کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 













 

 

 

 

 

 

از هجوم اشک ما بيدل مپرس

يار مي آيد، چراغان کرده ايم

 

 

همباور ديروزم

ديوالي مبارک باد!

 

صبورالله سياه سنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

 

چراغي بر فراز گنجواژه

"ديوالي" يا "ديپ والي" آميزه يي است از دو واژه "ديو/ديپ" (چراغ) و "اوالي" (انبوه/قطار) در زبان سنسيکريت. ميتوان آن را "انبوهه چراغها" يا به سادگي "چراغان" ناميد. البته "ديپ" در گويش باشندگان پنج بخش آفتاب برامد، آفتاب نشست، شمال، جنوب و دل هند، به شيوه هاي گوناگونِ ديپا، ديپک ديو، ديا، و ديوه نيز شنيده ميشود و همه جا به روشني برخاسته از چراغ تيلي يا روغن افروخته اشاره دارند. شايد واژه پشتوي "ديوه" نيز پيوند روشني با همين چراغ کهن داشته باشد.

 

پيشينه

"جشن چراغان" از سپيده دم پيش از درخشيدن آفتاب تاريخ، براي پيروان آيين جين دهرما، هندو و سکهـ در نقش ارجناکترين رسم نياکان به يادگار مانده است. اين رويداد سترگ چندين هزار ساله که ريشه در زندگي کاشتکاري هند باستان دارد، به گمان زياد، دنباله "جشنواره شبينه خرمن برداري" خواهد بود.

 

واژه ديوالي و پاکيزگي بايسته آن در نقش خجسته ترين روز رسيدن مهاويرا به نيروانا، نخستين بار در در برگهاي "هريوامشاه پرانا" نوشته Acharya Jinasena در سال شاکا_سموات 705 (ميانه سده نهم) ديده شده است:  

 

تتستوه لوکه پرتيوارشم آدرت

پراسيدها ديپاليکايا آترا بهارتي

سمودياته پوجايتم جين ايشورام

جينيندرا نيروانا ويبهوتي بهکتي بهک

 

مرمان همه ساله برگزار ميکنند

ديپ والي شکوهنده را در سرزمين بهارت

با خلوص و حرمت به جا مي آورند نيايش شان را

براي گراميداشت رسيدن جينيندرا به نيروانا

 

شماري از پژوهشگران "جين دهرما" به اين باور اند که در کتابهاي مقدس راماين، مهابهارت، براهمن پرانا و چاريتمناي تلسي داس نشانه يي از ديوالي به چشم نميخورد. آنها آغاز "جشن چراغان" را فراتر از پيدايش کيش هندو، سکه و بودا دانسته و ميگويند که اين جشن با سرچشمه جين دهرمايي و پس از  گذشت سالها در هند فراگير شده است. البته تاريخنگاران دگرانديش اين پژوهش را نميپذيرند.

 

خاستگاه ديوالي در "کلپاسوترا" اثر بهادراباهود (357 تا 433 سال پيش از ميلاد) چنين آمده است: "فرمانرواي سرزمين ويشالي، شاه چيتاکا و همتاهايش با افروختن چراغها گفتند که روشني جاودانه دانايي از اين جهان کوچيده است. بايسته آن است تا براي زنده نگهداشتن يادبودش چراغهاي زميني را برافروزيم."

 

ابوريحان محمد بن احمد البيروني نيز هزار سال پيش در "تحقيق ما للهند من مقولة معقولة في العقل أم مرذولة" از ديوالي ياد کرده است.

 

 

چهارده پيوند ديگر با ديوالي

ديوالي همه ساله در سراسر هند، ولي نه در بخشهايي از ايالت کرالا، و در چهار گوشه جهان از سوي بيشتر از نهصد و هفتاد ميلون باورمند، به شيوه هاي گونه گونه برگزار ميگردد. گذشته از زمينه پارينه جين دهرمايي، پردازهاي زيرين نيز در افسانه ديوالي جا دارند:

 

1) ديوالي زادروز لکشمي يا آلهه سرمايه است. لکشمي در همين روز هنگام بيتابي سمودرا_منتهن (دريا) چشم باز کرد.

