کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 


بخش ۱



بخش دوم



بخش سوم



بخش چهارم



بخش پنجم

 

 

بخش ششم

 

 

 

 

بخش هفتم

 
 
 
کودتا ها در تاریخ افغانستان
کودتا هایی نام نهاد
کودتای نام نهاد هاشم میوندوال
بخش هشتم
 
 
نصیر مهرین
 

 

میوندوال به قتل رسیده است

  

 پاچا سرباز که هنگام مرگ میوندوال قوماندان امنیۀ ولایت کابل بود، سالها بعد میگوید: به ما امر شد، که برای میوندوال در شهدای صالحین چنان قبری آماده شود، که گویا دخترکی در آن جا به خاک سپرده شده است.

  

 در صفحات متعددی که پیرامون کودتای نام نهاد محمد هاشم میوندوال نوشته ایم، چند جایی با نتیجه گیری پایان یافته، که کودتایی مطرح نبود، اما نیاز اجزای رهبری دولت به سرکوب مخالفین، توطئه و دسیسه را سازمان داد.* چند جایی هم قتل میوندوال وتردید ادعای خودکشی طرف صحبت ما بوده است. می شود گفت که ازمجموع برداشت ها، نتیجه گیری نهایی درین نبشته حاصل ما شد. اما گرد هم آوری های موجود، پایان کار تحقیق پیرامون مرگ میوندوال نیست. تردیدی وجود ندارد که اسناد ومدارک بیشتری در دسترس اهل تحقیق قرار بگیرد وبحث موضوع را از جهات دیگری فراخ دامنتر نماید وبه همان اندازه زوایای ناشناخته وموضوعاتی را که در تاریکی مانده اند، روشنترکنند. درین قسمت به علل قتل محمد هاشم میوندوال وبرخی ازویژه گیها ی توجیه گرانه و گریز جویی های دسیسه گران پرداخته ایم .

 

 تناقضات

 

 خواننده در صفحات پیشین توجه می نماید، که ما برخلاف رسم معمول وبه ویژه برخلاف شیوه های سانسور آمیز و رجوع به گواهی مدارک یک جانبه ویا ناقص ، بیشترین ومفصل ترین صحبت ها را از اشخاصی آوردیم ، که در ضدیت با میوندوال عمل کرده اند. مانند سخنان محمد حسن شرق،صمد ازهر، عیسی نورزاد ، صدیق واحدی ، پاچا گل وفادار. با آن هم باید اذعان نمود سخنان آنها دو پهلو دارد:

 یکی پهلوی آگاه شدن بیشتر از موضوع به وسیلۀ سخنان آنان، که نقش کلیدی را در جریان تحقیق وتعیین سرنوشت میوندوال وبقیه زندانیان داشتند ؛ وپهلوی دیگر، حضورتناقضات . از درون همان سخنان وتناقضات نیز است که به تکذیب کودتا، به تائید شکنجه و گونه یی از صحه گذاری به قتل میوندوال (نه خودکشی) می توان رسید. واین پهلو نیز عدم سازگاری با گفتار وکردار پیشنۀ خودشان و نبود توحید با سخنان همدیگررا نشان میدهد. جناح های که چندی با هم رفیق بودند وکارکردهای مردم آزارنۀ مشترک انجام دادند، اما سرانجام از هم با فاصله های از رنگ خون جدا شدند، در هر زمینه دچار تناقض گویی اند. این موقف آنها از یکسو گره گشایی مسأله را برای تحقیق موضوع وبه ویژه برای تایید شکنجه در حق زندانیان وزیر سوال بردن خودکشی میوندوال سهل تر میکند؛ از سوی دیگرتأمل وشک لازم را نیز مطالبه می نماید. زیرا هنگامی که برعلیه همدیگر گواهی می دهند ، بیشتر میکوشند تا بار ملامتی و مسؤولیت را از شانه های خویش بردارند وبر شانه های رفقای دیروزی بگذارند.

 به طور مثال در مورد مرگ میوندوال ، چند نمونه را می بینیم :( 1)

 

1- دکتورمحمد حسن شرق، که درزمان دستگیری ، توقیف و تحقیق بیش ازچهل تن، یکی از اشخاص مهم ونفر دوم بعد از تصمیم گیری محمد داؤود خان بود، در کتاب " کرباس پوشان برهنه پا " ادعا دارد، که میوندوال کودتا میکرد. وابسته به پاکستان بود، به امریکا تمایل داشت و سرانجام خود کشی کرد . 15 سال بعد از آن دستگیری ها واعدام ها،سعی وی بازهم برگردونۀ توجیه عمل جفا آمیز میچرخد. بعد از نوشتن کتاب کرباس پوشان ، هنگامی که دو بار به سوالات روشنگرانه وپاسخ جوی جناب داؤود ملکیار(مصاحبۀ زنده ویدیویی با کمره وچندی بعد صحبت تلفونی) روبرو می شود، میوندوال را شخصیت ملی می نامد. و در مورد مرگ او این سخن را دارد :

 

" خاندان شاهی علیه میوندوال بودند. "

انگیزۀ دشمنی را در سخنرانی میوندوال در ملل متحد علیه سیاست متجاوزانۀ اسراییل و دفاع امریکا از اسراییل میداند. به این ترتیب برخلاف ادعای که شرق درکتاب خویش دارد، میوندوال را مخالف امریکا؛ وخاندان شاهی را طرفدار امریکا معرفی میکند.

در پیوند با مرگ میوندوال میگوید :

 

" اگر میوندوال خود کشی نکرده باشد، در آن صورت داؤود خان او را کشته . درغیرآن، چیزی بی بازخواست نمی ماند ".

