۲
چهرهء بومی مام میهن
چهرهء مضحک تحمیق و فریب
چهرهء مضحک سالوس و ریاست
سینهء باکرده گی هایش را
دست ناپاک ترین وسوسه ها
زخم خونینی به ژرفای اهانت هاست
چشم دژخیم
در آیینهء شب می شکند
سحر از یادِ بروت دلقک
شب یلدای ددِ حادثه جوست
پرچم فتح ظفرنامهء آزادیی مام
زیر سنگینی ی القاب مخنث هاست
« انقلاب » از قلل کوه سرازیر شود
هفت دریا تبِ خون
در تک و پوست
پشت این صحنه هنوز
« کرکدن » * ها می خندند
پشت این صحنه هنوز
« کرکدن » ها
تب و تابی دارند
«کرکدن» های رفاه نسبی
«کرکدن» های خرامندهء آبشخور سود
«کرکدن» های غریوندهء کوری و کری
«کرکدن» های پر از گوشت که از آخور ده قرنه
هنوز
نان و آبی دارند
عابد معبد تقدیس اهورای وطن
بوسه بر چکمهء اهریمن بیگانه زند
شاعر قهر و قیام
سخن از « صلح مقدس » راند
شعر او متن سرودیست
به تصدیق حیات:
«زور، زور است رفیق!:
«دست ما، بشکسته ست!:
سخن اینست که باید بود
« زندگی زیباست!:
می توان از سر معیار گذشت!
می توان گفت که دشمن بد نیست!
می توان مدح برایش خواند!
می توان بوسهء امضایی
زیر پیمان امانش داد!
روزگاران بدیست...
* به عاریه گرفته شده از نمایشنامهء « کرکدن » اوژن یونسکو
ادامه دارد
|