 

بايد گفت که سرمايه و اندوختن دارايي در کيش هندو و سکهـ  ناهماننديهاي فراوان با آيينهايي که ميگويند "سرمايه چرک دنياست"، دارد. سرمايه در هندوگرايي افزون بر پاک و ارزشمند بودن، نماد کار شايسته و پاداش آسماني و زميني به دو دست کارگر است.

 

2) در بهوشيوترا آغاز ديوالي، روز  "اماواشيا" در ماه "کرتيک"، برميگردد به داستان شاه بالي. بر بيناد اين روايت، نامبرده پس از کشته شدن به دست ويشنو، ميتواند سال يک بار به زمين آيد و گواه ديدن مليونها چراغ باشد.

 

ابوريحان البيروني ديوالي را از همين روزنه نمايانده  است.

 

3) باشندگان شمال هند، ديوالي را در واپسين روز گاهنامه "ويکرم" جشن ميگيرند و فرداي آن را نخستين روز سال نو ميخوانند. آنها با رويکرد به راماين ميگويند: ديوالي بزرگداشت برگشت پيروزمندانه شاه راماچندرا، شهبانو سيتا ديوي و لکشمن (برادر شاه راما) به شهرک کوشاله است. هنگامي که راما به زندگي و نيروي اهريمني راون پايان بخشيد، شام تاريک شده بود. مردم از خوشي زياد، شهر آجودهيه يا آيودهيا را با افروختن چراغهاي تيلي، و پراگندن آتشفروزه ها (ترقه ها) در کرشنا چتورداسي يا تاريکترين شب ماه  جشن گرفتند.   

 

4) مردم جنوب هند که گردش سال را با گاهنامه ديگري به نام "شاليوهانا"  ميسنجند، اين جشن را "ديپ والي" ناميده و آن را فرداي گراميداشت پيروزي کرشنا و همسرش سيتابهاما بر اهريمن ناراکاسورا و آزاد ساختن شانزده هزار زن زنداني از بازداشتگاه وي ميدانند.

 

5) در مهابهارت آمده است که پنداواس پس از دوازده سال بازداشت در زندان کاوراواس در همين روز آزاد شد و نامورترين پيام آور چيرگي نکويي بر زشتي گرديد.

 

6) گروهي از مردمان ديگر، ديوالي را به پاس پادشاه شدن چندراگوپتاي دوم يا ويکرماديتيه، يکي از برازنده ترين فرمانراويان اين سرزمين، شايسته برپايي ميدانند.

 

7) هفت رويداد ديگر نيز با برگزاري ديوالي پيوند دارند: نيايش گنيش يا آلهه پيلسر آگاهي، نيايش مادر کالي، پيريزي "آريا سماج" از سوي مهارشي ديانند بزرگترين بهخواه (اصلاح طلب) هندو، به نيروانا رسيدن مهاوير تيرتهانکر پيشواي جينيزم مدرن، نهادينه ساختن روز ديوالي از سوي گورو امر داس، گذاشتن سنگ تهداب نيايشگاه زرين (گولدن تمپل) امرتسر در 1577، و رها شدن هرگوبيند سنگهـ ششمين پيشواي سکهـ ها با پنجاه و دو  شاه ديگر  از زندان گواليار.

 

 

پنج روز ديوالي

جش چراغان در همه جاي جهان مانند شمال هند در پنج روز را در بر ميگيرد: دهن تيرس، چهوتي ديوالي، بري ديوالي، ورشا پراتيپادا و بهايي دوج.

 

1) دهن ترايوداشي يا دهن تيرس: سيزدهم اشوين روز آراستن آستان خانه ها با چيدن چراغهاي تيلسوز، آويختن فراويزهايي از برگ آم، گل هميشه بهار، و گذاشتن نقشينه هايي به نام رنگولي يا الپنا به برنده ها، دم دروازه و باغچه ها است. در اين روز تحفه هايي به زنان خانواده (مادر، همسر، خواهر يا دختر) پيشکش ميشود. تحفه هاي فلزي، به ويژه زيور نقره يي که نمايانگر آرزوي خوشبختي براي خانواده اند، شگون خوبتر دارند.

