کابل ناتهـ، Kabulnath
از همین قلم:
داستان کوتاه:
داستان کوتاه " سنگ سیــــــــــاه
|
در جستجوي هويت ....
نوشته: سارا ميترال
پنج ساله استم. بر زانوي پدرم نشسته ام و با دقت به قصه هايش گوش ميکنم: "در آنجا باغي است قشنگتر از تمامي باغهاي هزار و يک شب. در ختان سر به فلک، فواره هاي آب، ميوه هاي رسيده و عطرآگين. هر اناري را که باز ميکني، متوجه ميشوي که دانه هايش مثل ياقوت ميدرخشند.
... خوبي قصه ها در اين است که باغهاي ذکر شده در آن، افسانوي نيستند بلکه واقعاً وجود دارند، در کشوري در آن سوي دنيا، زادگاه پدرم، کشور من، افغانستان".
با اين جملات سايره شاه کتابش را آغاز ميکند و همزمان با آن سفرش در جستجوي هويت و تبار خود را. در اين کتاب نويسنده بيست و يک ساله به افغانستان ميرود و با هزار دشواري و سختي، اولين بار سرزمين خودش را ميبيند؛ بعد دوباره ميرود و دگرباره ،و هر بار در تلاش است که حکايتهاي رمانتيک و نوستالژيک پدرش را با واقعيتهاي تلخ افغانستان ويران شده و جنگ زده آشتي دهد. او سرسختي نشان ميدهد، استقامت ميکند و نااميد نميشود.
در يکي از مصاحبه هايش سايره شاه ميگويد: "در درون من دو آدم زندگي ميکند، اولي غربي و معتدل و ليبرال، دومي نترس و دل به دريا زن. اين دو آدم به ندرت با هم حرف ميزنند. در سراپاي اين کتاب شاهد اين ماجرا استيم.
سايره شاه در حاليکه در پيشاور (پاکستان) زندگي ميکند، متوجه ميشود که مجاهدين واقعي درست بر عکس مجاهدين شريف درستکاري استند که او در ذهن خودش ترسيم کرده بود.
خانم شاه ماجراي جنجال برانگيز فروش راکتهاي ستينگر به ايران توسط مجاهدين را افشا ميکند و تهديد مرگ از طرف يکي از قوماندان هاي مجاهدين را ناديده ميگيرد.
همچنان وي در اوسط دهه هشتاد شاهد قتل هاي سياسي در پيشاور است و در حاليکه تلحوياً انگشت ملامت به سوي حزب اسلامي گلبدين حکمتيار دراز ميکند، ميگويد "استاد مجروح را کشتند، پشاور دارد آهسته آهسته از وجود شخصيتهاي معتدل و ميانه رو خالي ميشود. اينها درست همان افرادي اند که افغانستان آينده به آنها ضرورت دارد".
رويهمرفته کتاب نثر دل انگيزي دارد و شيوه يي که در آن سادگي افغانها ترسيم ميشود، با لطافت خاص و خوشايندي خواننده را به خنده وا ميدارد. گاهي هم صميميت نوِيسنده اشک به چشم خواننده مي آورد. مثلاً "چندسال پيش که هنگام پرواز در فضاي اسپانيا بوديم، دوستم فرياد زد: "به کشور قشنگ من خوش آمديد" اين جمله قلبم را در اندوه عميقي فرو برد. حالا در حاليکه وارد حريم هوايي افغانستان مي شدم جمله "به کشور قشنگ من خوش آمديد" مثل نوازشي روي لبانم لغزيد و خود را از فرط شوق در آغوش کشيدم.
ملاحظات سايره شاه از وضعيت روبنايي جامعه افغاني نيز قابل توجه و جالب است، اما جايي که مسايل زيربنايي و پايه هاي نظام اجتماعي قوم پشتون را بررسي ميکند، نگاه تحليلي، عميق و درستي ندارد. از جمله، نامبرده مينويسد: "نظام طالباني و اسلام طالباني محصول و انعکاس سنتها و پنداشتهاي قوم پشتون است نه اسلام واقعي".
در حاليکه صاحب نظران معتقدند که اسلام طالبان يا اسلام به تعبير طالبان بيشتر مايه هاي وهابي داشت و از کمپهاي مهاجرين از آنسوي مرز صادر شده بود. دليل عمده يي که طالبان نتوانستند حتا قلب و ذهن پشتونهاي افغانستان را تسخير کنند اين بود که آنها مناسبات ديرپاي عنعنوي اين قوم با حاکميت مرکزي را به هم زدند، بدون آنکه نيرومندي تاريخي اين رابطه را درک کرده باشند. مسايلي از اين گونه مي توانند کتاب سايره شاه را جنجال برانگيز ساخته و اعتبار آن را کم کنند.
***
سايره شاه نويسنده، گزارشگر و فلمساز انگليسي، روز پنجم اکتوبر 1964 از پدر افغان و مادر هندي در شهر لندن (انگلستان) چشم به جهان کشوده و زبانهاي فارسي و عربي را در "آموزشگاه مطالعات شرقي و افريقايي" (لندن) خوانده است.
او نخستين بار در بيست و يک سالگي به افغانستان رفت و به گزارش رويدادهاي جنگي سالهاي 1985 تا 1988 پرداخت، و اينک در زادگاهش زندگي ميکند.
************ |
بالا
شمارهء مسلسل ٤٢ سال دوم جنوری ۲۰۰۷