 بدین ترتیب مواضع پیشین محمد حسن شرق دچار تزلزل میشود. لحظه یی عقب می نشیند و با آوردن کلمۀ اگر ونشان دادن نام داؤود خان، دچار تناقض گویی با سخنانی است که پیشتر ها گفته است. او که میداند میوندوال خودکشی نکرده است ، در طی یک صحبت توضیح طلبانه وتا اندازۀ جدی، داؤود خان را به حیث قاتل نشان میدهد.

 

داکتر حسن شرق در کتاب " کرباس پوشان . . ."، مدعی است که :

" هئیت تحقیق از خانۀ مولوی سیف الرحمن همکار میوندوال اسنادی را بدست آورده بودند که در آن به پاکستان نوشته شده بود، که ما هرقدر میکوشیم مردم به کافر بودن محمد داؤد وهمکارانش باور ندارند. جواب داده بودند: تبلیغ نمائید که اینها پرچمی های خدا ناشناس اند."( کرباس پوشان ص 44)

اما گواهی پاچا گل وفادار را که در قسمت پیشتر دیدیم، مخالف ادعاای شرق بوده واز دسیسه حکایت دارد.

درین زمینه وموارد مشابه نیز به این تبصره نیز داریم که فضای حاکم استبدادی وخلأ ی آزادی مطبوعات به لزوم دیدهای خودرایانه یا استبدادی ودسیسه های دولتمردان موقع داده بود. تجربۀ افغانستان وبقیه کشورهای جهان هم بارها نشان داده است که با حاکمیت ساختار های استبدادی ،مستبدین، هر نوع توطئه ودسیه یی را، در هرسطح، حتا اگردر صورت مسخره آمیزترین آن نیز باشد، انجام میدهند. زیرا فشارومانعی نیست تا جلو آن را بگیرد. اما با آن هم مردم میدانند که ادعای دولتمردان دروغ وتوطئه یی بیش نیست.

ادعای آن گزارش که از خانۀ مولوی سیف الرحمان وکیل ، اوراقی را به دست آورده اند، از آن جمله است. گفته شد که سیف الرحمان وکیل به پاکستان نوشته بود، که" ازتبلیغات خود نتیجه نگرفته ایم". گذشته ازاینکه ورق ها را شخص استخدام شده یی از طرف فیض محمد وزیر داخله، در منزل او نهاده بود؛ دولتمردان هرگز با آن دسیسه نیندیشیدند که اگر وکیل سیف الرحمان نامه یی به پاکستان فرستاده بود، دفتر وارده وصادره نداشت، که یک نقل آن را نزد خود نگهدارد. در خلال مصاحبۀ جناب داؤود ملکیار دیدیم که پاچا گل وفادار میگوید که آن نامه جعلی وفقط یک دسیسه بود.

 

2- عبدالصمد ازهر،عضو پرچم وآمر تحقیق میوندوال، قدیرنورستانی قوماندان ژاندارم وپولیس را اختیار دار اصلی می خواند. در حالی که دروزارت داخله با حفظ قدرت قدیر، وزیر داخله فیض محمد(پرچمی) از اختیارداران بالاتر از قدیر بود. خواننده به تعیین چارچوبی از طرف او توجه می نماید که در پی برائت دهی فیض محمد است .

 

 اما از عجایب انکار وی : مدعی است که ما میوندوال را شکنجه نکرده ایم. اما نمی گوید که میوندوال شکنجه شده بود ویانه. در حالی که به رویت اسناد وشواهد ، میوندوال شکنجه شده بود. باری بپذیریم که ازهر در خلال ده روز میوندوال را شکنجه نکرده است! . پس چه کسی او را شکنجه کرد ؟ چه کسی به شکنجه گر دستور شکنجه را داد؟ آیاهمان لحظاتی میوندوال شکنجه شده است، که ازهربرای رفع خستگی به بیرون اتاق تحقیق قدم نهاده بود؟

مواردی وجود دارد که خود مستنطق یا رئیس وآمر تحقیق، تمام شکنجه ها را تطبیق نکرده ویا نمی تو انسته است آن را انجام دهد .، مثلا :ٌ هنگام استنطاق از عبدالقیوم خان ، آمر تحقیق ضابط فضل محمد، به اتاق دیگری تلفون می کرد که عسکر روانه کنید . دوعسکر میامدند تا عبدالقیوم خان بیگناه را شکنجه کنند وضابط فضل محمد خان صحنه را نظاره میکرد. اما گاهگاهی خودش هم از نثار مشت ولگد وفحاشی دریغ نمی نمود. (2)

 ویاعزیزاکبری، خواهر زادۀ اسدالله سروری، مدتی نمی توانست شخصا ً از دست خود برای شکنجه استفاده کند. زیرا دست راستش بسته بود. ازآنرو، امرشکنجه را به دیگران می داد .(3)

 

 اما صمد ازهر که شخصا ًدر جریان تحقیق حضور داشت ورئیس هیأت تحقیق هم بود، امکان ندارد که شکنجه در غیاب او عملی شده باشد. دلیل انکار از اِعمال شکنجه، وگرفتن ژست های مخالفت آمیز با شکنجه، از همان نیاز ژست های حاکی است که مارهای دیروزینه، در چهرۀ مور نمایش میدهند.

 

ازهر مدعی است که من " به قدیر خان گفتم : میوندوال یک شخصیت ملی است . وشما باید هیأت بزرگ تررا تعیین کنید." آیا این ادعا درتناقض با واقعیت برداشت سیاسی وباورهای ازهر نیست ؟ ازهر بنابر کدام منطق میوندوال را شخصیت ملی می پنداشت ؟ در آن هنگام ، او را جاسوس امریکا ، ضد کمونیسم وخائن کودتا چی می نامیدند.