 

2) کالي چوداس، نورک چوترداسي يا چهوتي ديوالي: چهاردهم اشوين شب افروختن چراغها، دوباره آراستن فراويزها و به جا آوردن نيايش ويژه لکشمي براي پذيرايي آلهه سرمايه است. برخاستن پيش از آفتاب، تيل آلودن بدن و پيشکش کردن آب پاک به درگاه يما راج يا آلهه مرگ ويژه همين روز است.

 

3) بري ديوالي: شب چراغ افروزي، شب دنباله نيايش ويژه لکشمي براي پذيرايي آلهه سرمايه و مرز پايان يک سال بازرگاني و آغاز سال تازه شمرده ميشود. ديوالي بزرگ نه تنها براي سرمايه داران بلکه براي هر آنکه کار و دستمزدي دارد، روز "چوپرا پوجن" يا "سرمايه ستايي"  و گشايش دفترچه هاي حسابي نو پنداشته ميشود.

 

4) پدوا، ورشا پراتيپادا: اين روز که اناکوت (کوه خوراکه) هم گفته شده، ويژه به جا آوردن نيايش گواردهن يا پرستش کرشنا در نيايشگاههاي برون از خانه به شادماني بزرگداشت پادشاه شدن ويکرم_اديتيا است.

 

در اين روز مردمان پنجاب، هريانه، اتراپرديش و بيهار بلنديهاي تپه مانندي ميسازند، سپس آن را با گلبرگها ميپوشانند و همانجا به نيايش ميپردازند.

 

5) بهايي دوج يا بهيا دوج: اين روز که در گويش هندي "بهاو_بيج" و در مراتهي و نيپالي "بهايي تيکه" نيز گفته ميشود، يادآور ديدار يمراج يا خداي مرگ با خواهرش يمونا/ يمي است.

 

در افسانه ديگري آمده است که کرشنا پس از کشتن ديو راون نزد خواهرش سبهادرا آمد. سبهادرا برادرش را مهربانانه خوش آمدي گفت و بر سر و شانه اش شيريني و گلهاي بسياري افشاند و در پايان به پيشانيش تيکه (خال مقدس) سرخي گذاشت.

 

ميگويند اگر در واپسين روز ديوالي برادر به ديدن خواهر برود و تيکه يي از دست وي به پيشانيش گذاشته شود، هرگز به دوزخ نخواهد رفت.

 

واگشايي نمادها

فشرده ترين شناسنامه ديوالي پيروزي روشنايي سه گانه آگاهي، زندگي و دوستي بر تيرگي سه گانه ناداني، نابودي و دشمني است. "جشن چراغان" را ميتوان جشنواره گرايش آدمها به پاکيزگي نيز دانست. 

 

1) افروختن چراغ نماد ستيز پايان ناپذير در برابر تاريکي است. رابيندرناتهـ تاگور (1861-1941)

سروده کوتاهي به نام ديوالي دارد. او به کمک کمتر از ده واژه اين رابطه را چنين نشان داده است:

 

شب تيره است

چراغ عشق را بيفروز

با زندگي و نيايش خويش

 

چراغ در ادبيات سنسيکريت و هندي، افزون بر ارزشهاي پيشگفته پيشنهاد کننده تندرستي، بهزيستي، راستکاري و خوشبختي نيز است. شمار زيادي از سرودپردازان جهان مانند ازرا پاوند، اکتايو پاز، آلن گينسبرگ با نگاهي که به پيشينه ادبيات هند داشتند، بار بار به اين دو نماد کارآ پرداخته اند. در ادبيات ديروز و امروز فارسي نيز صدها هزار نمونه از کاربرد روشني براي تيرگي زدايي يافت ميشوند.

 

2) آتشبازي و آواي برخاسته از ترقه ها و سوختنيهاي مانند چوب، کاغذ، زغال آميخته با باروت، عود و برگهاي خشکيده نماد خوشي و به تماشا گذاشتن زندگي در برابر ديدگان خدايان و دور راندن نيروهاي مرگبار، تباهکن و ويرانگر  است.

