بلوچها، نورستانیها، پراچی ها،
پشهیی ها و هندو ها
کتابی را در باره بلوچها که در ایران به چاپ رسیده دیده ام، در افغانستان در باره این اقوام تحقیق صورت نیافته، این مردم نیز از اقوام محروم افغانستان بوده و تاریخ طولانی دارند، مدتی که در دارالملمین کابل به صفت استاد تدریس میکردم در تهیه کمپوز های خواندن های بلوچی استاد غلام محی الدین شبنم غزنوی با همراهی عبدالبصیر بلوچ سهم میگرفتم و از آن سبب به زبان مذکور محبت خاص پیدا کردم، نه تنها بعضی کلمات و لغات را می آموختم بلکه تعداد زیاد از ضرب المثل های بلوچی را به همکاری جوانان بلوچ جمع نمودم. ده ها دوست عزیز از قوم بلوچ را این نگارنده میشناسد و افتخار دوستی شان را دارد.
هندو ها در افغانستان قدامت زیاد دارند و درین اواخر یک کتاب در باره هندوهای افغانستان بقلم آقای ایشور داس تالیف و به چاپ رسیده است. در باره نورستانی ها چند کتاب تحقیق شده و خارجی ها نیز در باره نورستانی ها کار ها کرده اند.
مردمان افغانستان گمان میبردند که مردم نورستان یونانی نژاد میباشند و از بقایای لشکر اسکندر کبیر اند، اما تحقیقات اخیر نشان میدهد که آنها از نگاه چهره به یونانیها ارتباط نمیابند زیرا موهای نورستانی ها زرد و از یونانیها سیاه میباشد. امکان دارد که از لشکر اسکندر باشند ولی نژادآ شاید به ممالک دورتر اروپایی تعلق داشته باشند.
زبان نورستانی ها در نوشتن رسم الخط عربی بسیار دشوار میباشد، مدتی را که اینجانب مصروف جمعاوری امثال و حکم زبانهای نورستان بودم، به بسیار سختی تعدادی را نوشتم ولی از حوصله خارج بود مردم نورستان با وقار، با وفا و دوست خوب میباشند و افتخار دوستی ده ها نورستانی را دارم.
زبان و قوم پراچی در ارتفاعات و دره های سالنگ امکان پیدا شدن دارند، ولی مردم پشه یی و اورموری هنوز در گوشه های از ولایات لغمان ننگرهار و پروان به پشه یی صجبت مینمایند و اور موری هم در آنجا گفته میشود میگویند که این زبانها به پشتو قرابت دارند.
در باره این دو قوم معلومات کافی ندارم، مدت ها پیش نبی کهزاد مقاله مختصری در باره مردم پراچی در هفته نامه امید نوشته و به چاپ رسانیده بود.
در باره مردم شمالی و ساحات پروان و کاپیسا تحقیقات بسیار کم صورت گرفته است. نامهای پروان و کاپیسا که از زمانه های حکومتهای های کوشانی و یفتلی در آن ساحات گذاشته شده است و هنوز کسی نتوانسته وجه تسمیه و معنی آنها را دریابد بسیار آرزومندم که خجسته و شایسته مرد نویسنده خواجه انصار خواجه بشیر احمد انصاری عهده نوشتن کتاب پروانستان را سر دست بگیرند و ببینیم که قسمت را خداوند به کجا میبرد.
زبانها و اقوام پامیر بدخشان
شغنی ها که به زبان شغنی تکلم مینمایند، تکلم تلفظ آنها به زبان پشتو قرابت زیاد دارد، زبان شغنی آن طرف سرحد بدخشان تحقیق شده ولی ما نتایج آنرا بدست نداریم، در سال ۱۹۹۲ میلادی اینجانب از مرکز دو شنبه با خاروغ مرکز بدخشان خود مختار تاجیکستان رفتم و دیده میشود که تفاوت سطح زنده گی شغنانی های آنطرف جیحون با شغنی های ما زیاد میباشد. آنها از خطوط مواصلاتی، برق وغیره چیز های حیاتی برخوردار بودند.