 

با خواندن این سخنان، سزاوار پرسش است، آیا تحقیقی که از ساعت 9 شب الی ساعت 3 .یا 4 صبح دوام میافت، ابراز احترام به آن شخصیت ملی بود.؟ آیا آن " احترام " رعایت شد. با آن که ازهر نگفته است که از آن مرد بیمار ونحیف و روزه دار، تاصبح با قند وکلچه پذیرایی شد.!! اما سالها پیش از طریق یک برنامۀ تلویزیونی عده یی از ایرانی های شهر کسل آلمان گفته بود: " من هدایت دادم تا تحقیق باید دموکراتیک، انسانی ومطابق با موازین حقوق بین المللی باشد."، درینجا دل آدم میخواهد بپرسد که اگر تحقیق غیر انسانی اِعمال میشد، چه میتوانست باشد؟

 

ازهر با انکار از شکنجه های اعمال شده ادعا دارد که :

 

" . . . چون از شکنجه بدم میامد. به همین لحاظ از مسلک پولیسی نفرت داشتم ."

اما واقعیت چه گونه است . آیا غیرازانجام وظایف شکنجه آمیز، کار دیگری در طی روزهای تحقیق آن محبوسین وجود داشت ؟ همان " نفرت " بود که از وظیفه پولیسی استعفا دادی؟!

با اشاره یی به سال های پس از کودتای ثور که ازهر وحزب اودست بازتر درادارۀ امور یافتند، آیا از شکنجه وعذاب دهی مخالفین وبی گناهان کاسته شد ویا دامنۀ آن گستره تر شد؟

 

عبدالصمــد ازهر، کاربرد شکنجه را در جریان " تحقیق متهمین " رد نمی کند. آن را می پذیرد. اما از طرف اشخاص دیگری چون قدیر خان نورستانی، که عضویت حزب دمو کراتیک خلق افغانستان رانداشت ودر جناح داؤود خان وفادار بماند. حتا مثالی از سیلی زدن قدیر خان به روی وکیل سیف الرحمان میاورد . اما آن جا که از گواهی فقیرخان وکیل جلال آباد وسیلی زدن خود ازهر سوال میشود، از دادن پاسخ طفره میرود.

 

ازهرهنگامی که از تأثیر توصیۀ خویش به خان محمد خان مرستیال می گوید و او را به تسلیمی فرا می خواند، آن جا نیز منکر شکنجه نیست . افزون بر آن نشان می دهد که آمرین ومستنطقین به اتاق های مختلف می رفتند و شکار های خویش را به اعتراف دعوت می نمودند. واین خواهش ودعوت اسیر به اعتراف همواره آرزویی است که شکنجه گر دارد . شکنجه گر گاهی از زبان وگاهی از چوب ومشت ولگد استفاده میکند. هیچ تردیدی نیست که خان محمد خان در اثر شکنجه های مافوق طاقت بشری، بالاخره ناگزیر به نوشتن چند سطر و گفتن سخنانی شد که شکنجه گران می خواستند؛ اما اعتراف ازهرازآن نیز حاکی است که بر علاوۀ این که ریاست تحقیق میوندوال را دارد، به گرفتن سند وگواهی خان محمد خان ودیگران ، بسیار نیاز داشته ا ست . می گوید : هدایت دادم که به او وقت بدهید. خان محمد خان گفت که به من قلم وکاغذ بدهید .

 

 صمد ازهر طی صحبت با جناب داؤود ملکیار، مدعی است که میوندول را دو بار درجریات تحقیق دیده است! در حالی که اسناد تحقیق ، تاریخ امضأ ها ومسؤولیت او در مقام ریاست تحقیق، آن ادعا را تکذیب میکند. او بیشترین اوقات تحقیق را درحال نظارت بر میوندوال بوده است. هنگامی که میوندوال در ورق دارای شمارۀ 16در پاسخ ازهر مینویسد که " محمد اکرم خان را جدیدا ً در چند شب گذشته معرفی شدم ."، از آن هم حاکی است که رئیس هیأت تحقیق چندین شب او را میدیده است. عدم انتشار همه اوراق تحقیق نیز این ادعای ازهر را تردید میکند.

 

ازهر از خود کشی میوندوال سخن نمیگوید. برای آنکه می داند وشاید پس از اعلان خبر "خود کشی" او به وسیلۀ نکتایی نیز می دانست ، که آن ادعا تا چه اندازه مسخره ورسوایی آمیز است. بنابر آن با گذشت سال ها وتجزیۀ مخالفت آمیزآ ن اتحاد وکار کرد های مشترک سال 1352، با یک تیر دو هدف را نشانه می گیرد. وی مدعی می شود که مسؤول " هرچه شده، قدیر خان وخسربرۀ او عیسی نورزاد وخود داؤود، بوده میتواند ". ویا میگوید: " توسط کسانی کشته شده باشد که مانند بچه گک ها دور داؤود خان را گرفته بودند."

 

وی با این سخنان پهلو دار، می خواهد از یک طرف با کار برد کلمۀ اگر، کشته شدن او را زیر سوال ببرد واز طرف دیگراز تایید قتل می گوید. اما برای این که ذهنیت غالب بر برداشت ها یی را که او را قاتل میوندوال معرفی نموده اند، منحرف کند، قتل را به طرفداران داؤود خان پیوند می دهد. وبه این ترتیب با این تیر خود آنان را نشانه می گیرد.

 

ازنظر ازهر، در صورت قتل ، " بچه گک " ها یی که دور وبر داؤود خان را گرفته بودند، باید آن عمل را انجام داده باشند. دلیلی را که وی میاورد این است که" بچه گک ها" هراس داشتند تا آن جمع زندانی شده،مبادا مقام های ایشان را تصاحب کنند.

