانبار را خود در زمانه و با گونۀ دیگر انجام
داده اند. از همین روی است که فرستاده شده گان بعدی باقوای خارجی، نام او
را تداعی کرده اند.
آز آنجایی که در تاریخ کشورما، عمل گردن نهادن به آرزوهای سیاسی بیگانگان
با نام آن شاه درانی پایان نپذیرفته، نیاز به شناخت و معرفی بقیه شاه شجاع
ها نیز احساس میشود. (1)
هنگام آشنایی با بقیه شاه شجاع ها، موازی با نگرش ژرفتری که تاریخ نگری
کشور ما به آن نیاز دارد، مسألۀ علل وعوامل و زمینه های رویش شاه شجاع ها،
یا زمینه های موجود دسترسی به قدرت با هر قیمتی، مطرح میشود. اما این نگرش
همواره و از طرف همه مبتنی بر پذیرش بقیه شاه شجاع ها نبوده است. این عدم
پذیرش در واقع چالشی بحث برانگیز در سر راه دریافت عوامل و زمینه های شاه
شجاع رُویی میشوند. من باب مثال، مدافعین امیردوست محمد خان و
امیرعبدالرحمان خان حاضر نبوده اند که وجوه مشترک آن دو تن از بنیانگذاران
افغانستان معاصر را با شاه شجاع درانی بپذیرند. ویا هواخواهان ببرک کارمل
نشان دادن آن وجوه و اوصاف مشترک را که از سوی کارمل در جنگ قدرت با حفیظ
الله امین از راه تکیه بر شوروی(حالا از میان رفته)، دیده شده است، زننده
واهانت آمیز! تلقی نموده بر واقعیت نگاران می تازند.
به این ترتیب هنگامی که هنوز در پذیرش واقعیت تاریخی برداشت واحدی نباشد،
انگیزۀ دریافت علل سیاسی و تاریخی واجتماعی دستخوش دشواری میشود.
انتخاب و گسیل اقای حامد کرزی ازجانب مقامات ایالات متحدۀ امریکا به
افغانستان، نشان داد که باید در پی دریافت پاسخی ژرفتر و جامعتربه این پرسش
بود و بیشتر اندیشید که چرا دیگران به کشور ما نیرو می فرستند و افراد مورد
اطمینان واعتماد شان را؟ این اعتماد و اطمینان حکایت از کدام توافق پیشین
دارد؟
همچو پرسیش ها اندیشیده گی در فرایندش، آن حملات پیشینه را که بر زمامداران
به عنوان دست نشانده و شاه شجاع روسی و یا امریکایی حواله میشد، بسنده
ندیده، بلکه به حیث موادی غرض تفکر و در نهایت غمخواری های پیشگیرانه در
نظرمی آورد.
تصور می شود که تاریح کشورما بیش از هر وقتی دارندۀ این اطلاعات و تجربه
است که در پی دریافت علل داخلی و خارجی شکل گیری پدیدۀ شاه شجاع رُویی و
فرستادن آنها از سوی نیروی بیگانه باشد. از آنجا که این حدیث اندوهبار تنها
در افغانستان به تکرار نیآمده است، بلکه در بسا از کشورهای جهان دوره
میکند، اندیشۀ راه یابانه، ناگزیربه تأمل به نقش عوامل مؤثرجهانی و منطقه
یی میشود.(ادامه دارد)
*
(1) در کتاب "پیشدرامدی برای بحث زمینه ها و عوامل رویش شاه شجاع
ها"،(ن.مهرین. پشاور. 1389 خورشیدی) بیشتر به این موضوع پرداخته شده است.
|