پرسش بالا در زمانی مطرح میشود که انبوهی تجارب از تکیه به بیگانه و پیامد
های آنرا داریم. در واقع تاریخ به ویژه چند دهۀ پسین کشور ما و سایر
کشورهای جهان، تجاربی را در اختیار نهاده اند که که در این زمینه سزاوار
توجه و درس گیری است.
مفهوم تکیه به بیگانه با مشخص نمودن چهره و خواستگاه آن، می تواند، پاسخ
دقیق و واضح به پرسش بالا بدهد. به این معنی که اگر دولتی برای پیشبرد
برنامه های اقتصادی وغیره، تکیه گاه و منبع دریافت توان ونیرو را کشور و یا
کشور های دیگر انتخاب می کند، به چارچوب بحث متفاوت تری در مقوله ی وابسته
گی نیاز دارد. چنین تجاربی را نیز افغانستان به قدر کافی برای درس اندوزی
دارا میباشد.
اگر قرار بوده است گروه ها و سازمان ها و یا احزابی، با تکیه بر امکانات
سازمان ها و یا دولت های دیگر، ساز و برگ وفربهیی به دست بیاورند و آورده
اند، آن تجارب را نیز بسیار داریم .
نمونه ی دیگر را در چهره ی افراد واشخاصی میتوان نشانی نمود که به دلیل
علاقه به جاه ومقام، شهرت و امتیازهای متنوع، حتا حاضر بوده اند، رذیلانه
ترین تکیه گاه را از راه پذیرش عضویت سازمان های امنیتی دیگران بپذیرند.
همینطور گونه های تصورات و علایق با میزان های متفاوت که حاکی از توضیح
سیاسی چنین مقوله اند، طرف توجه می آیند.
اما در این نبشته، اوضاع کنونی و گوشه یی از توقعات و نیازهای آن نیروهایی
را طرف توجه قرار میدهیم که تمامیت خواهی گروه ستمگر وغیر قابل تحمل را
نپذیرفته و دست اندر کار سازماندهی، رشد ونمو و توان یابی بهتر مبارزاتی
علیه آن گروه مزدور می باشند. در این راستا مسلم است که در هر مورد و نشان
دادن مقطع خاص، تجارب تکیه توهم آمیز پیشینه بر بیگانه نیز ظاهر می شود.
امروز، هسته ها، افراد، جبهات، و محافل بسیاری در داخل و خارج کشور، بنابر
برداشت های نسبتاً همسان و یا متفاوت، حکومت جبار و ستمگر طالبانی را نمی
پذیرند. این عدم پذیرش میتواند خط قرمز نخستین باشد. اما نیاز های عملی
مطالبات دیگری هم دارند. از جمله آن نگرانی هایی که تجربه ی اتکا به بیگانه
نشان دادخ است که مبادا تکرار شود.
این دونوع نگرانی عبارت اند از:
۱- چشم امید وتوقع داشتن ازافراد ومحافل فساد گستر که با فرو بردن سر تعظیم
به هر امر ونهی بیگانه خوی گرفته وبه آن معتاد شده بودند. تولید شده ی همان
کارکردها بود که راه را برای آوردن طالبان هموار کرد.
۲- هسته ها ومحافلی که در آغاز کاراند، از همدیگر پذیری، از تحمل سیاسی، از
دسترسی به عدالت مورد نیاز وطن در همه زمینه ها صحبت میکنند، اما همزمان
توقع بیشتر را از نهاد ها و کشورهای جهانی در میان می آوردند. هرگاه اشاره
یی از یکی از کشور ها می بینند که اندک شکایتی از طالبان دارد، به آن دل می
بندند و گرویده ی آن شوخ چشمی می شوند. بدون توجه به صد ها رشته ی دوستی آن
کشور با طلبان. در واقع چنین چشمداشتی، از آغاز بار توهم وانحراف را بردوش
آنها میگذارد.
بهره گیری از تضادهای منطقه یی و جهانی، امکانات برای کاربرد های تاکتیکی،
زمانی فراهم می شود که نیروی منسجم و دارنده قدرت مردمی با قد رسا وعاری از
آلوده گی های شناخته شده محافل وابسته، تبارز بیابد. آنچه را که اکنون
نمیتوان با جزییاتش مطرح کرد. در این مقطع مرزبندی با آنانی مهم است که با
فرهنگ سیاسی تکیه به بیگانه به هر قیمت اخته شده اند و پاسخ آسان، ساده و
آماده یی دارند که بدون اتکا به قدرت خارجی کاری نمیشود!
یکی از ملزومات به نیرو تبدیل شدن، هسته ها و محافل مردمی در اوضاع کنونی
این است که از تعدد مراکز بکاهند. کاستن تعدد مراکز مستلزم توافق روی نکات
مشترک است. ازینرو هیج توجیهی پذیرفتنی نیست که تکروی های محافل دارنده ی
نکات مشترک اما جدا رونده را تایید کند. عارضه ی آسیب زای تکروی این دورنما
را تصویر میکند که انرژی محافل معتاد به آن هدر میرود وسرانجام با انحلال و
یأس زده گی فعالان آن نشانی از آن دیده نمیشود.
به طور مثال، این مهم اگر امروز در پیش روی زنان مبارز میهن ما که یکی از
افتخارات تاریخ را رقم زده اند، صمیمانه پذیرفته نشود، بسیار محتمل است که
دورنمای تأسف باری را در چشم انداز بگذارد. مخالفت جدی با اپارتاید جنسیتی
طالبان، نیاز به تشریک مساعی همه آنانی دارد که این تبعیض وحشت آمیز را نمی
پذیرند. در کنار باهم آمدن، مکمل همدیگر شدن، نکات مشترک را به همگامی های
مشترک سپردن، توان و ایجاد فضایی را درچشم انداز میگذارد که جلب وجذب بیشتر
را در پی دارد. با توان و تبارز نیروی چشمگیر، جلب توجه مردمان ونهادهایی
نیز میسر می شود که اپارتاید جنسیتی را بازتاب بدهند.
این شیوه ی کار، بنیاد های اصل اتکأ به خود را با تمام زحمت آمیزی هایش شکل
میدهد.
|