 

3) در پاره يي از نمونه هاي ادبيات هند، آميزه گرما، روشنا، خوشبو و شادماني را نماد زندگي جاوانه در جهان آينده گفته اند. اين آميزه بر زمينه رنگ زعفراني اگني (درفش آتشين) نمايانگر و پيشنهاد کننده شانتي يا آرامش جاودانه در بهشت برين ميشود.  

 

 

ديوالي در افغانستان

هندوان افغانستان مانند بخش بزرگي از مردمان شمال هند، ديوالي را با سنجه کرشنا چتورداسي در ماه "اشوايوجا" يا "اشوين" که امسال با گذار از تاريکترين شب واپسين اکتوبر و آغاز نوامبر فراميرسد، جشن ميگيرند.

 

براي آگاهي بيشتر ميتوان رو آورد به "هموطن هندوي افغان، ديـوالي مبارک!" نوشته ايشرداس در اين سايت.

 

 

اشاره ها

1) "جين دهرما" کهنترين کيش پيش از پيدايش هندوييزم و بوديزم شمرده ميشود. گرچه امروز شمار پيروان آيين جين کمتر از هندوها، سکهـ ها و بوداييهاست، ولي از دامنه با شکوه اثرگذار بودنش بر سه باور پيشگقته نميتوان چشم پوشيد. 

 

2) Acharya Jinasena نامورترين نويسنده جين باور است. زندگي او را در ميان سالهاي 770 تا 850 ميدانند. برخي از يادداشتها و پرسشهاي نامبرده در پيرامون آفريدگار، جهان، زندگي و مرگ پس از هزاروچندصد سال، همچنان "جنجال برانگيزترين" خوانده ميشوند.

 

3) نيروانا را با اندکي فروگذاشت و ساده سازي ميتوان "معراج آرامش روحي، رواني و جسماني" خواند، ولي کليت مفهوم نيروانا گسترده تر از آن است که بتواند به اين کوتهي فشرده شود.

 

4) مهاويرا بنيانگذار آيين "جين" در 527 پيش از ميلاد در روستاي نزديک پتنه يا بيهار کنوني چشم به جهان کشود  و در 599 پيش از ميلاد در روستاي پاوه بيهار درگذشت.

 

برخي از پژوهشگران، ريشابها ناتهـ را آغازگر جين دهرما دانسته و مهاويرا را در نقش رهنماي شماره دو، همروزگار سيدارتها گائوتاما بودا ميپندارند.

 

5) ابوريحان محمد بن احمد البروني دانشمند بزرگ جهان، در 973 در خوارزم به جهان آمد و در 1048 در غزنه درگذشت.

 

6) دگرگوني در گزيدن گاهنامه ها از سوي هندوها و سکهـ ها، آغاز سال نو را نوساني ساخته است. از همين رو، نوروز در کرالا، اندهرا پرديش، بنگال، مهاراشتر، آسام، پنجاب، و کشمير  از هفدهم اپريل تا سيزدهم مارچ در روزهاي گوناگون برگزار ميشود.

 

7) در باورهاي گوناگون جهان جلوه هايي از کرسمس، شب برات، لوسيا، کم يا بيش هماننديهايي با ديوالي دارند.

 

8) سخنراني دلگرم کننده پاپ ژان پال دوم در جشن چراغان 1999 در يکي از کليساهاي هند که به آيين ديوالي آراسته شده بود، يک بار ديگر به رونق فراگير ديوالي در چهار گوشه جهان افزود.

 

9) ديوالي سال پار شب دوازدهم نوامبر بود، و سال آينده شب بيست و پنجم اکتوبر خواهد آمد.

 

از نويسنده و دوست  گرانمايه ام ماليني بيسين که در فراهم ساختن اين نوشته فراوان کمکم کرد، به همه پرسشهايم پاسخ گفت، و مرا به چندين سايت ويژه ديوالي رهنمون شد، سپاسگزارم. 

 

[][]

ريجاينا (کانادا)

بيست و نهم اکتوبر 2005

 

                                                                     ***********

بالا

 

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً پانزده                اکتوبر /نومبر  2005