عموماً مردم شغنان در مذهب اسماعلیه بوده و به زبان دوم خود تاجیکی با مردم بیرون صحبت مینمایند. زمانیکه شغنی ها به تاجیکی صحبت می نمایند فوراً مردم بدخشان میدانند که او شغنی است.
وضع حیاتی شغنانی ها، واخی ها و اشکاشمی ها و زیباکی ها و سنگلیچی ها بحد نهایی خراب و از فقیر ترین مردمان افغانستان میباشند از جانب دیگر از معنویات آنها اگر پرسیده شود، مردم با وقار، راستگار و صاحب اعتماد به نفس میباشند، در تاریخ بدخشان آمده است که یکتعداد شاهان قدیم آنها بمانند شهزادۀ تورک خماربیگ بقول تاریخ بدخشان و بار تولد به شغنان حکمروایی کرده اند ولی پیش از امارت امیر عبدالرحمن شغنانی ها از خود پادشاهی داشتند و یکتعداد آنها رهبران مذهب اسماعلیه نیز بودند. تاریخ مردم شغنان بسیار قدیم میباشد و آنها شاید تاجیکان سه هزار سال پیش باشند.
دوستان این نگارنده در میان مردم شغنان زیاد میباشد بمردم شغنان زیاد خدمت ننموده ام فقط یک کتاب در باره ارواح شاد سید زمان الدین عدیم شغنانی نوشته ام که توسط استاد محمد وزیر اخی کرخی به نوع خط نستعلیق مشاقی گردید و در کانادا به طبع رسید.
اشکاشمی ها مردم دیگر اهل بدخشان بوده و دارای مذهب اسماعلیه میباشند. اگر چه زبان اشکاشمی در افغانستان در حال نابودی بوده و زیاد تر به تاجیکی صحبت مینمایند ولی بر عکس در ساحه تاجیکستان در آن باره تحقیقات زیاد صورت گرفته است.
واخی ها نیز از مردمان نجیب بدخشان بمانند اشکاشمی ها و شغنانی ها میباشند که هر چند در باره صافی این قوم ذکر گردد کم است، یگانه ارتباط من به واخی ها با مرحوم انوربیگ خان بود که بوقت تجرد، در کار های خانه بکابل مرا یاری میداد و همچنان باید گفت که شادروان محمد اسماعیل پامبری از خاش بدخشان وکیل اولسوالی واخان بود و چون مردم واخان با سیاست چندان کاری ندارند و نداشتند، وی که مرد خوب و مهربان بود او را منحیث وکیل انتخاب کرده بودند. واخی ها عبارت از تاجیکان اصیل سه هزار سال پیش میباشند که اکنون بزبان واخی تکلم مینمایند.
مردمان زیباک و سنگلیچ آنچه را که در باره اوضاع اشکاشمی ها، شغنی ها و واخی ها گفته آمد مشابهت دارند و ضرور نیست شرح و بسط علاحیده داده شود.
در آخرین گوشه شمالی بدخشان متصل سرحد تورکستان چین در پامیر های خورد و کلان مردمان تورک قرغز حیات بسر میبرند، مردم قرغز خود را سرداران جوامع و اقوام تورک میشمارند. قرغزها از اقوام بسیار قدیمی تورکان هستند و الفبای ینیسی منسوب به ایشان می باشند که درسده پنجم و ششم میلادی کتبیه های از آن از کناره های دریای ینیسی در مغولستان داخلی بدست آمده است.
تعدا نفوس مردمان سطح مرتفع پامیر که بام دنیا نیز میگویند کم است حاجی رحمانقل خان پامیری که خان بزرگ پامیر افغانستان بود در طول عمر خود از سرحدات افغانستان با پاکستان، چین و تاجیکستان حراست و دفاع مینمود، چند باری هم بر وی از جانب روسها حملات صورت گرفت ولی با مهارتیکه داشت آنها را خاموش گردانید نگارنده در سال ۱۹۷۳ م به پامیر یا بام دنیا سفر کرده است.