 با آن که انگیزه های توقیف وادعای دروغین کودتا، فیصلۀ مشترک همه اجزای همکاران محمد داؤود خان بود، و در عنوان انگیزه یابی به آن در قسمت زیر عنوان مکثی برین ادعا، صحبت نموده ایم ، اما این جا نیزیادآوری میشود که اگر یکی از متهمین به طور مثال خان محمد خان مرستیال را درنظر بگیریم که عملا ً برای مشارکت با محمد داؤود خان حاضر به همکاری شده بود، وی نه از طرف " بچه گک " ها؛ بلکه با کوشش های مخالفت آمیز محمد حسن شرق و عبدالکریم مستغنی ، در مقام سرپرستی وزارت دفاع روبرو شد. که در آن تصمیم " بچه کگ " ها نیز موافق بودند. وقتی به سن وسال بیشترین کسانی که دور وبر داؤود خان را گرفته بودند، توجه میشود، اکثریت آنها در سن وسال مشترک قرار داشتند. واقعیت این است که در آن وقت، همۀ " بچه گک " ها حامل افکار وکردارفاقد احترام به کرامت انسانی بودند. نه داؤود خان آدمی بود که از گزارشات روزمرۀ تحقیق بی اطلاع باشد ونه گزارش ها ی حاکی از تماس ها با او بر این ادعا صحه میگزارند که بدون اطلاع وموافقت او " بچه گک " ها دست به کارخودسرانه زده باشند.

 

محمد هاشم میوندوال به قتل رسیده است

 

از روی اسناد و مصاحبه های انتشار یافته یی که تا حال خوانده ایم ، محمد هاشم میوندوال پس از پایان دور آخر تحقیقات که مانند همیشه شبانه در وزارت داخله به عمل میامد ، در زندان دهمزنگ به قتل رسیده است. میوندوال با وجود تحمل شکنجه های ده روزه ، ادعا واتهام کودتا را در ورق های تحقیق که پیش روی او نهاده اند، رد کرده است. گونۀ تحقیق و" اسنادی "، که زیر نام " اعتراف میوندوال " پس از قتل او به نشر رسیدند، از وادار سازی به اعتراف وسرانجام توسل به قتل او حاکی اند.

 

اوراق دلخواه هیأت تحقیق و دولت با شماره های 13 (5 میزان- تردید) ، شمارۀ 15 (8 میزان – " اعتراف نامه ")، شمارۀ 17 (8 میزان/ تکمیلی اعتراف جعلی)، انتشار یافته اند. اما شماره های 1- 12 منتشر نشده اند. (4)

میوندوال شب ها از محبس دهمزنگ به وزارت داخله برده شده ومورد بازپرسی وشکنجه قرار گرفته است. از عدم انتشار12 ورق تحقیق برمیاید که اعضای هیأت تحقیق در پی تهیه اعتراف نامه های جعلی بوده اند. آوردن شمارۀ 13 حاکی از آن است که در 12 شمارۀ پیشین نیز او اتهامات بی اساس را رد نموده است. دراوراق تحقیق شماره 13 خواسته اند بگویند که وی چندین روز انکار می کرد وچنین می گفت ، اما حالا به " رضایت خود " قلم وکاغذ خواست و" اعتراف نامه " شمارۀ 15 (8 میزان) را نوشت.

 

در سند شماره 13 / 5 میزان 1352 دیده میشود که به دلیل عدم موجودیت سند ومدرک، تمرکزکار هیأت تحقیق برای آماده کردن اشخاص زیر شکنجه به دادن گواهی اجباری است . مقدمه چینی آن را برای میوندوال از طریق شکنجه در حق محمد اکرم خان پیلوت می بینیم :

" سوال

 شاغلی میوندوال.

با استفاده از جوابات قبلی شما پرسیده میشود که اگر دید و وادید وملاقات شما با صاحب منصبان خورد وعالیرتبه ، برویت شواهد ثابت شود، بعدا ً ممکن در روشن شدن حقایق موضوع توضیحات لازم ارائه نمائید .

 امضآ

 عبدالصمد ازهر ودو تن دیگر "

 

بنا بر گواهی محمد اکرم پیلوت برای بقیه زندانیان در محبس دهمزنگ،، او را با شکنجه های بسیار وادار نمودند که در مقابل میوندوال بگوید، که با تو درمنزل ات نشست هایی برای به راه اندازی کودتا داشتیم . وی باری این کار را انجام می دهد اما همان گونه که در صفحات پیشین دیدیم ، میوندوال که نخستین بار محمداکرم خان را دیده، نشانی منزل خویش را از او می پرسد، اکرم پیلوت از دادن پاسخ عاجزاست.

 

شب 8 میزان بازهم اکرم پیلوت را مقابل او حاضر می کنند. درین شب بقیه مستنطقین نیز دستاوردهایی از زحمات خویش در دست دارند. زیرا هر کدام موفق شده اند که دراثر زحمات شباروزی ، زندانیان را چنان شکنجه بدهند که سخنان دلخواه آنها را درشکل سند ومدرکی که " جرم " را تایید کند،بنویسند؛ ویا حاضر شوند سخنان فرمایشی رابرزبان بیاورند تا مستنطقین ثبت کنند.

 

میوندوال در شب 8 میزان در حالی که دیگر توان اندکی در جسم خویش دارد، با مشاهدۀ آوردن دوبارۀ اکرم خان پیلوت وفشارهای پایان ناپذیر، سرانجام به خواست آن ها لبیک گفته و با دل گریان بر لبان مستطقین تبسم حاکی از موفقیت و دستاورد می نشاند. با پذیرش دستورها وچیغ وفغان ها ، " اعترافی " را که در ورق شمارۀ 15 ، برای مستنطقین مینویسد، باب طرح سوالات دیگر گشوده می شود. از جمله در شمارۀ 17 از او در بارۀ بقیه همکاران وشناسایی های ایشان وشخص اکرم خان پیلوت سوال می کنند. اما میوندوال با وجود وضعیت صحی، جسمی و روحی که انسان می تواند آن را درنظر آورد،دست به عملی زده است که تاریخی است . وی می نویسد:

" اکرم پیلوت را جدیدا ًدرچندشب گذشته آشنا شدم."

