نوام چامسکی فیلسوف برجستۀ امریکایی که به واسطۀ نقد سرسختانۀ
نابرابری ها و بی عدالتی ها جاری درجامعه جهانی شهرت فراگیری دارد.
او دو دهه پیش طی مضمونی در شماره ۲۹ مارچ ۱۹۹۳ مجله (
The Nation
) ، سیاست آینده اربابان بشریت را دررابط جهان محروم تشریح کرده
است. به باور او پیامد روند این سیاست درمرحل نخست ایجاد نهاد های
سیاسی حاکم یعنی (دولت سازی) در جهان محروم، جهت تامین منافع
قدرتهای اقتصادی خصوصی فراملیتی است. درافغانستان درست این سیاست
را پیاده کردند. کشورهای غربی برخی افرادی را که از آنها شناخت
سیاسی داشتند، برهبری حامد کرزی بشکل جمهوری اسلامی درافغانستان
نصب کردند.
من دراينجا وارد بحث طولانی مربوط به توطئه های سیاسی جامعه جهانی
نمی شوم و در باره مطامع و سودی که برخی شرکت های فراملی و عناصر
افغان از اين «جنون جمعی» ازکشورفقیرافغانستان برند دراین مضمون
صحبت نمی کنم. برای اینکه سخن من درباره ساختار حکومت و نسلی است
که در سر پا کردن آقای کرزی توسط جامعه جهانی، پهلو دادند. آنها
زمينه ی را برای فاجعهء قوم گرایی و تروریستی امروز در افغانستان،
آماده کردند.
پرسشی که وطنیاران تحصیل کرد ما کمتربه آن پرداخته اند این است،
اگراستبداد سیاه مذهبی طالبانی و جهادی ها از سه دهه بدین سو،
اسباب نارضايتی های مردم را فراهم کرده بودند، و مردم افغانستان
ساليان درازی را درحسرت و تحقيرشدگی استبداد سیاه مذهبی جهادی ها و
طالبانی گذرانده بودند ، ولی چرا جامعه جهانی برهبری حکومت امریکا
دولت برآمده ازنشست بن بریاست جمهوری آقای کرزی را بلافاصله در
روند کشف مجدد اسلام دراین سرزمين استحکام بخشیدند؟ و برخی از
تحصیل کرده گان ما درپهلوی آن صف کشیدند؟
پاسخ این پرسش درروند کنونی عملیات تروریست های اسلامی درافغانستان
میبینیم. اربابان جهانخوار کشف کردند که دراسلام نيروئی وجود دارد
که اگرازطريق
دین باوران ورزيده شود، می تواند در یک پروسه طولانی، نیرویهای
تروریستی اسلامی جنگ وبی ثباتی را درکشورهای همسایه افغانستان
انتقال دهند.
از اين زوایه که بنگريم باید درافغانستان حکومتی به ظرفیت آقای
کرزی و دار ودسته او سرهم می شد. که شد. ما شاهدیم که اعضای
دیوانسالاری آقای کرزی در دوران زمامداری او با فساد اداری،
وارتباط نزدیک با برادران طالبی خود گرفتار بودند. به همین خاطر
حکومت آقای کرزی را باید، درمتن وسيع تری که امروزه آن را جهانی
شدن افغانستان می خوانند، مورد کنگاش قرار داد.
برخی ازقلم بدستان ما که پروسه جهانی شدن افغانستان را مطرح می
نمایند، باید جهانی شدن افغانستان را، بر بنياد نياز شرکت های
اسلحه سازی و نقش اربابان جهانخوار به تروریست های اسلامی قرن بیست
یکم دید. آنها نباید تنها جهانی شدن افغانستان را جزء در نيروی کار
و منابع طبيعی ارزان و بازار گستردهء توليدات مصرفی درجهان عقب
مانده به بررسی بگیرند. با توجه به حفظ و تقویه لانهای تروریستی که
اکنون این لانهای به همایت دستگاههای استخباراتی در شرق میانه و
افغانستان فعال اند، جهانی شدن افغانستان را جزوی از سیاست های
استعماری درکشورهای اسلامی دید.
اکنون، با پيروزی شگفته اسلاميست ها در افغانستان و بر قدرت
ماندنشان طی نزديک به سی سال، حس تحقير شدگی و عقب ماندگی مسلمانان
درلفافی ازغرور کاذب پنهان شده وشعوراجتماعی جامعه افغانستان بر
ارزش های اسلامی دور می خورد. اسلام رفته رفته از صورت تدافعی خارج
شده و شکل تهاجمی را بخود گرفته است.
اکنون اسلامگرایان درافغانستان به نسبت عدم قدرت مرکزی، مستقیم به
دسطوردستگاه های استخباراتی بیگانه درقالب اعمال تروریستی طالبی،
داعش و اخوان المسلمین و رهبران جهادی نیرویهای افغان و وغیره
افغان درافغانستان جمع می نمایند. این نیرویهای تروریستی اسلامگرا
به دسطوردستگاه های استخباراتی بیگانه درآینده نزدیک علیه همسایه
های افغانستان چین و روسیه به عملیات گستاخانه دست می زنند.
حمله طالبان به قندوز را باید از این زاویه به بحث گرفت. این حمله
به دسیسه دستگاه استخبارات پاکستان و رهنمایی د ستگاه های سیاسی
غربی ها پلان شد بود. غربی ها توسط حمله تروریستی طالبان به قندوز
به حکومت روسیه گوشزد کردند، که برای شکست دایمی سیاست ملی گرایانه
روس که، مفهوم خود را از دست داده است، غرب می تواند ازسرزمین های
همسایه روسیه توسط نیروی های پرورده خود، که درعمل کرد گروه های
تروریستی توسط جمعيت های عظيم فقيرنگاهداشته
شده ، داخل عمل گردد.
جمعیت فقیرتروریست های که تحت نام های مختلف مبارزه می نمایند ،
انسانهای بيسواد، بی آرمان، و بی کار و بار، به تشويق رهبران و
قيمان و مراجع تقليد خرافات زده و به غرور کاذب دچارآمدهء خود، که
برگدامهای دالرشیخ های شرقمیانه لم داده اند، می توانند جنگ را
بداخل روسیه وچین ببرند. اکنون تروریست های اسلامی به سودای تحميل
ارزش ها مذهبی و عقايد خود برکل جهان به جنگ تمدنی برخاسته اند که
در مغرب زمین ريشه گرفته است. دراين ميان، چون افغانستان فاقد قدرت
مرکزی است، آنچه که درجهان، اسلام عناصر ماليخوليائی مذهبی اند،
بسرعت خود را به افغانستان می رسانند و پیش می روند.
پروپاگند دولت اسلامی ناب" داعش " درجهان دارای ارزش هائی برتری از
ارزش های غرب است. زنانش از زنان غرب مرفه تر و مصون ترند؛ قوانين
بيابانی شکنجه و قطع دست و سربریدن و اعدامش در راستای ريشه کن
کردن جرم و جنايت غربی ها کارآمدترند. تازه عضویت به داعش طبق
قرآن، دری گشوده به ملکوت خداوند هم دارند که، در چشم کسی که چيزی
برای از دست دادن ندارد، مرگ را خار و حقير می کند و زندگی در گلشن
رضوان و همآغوشی با حوری و غلمان را تضمين جانفشانی توده های فقییر
می سازد.
****