با مداخله روسها در افغانستان گروه زیادی پامیریان عزیز اولاً به پاکستان و بعد آبه مملکت تورکیه عثمانی در ولایت وان هجرت نمودند. در اوایل سال 2007 مسیحی این نگارنده به دیدار ایشان در ولایت مذکور تورکیه کامیاب شدم دو هنرمند بزرگ پامیری را بنامهای عبدالمالک رحمانی و محمد اکبر پامیری که حالا به تخلص قوتولو معروف شده اند زیارت نمودم، آنها در کابل با من نگارنده آشنایی های زیادی داشتند و نمایشات هیکل تراشی و نقاشی را چندین بار در سالون های مختلف کابل بر پا داشته بودند.
اکنون هر دو در یکی از کالج های ولایت وان منحیث استادان هنر مصروف کار میباشند.
در باره این دو هنرمند پامیر مقاله ها را در کابل نوشته و به چاپ رسانیده و ضمناً در قسمت طرز حیات و وضع فرهنگی مردم آنجا اشارات کرده ام.
بسال ۱۹۷۳ مسیحی در یک سیاحت از طریق جرم بدخشان به زیباک اشکاشم، واخان و پامیر سفر نموده و با دوستان و آشنایان دیدار به عمل آورده ام.
چون در خطوط بالا در باره مردمان پامیر گفته آمد که تعداد کثیر آنها تاجیکان قدیم و از اهل آرین میباشند درینجا لازم می افتد تا چند کلمه در باره زبان های آنها بگونه تکرار احسن ذکر نمایم:
ییدغه یا یودغا:
زبانی است که به شغنی قرابت دارد و کسانیکه به این زبان میگویند در دره ییدغه حیات بسر میبرند اینکه این دره بنام اینها مسمی شده است و یا اینکه اینها بنام دره مسمی شده اند. معلومات در دست نیست.
سریکلی یا سریقلی: نیز از زبانهای پامیری و نزدیک به زبان شغنی میباشد.
بصورت عموم غلچه کلمه ایست که بزبانهای کوهسار نسبت داده میشود، این زبانها در حقیقت زبانهای مستقل و هر کدام دارای اشعار عامیانه و صاحب دستور خاص و ویژه خود می باشد میباشد، دو زبان یودغا و سریکلی بمانند دو لهجه وجود دارند که در باره شان تحقیقات چندانی صورت نگرفته است.
اصلاً گروه زبانهای پامیر یک دسته ای از زبانهای آریائی شرقی میباشند.
این زبانها در پامیر افغانستان و در دو طرف دریای آمو تکلم میگردد. اکنون واخی ها کاملا بزبان واخی سخن میگویند و زبان شغنی که به هر دو طرف دریای آمو مورد استفاده میباشد که خاروغ در ساحه بدخشان خود مختار به آنطرف جیحون مرکز عمده شغنی گویان قرار دارد. زبانهای منجی و دیگران در بدخشان افغانستان مروج میباشند.
موضوع دیگری که در کنار زبانهای افغانستان یاد آوری گردد اینست که از زمانه های بسیار قدیم در ساحه پامیر و مراکز تخار و ولایت دیگر مخصوصاً کابل و اطراف آن موثر بوده است عبارت از زبان اویغوری میباشد، زیرا کوشانی ها، یفتلیها، تگین شاهان، کابلشاهان، شار های بامیان وغیره همه بدان زبان تکلم میکردند، خط اورخانی در حقیقت همان خط اویغوری است که در متون قدیم خوانده میشود و تورکستان شرقی که مهد یک تمدن قدیم بود، زیاده تر به شکل یک منبع قرار دارد.
ادامه دارد
فصل هفتم
- سيستان .
- بلخ. . . . . . .
- تخارها . . . . .
- فهرست مآخذ. .
|