 

 واین چند شب اخیر آن دیداری است که میوندوال برای نخستین بار اکرم پیلوت را در وزارت داخله دیده بود، نه درمنزل خویش.

 

هریک از سرکوبگران آن روزی، مدعی اند که میوندوال به رضایت خود قلم وکاغذ خواست، و" اعتراف نامه " نوشت !! در حالی که قلم وکاغذ در پهلوی ابزار شکنجه همواره آماده بوده ودر پیش روی شخص زیر شکنجه واز جمله میوندوال قرار داشته است . او را با بیدار خوابی ها، دشنام دادن ها، مشت ولگد زدن ها، آوردن شاهد شکنجه دیده و خواهشاتی چون " میوندوال صاحب، لطفا ً چند سطر بنویسید که همه از بیدار خوابی رهایی بیابیم ورنه همین بیدار خوابی است وهمین شکنجه ها، وادار به نوشتن ورق شمارۀ 15 / 8 میزان نموده اند.

 

شماره 15

 هیأت محترم تحقیق.

 قراریکه در چند شب جریان تحقیق اظهار فرمودید که دلایل زیادی علیه من وجود دارد و شواهد هم موجود است که من درخانۀ خود مجلس ترتیب نموده بودم ، که در آن یکعده اشخاص موجود بوده اند، و در آنجا توطئه علیه رژیم چیده شده است. من اعتراف می کنم که در ترتیب چنین مجلس من مرتکب اشتباه بزرگی شده ام .

 8 میزان

محمد هاشم میوندوال

 

 

هیأت نحقیق ونشریات آ« وقتۀ دولتی دربارۀ ورق شماره 15 مینویسند که : " بدون کدام سوال، خودش قلم وکاغذ خواست واعتراف نامه نوشت " در حالیکه طی 14 شمارۀ پشین در اوراق تحقیق، سوالات وآرزوهای آنها معلوم بوده است. با ادعای بدون کدام سوال، سعی کرده اند، وانمود نمایند که فضا بسیار عالی، بدون جبر وزور وتهدید بود !! .

 

هیأت تحقیق پس ازورق شمارۀ 15 دیگر مشکلاتی ندارد. زیرا میوندوال با شکنجه هایی که دیده ورق شماره 15 را نوشته ودر برابر دستور های هیـات تحقیق که چند ورق فرمایشی دیگری را نیز بنویسد، امکان مخالفت ندارد. از آن رو ورق شمارۀ 16 را نیز مینویسد. و درهمان ورق است که جمله یی را با هوشیاری آورده است که : اکر م پیلوت را جدیدا ًدر چند شب گذشته معرفی شدم ."

 

 فراموش نباید نمود که بقیه هیأت های تحقیق نیز تا آن شب اوراقی را از زندانیان تهیه کرده بودند، که میتوانست در تضعیف روحیۀ زندانیان تأثیر بگذارد وبه آنها حالی نماید که در هیچ صورتی از سرتان دست بردار نیستیم. مثلا ً، درحالی که نامۀ خان محمد خان مرستیال عنوانی جناب داکترعصمت الله امینی، گواه راستین ادعای او از بیگناهی وشکنجه های طاقت فرسا است،( درقسمت های پیشتر منتشرشده است ). اما در زیرفشار همان تهدیدات وشکنجه های غیر اننسانی، او را وادار نموده بودند که اززبان میوندوال بنویسد، که یک کشورخارجی حاضر است سلاح در اختیار ما بگذارد. این کشور که هنگام تهیۀ دسیسه دولت پاکستان بود، یکی ازاهداف توطئه گران رانشان دادن وابستگی زندانیان به آن وبا غایت تشدید اختلاف در روابط دو کشور تشکیل میداد.و چه تا اندازه اتهام مسخره یی است که به اسیران خویش می قبولانند تا بنویسند که برای کودتا ! سلاح سبک را از پاکستان در یافت میداشتند.

 دولتمردان مدعی داشتن سند ومدرک، هیچ چیزی هم در اختیار نداشتند که آن را به میوندوال نشان بدهند، که وی چوقت وبا کدام منطق در پی راه انداختن کودتا از طریق دریافت سلاح پاکستان بوده است. ازین رو درین قسمت ترجیح داده بودند، در حالت نبود سند، از راه شکنجه " اعتراف نامه " تهیه کنند وبعد آن را به همۀ شان نشان دهند. یکی از راه دریافت " اعتراف " که از هر ازآن راه " دموکراتیک وانسانی " یاد نموده ، همان طرزالعمل است.

 

 در همین جا شایان یادآوری است که هیأت های تحقیق ، از روبرو نمودن زندانیان با همدیگر(به استثنای محمد اکرم خان پیلوت ) مطمین نبوده اند. حتا شاید آن را آزموده باشند . زیرا هراس داشته اند که با وجود دریافت " اعتراف " کتبی از زندانیان زیرِ شکنجه، وقتی آنها دربرابر هم قرار می گیرند، محتمل است که بصورت واضح بگویند : والله در اثر شکنجه وادارم ساختند تا این جملات را بگویم ویا بنویسم . این است که هیأت های تحقیق چنان خوفی را همراه داشته اند.

 

 در مصاحبۀ جنرال عبدالرزاق خان دیدیم که می گوید ، من با میوندوال قطعاً دیدار های برای کودتا نداشتم. او طی همان مصاحبه در جای دیگری می افزاید که میوندوال را روی تصادف در زمستان سال 1351 در جلال آباد در منزل سفیر صاحب قاسم خان دیدم. در آن دیدار نیزاز مسایل سیاسی صحبت نشده بود. از آن پس هر گز میوندوال را ندیدم. ولی میوندوال را وادار می نمایند، بنویسید که با جنرال عبدالرزاق خان وخان محمد خان دیدار های برای کودتا داشته است .

*

 

شمارۀ 17 ورق تحقیق، در ساعاتی تهیه شده است که شب 7 میزان به پایان رسیده و صبح 8 میزان آغاز شده است. میوندوال را از وزارت داخله به محبس برده اند. آمر محبس، محمد عیسی نورزاد، که منتظر او است، می بیند که میوندوال شکنجه شــده و با دشواری راه می رود.

 

در آن طرف دیگر، به احتمال قوی که رفقای مستنطق همه به هم دیگر پیروزی به دست آمده را شاد باش گفته واز شب های جنجالی وزحمات انقلابی، خاطره ها برزبان آورده، رضایتمند بوده اند که سرانجام " اعتراف " را گرفتیم .

 

 میوندوال نیز " خوش " است که از زجرشکنجه های بیشتر وارهیده وکم ویا بیش زنده می ماند. آن احساس "خوشی" میوندوال را به رغم آیندۀ تاریک و نامعلوم، نخستین تماس با همسرش، مرهمی بر زخم ها و امیدی برای زیستن در زندان می شود. باید برایش گفته شده باشد که شما حالا می توانید ضروریات خویش را از خانه بخواهید. این پیام به او هم که بدون اجازۀ مقامات بالا میسر نبوده است، تا اندازه یی عملی میشود.

 

میوندوال عصر روز 8 میزان به همسرش نامه می نویسد. با آوردن ِ پیغام خانم سلطانه میوندوال وکتاب گاندی که شاید بخشی از آن را در ده روز پیش خوانده ، آرامشی یافته است. میوندوال با طلب چند دست لباس، کتاب گاندی، وغیره ضروریات، در واقع برای خویش آمادگی ایام محبوسیت را میگیرد.

 

 آن " اعتراف نامه " و آرامش رستن از شکنجه های بیشتر، باید از صبح 8 میزان تا شب ویا نصف شب آینده که فردای آن 9 میزان باشد، زمینه های صحبت های دولتیان و طراحان توطئه برای میوندوال و بقیه اشخاص را فراهم نموده باشد. بدون تردید می شود گفت که روز 8 میزان بیشترین مصروفیت گردانندگان چرخ دولت، موضوع " اعتراف " میوندوال وتعیین سرنوشت او بوده است.

 

 آمر عمومی محبس، عیسی نورزاد شب هشتم میزان ( چهارم ماه رمضان 1393 قمری) ، بیدار است. میوندوال را از روزنۀ دروازه می بیند که مصروف صرف غذای سحری ماه رمضان است. آخرین دیدار او شاید حوالی ساعت 3 نیمه شب باشد. میوندوال درطی آن روز هاکه ماه رمضان بود روزه در دهان داشت.

 

چندین ساعت بعدتر، خبری پخش می شود که میوندوال خود کشی کرده است !. اما آمر عمومی محبس، محمد عیسی نورزاد،( شخصی که در مصاحبه های خویش هرگز از خود کشی میوندوال یاد نمی کند) حتا هنگامی که " هیأت بررسی " داخل اتاق شده و کمره های عکاسی خویش را فعال می کنند، در خواب است.

 

ایا نمی شود گفت که از حوالی ساعت 30/4 تا ساعت 30/8 صبح فرد ویا افرادی وارد اتاق میوندوال شده و اورا به قتل رسانیده اند؟

 نگارندۀ این سطور، پس ازعدم پذیرش ادعای دروغین خودکشی و ناباوری به مرگ طبیعی، وبا توجه به کاربرد شکنجه ها ،دروغین بودن ادعای کودتا ، وپاره یی از بقیه قراین ، در حالی که در هرنوع صحبت وابراز نظر پیرامون مرگ او را هم چنان گشوده می بینم، به این باور رسیده ام که او را کشته اند.

 

رد ادعای خودکشی میوندوال

 

گفتند میوندوال خود را با نکتایی از چپرکت حلق آویز کرده است !! روی این ادعا که هیچوقت از طرف کسانی که حد اقل عقل داشتند، پذیرفته نشد، اندک مکثی مینماییم

 

1- میوندوال در آن شب لباس های قبلی ونکتایی را درسلول زندان با خود نداشت.

چپرکتی که در ابلاغیۀ رادیویی دولت از آن نام برده شد، در سلول او وجود نداشت. برای او چارپایی چوبی گذاشته بودند. آن چارپایی هم به صورت عادی، روی چار پایه قرارداشت. پس میوندوال از کجای آن خود را حلق آویز کرد؟

 

ادعای ضعیف وصحنه آرایی احمقانۀ طراحان خودکشی در چپرکت، از همان آغاز به اندازه یی وضاحت داشته که حتا شخصی مانند صدیق واحدی در نخستین لحظات متوجه چنان جعل کاملا ً دور ازمنطق شده است. گویا طراحان آن خبر جعلی، فرصتی نیافته اند تا به صحنه سازی دیگری برای پرده پوشی قتل او متوسل شوند.

 

2- پس از توجه به مسخره گی آ ن صحنه آرایی خود کشی در چپرکت،به احتمال بسیار، صحبت های زیر گوشی مامورین وقومامدانی امنیه، صحنه دیگری ترتیب داده بودند. پارچه های بزرگ روی جایی را به دیوار آویخته واز آن عکاسی نمودند تا وانمود کنند که میوندوال به طریق دیگری خود را حلق آویز کرده است. اما این ادعای دومی را انتشار ندادند.

 

3- انتخاب ادعای خودکشی برای میوندوال، ظاهرا ً از سراسیمگی از دست وپاچگی وحماقت حاکی است، اما این اوصاف ظاهری ، ازخوی وعادات استبدادی (5) وبی توجهی به بازخواستگری برخاسته بود. همان گونه که سند ومدرکی نبود که از کودتای آن ها حاکی باشد، با آن هم دستور داده شد که آن ها را حبس کنید، واعلان نمایید که به کمک یک کشور خارجی کودتا می کردند،همان گونه که در زیر شکنجه ، زندانیان را با شکنجه های طاقت فرسا وادار نمودند که بنویسند که اشتباه نمودیم ،و توطئه گران به همه ارزش های کرامت انسانی بی اعتنا بودند؛ در بارۀ سوال مرگ او نیزمنطق زور وبی مسؤولیتی را به کاربردند. انتشار چنان خبر کودکانه با ادعای خودکشی در چپرکت، از همان دید خودرایانه و بی توجهی و بی اعتنایی به حقوق انسان ها ناشی شده است.

 

این است که وقتی به این ارزیابی آن ها می رسیم ومی نگریم که حتا برخی از همان کارگزاران وطراحان ومجریان توطئه ها تا حدودی شرم می کنند که خود کشی را بپذیرند، و قتی هیچ مدرک مقنعی وجودندارد که به ادعای خودکشی صحه بگذارد، وقتی به مصاحبه ها عطف می نماییم وصحنه های تصویر شده را درنظر می گیریم؛ این احتمال بیشتر زمینۀ پذیرفتن میابد که سران دولت ویا گروهی از با نفوذان در دولت، در روز 8 میزان فیصله نموده اند که میوندوال به قتل برســـد.

 

چرا میوندوال را کشتند ؟

 

چه نیازی سبب شده است، که او را پس از آن شب حساس به زودی بکشند ؟

چرا چند روزی تحمل نکردند تا دوسیۀ او به" دیوان حرب " انتقل بیابد ومحاکمۀ فرمایشی دایر شود. ؟

نیاز کلی ایجاد توطئه علیه آن جمعیت ، ازضرورت سیاسی برداشتن قدم بقدم مخالفین بر خاسته بود.

در زمینۀ پاسخ یابی مشخصتربه سوال بالا، پنداشته می شود که در پایان گرفتن" اعتراف میوندوال "، فعالان سیاسی طرفدار سرکوب های مخالفین، اندیشیده اند، که بدون سند ومدرک، بیش از40 تن دستگیروشکنجه شدند. محتمل است که تا پایان جریان محاکمۀ آن ها فشارهایی بردولت افغانستان اعمال خواهد شد. زیرا مردم از شکنجه هایی که در حق زندانیان عمال میشد، آگاه شده بودند. درهمه جا واز جمله نزد برنامۀ رادیویی " کاکا جان "(میر خان ) در پاکستان رسیده بود. با توجه به فضای حاکم خصمانه ومسلط بر روابط افغانستان وپاکستان، برنامۀ رادیویی کاکاجان که پس ازدیر سال ها، دوباره فعالیت خویش را از سرگرفته بود، تأثیر بسیاری در بی اعتباری دولت افغانستان در پیوند با کودتای نام نهاد میوندوال داشت. نه تنها برنامۀ رادیویی کاکاجان به ناباوری هایی به کودتا دامن می زد،بلکه دولت پاکستان که از دروغین بودن ادعای کودتا، آگاه بود،به استفادۀ سؤ بیشتر از عمل سخیف دولت افغانستان ابراز خشنودی می نمود. دولتمردان افغانستان تصور نموده بودند که زنده ماندن میوندوال درد سرهای ناشی ازین استفاده ها رابرای دولت افغانستان به بارمیاورد.

 

توطئه گران اندیشیده بودند، که اگرمیوندوال را محاکمه نمایند،جریان محاکمات او ازگونه های عادی نیست. خبر نگاران ویا نمایندگان نهادهای بین المللی در روز های محاکمات حضور میابند وموضوع بازتاب گسترده یی در سطح جهانی خواهد یافت. درچنان صورتی، پرده بیشتر از روی توطئه وشکنجه ها بر می افتد. تردیدی نتوان داشت که محمد داؤود خان که به راه ورسم فرهنگ وسنت استبدادی انهماک داشت، تجارب واثرات منفی محاکمۀ فرمایشی محمد ولی خان ومحمود سامی رابرای حکومت به خاطر آورد ه است.

 

 بنابر آن برای هر دو جناح طرفدار سرکوب ها، مصلحت آن بوده است که نباید فرصت بیشتر از دست برود. با این تصور که حالا" اعترافی " به دست داریم ؛ قتل میوندوال وتبلیغ خودکشی او، هم دلیلی می شود بر داشتن قصد کودتا وهم اظهار ندامت از طرف او ! دولت را نیز از شر بازتاب های جهانی و دردسر های بیشتر بی آبرو کننده و تکذیب های بعدی می رهاند ! افزون بر آن فکر کرده اند که با نبود میوندوال وپخش خبر او که خود کشی کرده است،زمینۀ سؤاستفاده های تبلیغاتی وسرکوب واعدام چند تن دیگر هم مساعدتر می شود. چنان که دیدیم همان طور نیز شد. با پخش خبراعدام 4تن بی گناه مدت زندان دیگران ، لزوم اعدام میوندوال را که پیشتر به قتل رسیده بود،اعلام نمودند. درینجا نیز شایان یادآوری است که محمد داؤود خان با نهادن امضأ بر پای فیصلۀ دیوان حرب نام نهاد، به ویژه با آوردن نام میوندوال در قطار 4 تن محکومین به اعدام، مکنونات قلبی وتمایل به مرگ میوندوال را به نمایش نهاده است.

 

 

توضیحات ورویکردها :

 

 

*- هنگامی که قدرت جویان کودتای 26 سرطان به موفقیت مصیبت زا نایل آمدند، مانند همه موارد تاریخی وجهانی،فرازآمدن ها وفرود آوریها،در دستور کار ایشان قرار گرفت. در چارچوب همان نیاز، پس از چندی عده یی را زیرنام کودتای میوندوال به زندان سپردند؛ اما بعضی ها که نام شان فراموش شده بود، با ادعای دیگری زندانی شدند. یکی از آنها غلام سرور ناشر است. برای توقیف او نوشتند که حریق سپین زر کندز به تحریک  غلام سرورناشر صورت گرفته است. ( روزنامۀ انیس 11 میزان 1352 خورشیدی ). 

 

1- به مصاحبه های که در قسمت های قبلی از طرف جناب داؤود ملکیار با گرداننده گان چرخ توطئه وشکنجه وشکنجه دیده گان، صورت گرفته است مراجعه شود.

2 -  قسمت دوم شكنجه گاه . ياد داشت هاى عبدالقيوم خان، مأمور دارالتحرير شاهى.به اهتمام بهاول ملک عبدالرحیم زی . تارنمای کابل ناتهـ.

 3-  یاد داشت های انتشار نیافتۀ نگارنده . 

4-  دولت چند ورق جعلی را به تاریخ 11 میزان 1352 انتشار داد.

5- در بارۀ لزوم دید قتل میوندوال سخنان پایان از طرف خانم سلطانه میوندوال نقل شده است :

 

" بعد از توقیف میوندوال ، نیک جان رسولی ، برادرزادۀ اش را نزد جنرال شاهپور احمدزی فرستادیم که از او خواهش کند که نزد داؤود خان رفته، توجه داؤود خان را به وضع صحی میوندوال جلب نماید . جنرال شاهپور بعد ازبازگشت از نزد داؤود خان به خانم رسولی گفته بود که وقتی موضوع را با سردار داؤود خان یاد کردم ، به جوابم گفت، که اینطور آدم ها نباید زنده باشند. " . یاد داشت های جناب داؤود ملکیار.

 

درین زمینه محمد ظاهرشاه که در ایتالیا در حال تبعید به سر می برد، اندیشیده بود که شاید داؤود خان ، میوندوال وچند تن دیگر را اعدام کند. مرحوم سید مسعود پوهنیار نوشته است که :

" به سال( 1974.ع. ) هنگامی که این جانب به حیث سفیر کبیر افغانستان در روم وظیفه دارشدم، روزی نزد اعلیحضرت شاه سابق رفتم، ایشان از روش های خشونت آمیز سردارمحمد داؤود خان انتقاد کرده گفت ، که آن روش عاقبت خوب ندارد ؛ وعلاوتا بیان نمود که چون میوندوال وخان محمد خان وغیره را سردار داؤود خان گرفتار کرده محبوس نمود، او ( شاه سابق ) به شاغلی نور احمد خان اعتمادی که آن گاه به صفت سفیر کبیر در  روم بود، گفت که داؤود خان یگان دیوانگی دارد، مبادا اشخاص مذکور را اعدام نماید. اعتمادی اظهارداشته بود، که داؤود خان آن قدر هم دیوانه نیست که به کشتار آنها مبادرت ورزیده دست خود را در خون شان آلوده سازد. البته شک نیست که آنها را مدت زیادی زندانی خواهد نمود.

 شاه موصوف گفت: از آن سخن سه روز نگذشته بود که شنیدیم سردارداؤود خان همۀ آن  اشخاص را اعدام کرد ."

 سید مسعود پوهنیار . ظهور مشروطیت وقربانیان استبداد در افغانستان . جلد اول و دوم .ص 282

 

*- پیرامون کودتای نام نهاد ومرگ میوندوال، چندین کتاب وده ها نبشته باتبصره های مختلف انتشار یافته است. با آن که در ادامۀ موضوعی که اکنون صورت انتشارمیبیند، مکث به چند نقطه نظر، منتشر میشود، اما با آن هم درینجا نیز ناگزیریم که به تصحیح دو اشتباه اشاره نماییم .

 

 1- اشتباهی که ازطرف مرحوم محمد نجیم آریا، صورت گرفته است. به نظر وی خبر مرگ محمد هاشم میوندوال را داکتر محمد اکرم عثمان از رادیو افغانستان پخش کرد. (محمد نجیم آریا. کتاب محمد هاشم میوندوال.ص 152) در حالی که چنین نبوده است. گرچه نطاقان منحیث وظیفه ملزم به خواندن اخباری اند که در اختیار ایشان نهاده میشود، اما داکتر اکرم عثمان نه نطاق رادیو بود ونه آن خبر را خوانده است. نتیجه گیری زننده یی که در نوشتۀ مرحوم آریا وبعدتردر کتاب مرحوم رسولی(شهادت محمد هاشم میوندوال ص 280 ) درین زمینه راه یافته بیش از پیش،نگارندۀ این سطور را به یاد آوری این موضوع وا میدارد. نویسندۀ این سطور با وجودیکه مطمین بودم که خبرمرگ میوندول به وسیلۀ داکتر محمد اکرم عثمان خوانده نشده است، از خود ایشان  نیز موضوع را جویا شدم. پاسخ این بود که، هر گز نه در آن شب پخش خبر مرگ میوندوال ونه هیچوقت دیگر، خبرها را از پشت بلند گوی رادیو نخوانده است. این اشتباه آنها شایستۀ یادآوری و تصحیح است.

 

2- مرحوم مصطفی رسولی، نامه یی را که میوندوال نوشته و به تاریخ 8 میزان عیسی نورزاد آن را به خانم میوندوال سپرده بود، جعلی میداند. (صفحۀ283 اثر یاد شده دربالا).

اما با توجه به بقیه نامه ها و دستنویس های میوندوال ،آن نامه به دست خود او نوشته شده وجعلی نیست .

 

 

ادامــه دارد   

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱٢۱          سال شـــشم              جوزا  ۱۳۸٩  خورشیدی           جون ٢٠۱٠