يا
هـــو
آيا در هند امروز کســي ميپذيرد که ســرســوتي پريروز هيرمند ديروز
اســت؟
"بازســازي گذشــته بخش ارزشــمند آزمــون (تمــرين)
ملت ســاختن است. ميراث [فرهنگي] ملت بايســتي بر
فاکتهاي ســرســخت و از نگاه آگاهــي آزمـــوده اســتوار باشــد، نه بر
ســخنان بيهوده و هـــوايي. تاريخ اســطوره شـــناسي مــردگان نيست.
هــر ملت بايد بتواند رويارو و چشــم در چشــم گذشــتهء
خويش بايســتد. چنين ملتي خــواهد توانسـت با "اکنون"
خويش بســتيزد و به "آيندهء" خـود نقشــه
مندانه بينديشـــد."
اگـــر گفته هاي بالا به همين ســادگي شــنيده و خــوانده شــوند،
ماجــراي چنداني به دنبال نخواهند داشت، ولي اگر دانســته شود کــه
گوينده ميخواهــد با اين ســخنان ملايم پاســدار پيشــينهء
هيرمند، ارغنداب و هـــريرود باشــد و هنديهاي همــديارش را
فـــراخواند به پذيرش اين گپ که ســرسوتي، آن زيباروي فــرا_زميني، آن
ايــزد بانوي آفرينش ســرود و ســخن، آن چشــمه ســار دانايي و هوش و
آن تهــدابگــذار هنر و نگارش ريشــه در خاک افغانســتان دارد، بايد به
همه پهلوهــايش انديشيد.
آن پاراگراف نيمه نيش و نيمه کنايه از دکتور راجيش کوچهــر
است.
هـــيرمند، ارغـنـداب و هــــــريرود
در زمســتان سـال 2000 کتابي به نام
The Vedic People
از چاپخانهء
Oriental Longman
حــيدرآباد
(هند) برآمــد و آرام آرام در اينجا و آنجا غـوغا برانگيخت،
زيرا اين نوشــتهء 259 برگي، با چند گفتني جنجال آفــرين
زيرين آغـــاز شــــده بود:
_ ريگـــويدا در افغانســـتان نگاشــته شده است.
_ سـرسـوتي نام ديگر هيرمند است و اين
"بانوي برکه ها" از آنسـوي کابل و زابل به هند آمـده است.
_ آيودها پايتخت راما نيز بايســتي در کنارهء هـــريرود در
جنوب افغانســتان جســتجو شود.
_ آنچه در ريگويدا به نام
"ســــريوو" ياد شـــده، همان هــــريرود افغانســـتان است.
_ از پيوند رودبار
"گهگـر هکره" با هيرمند و ارغنداب نميتوان چشـــم پوشيد.
دکتور کوچهر خوب ميدانست که با اين ديباچه، به گفتهء
نيمايوشــيج
"آب در خــوابگاه مــورچگان" ميريزد، و کين و نفــرين
هـــزاران خواننده و دهها پژوهشــگر "ميهن پرست" هندي را
به جان ميخرد.
گـرچه نويســندهء ديگري به نام
SB Roy
سـالها پيشــتر از او به پيوند ريگويدا و افغانسـتان پرداخـته بود،
نگارندهء
The Vedic People
ناگفته ها و نگفتنيهاي چندين ساله را يکباره پيش چشـــم مــردم گذاشت و
به اينگونه خود را آگاهــانه از چشــم بســياريها انداخت.
گنگا، جمنا، ســرســوتي
کســاني که در برابر دکتور راجيش کوچهر ايســتاده اند، نيز با دست تهي
آهنگ کارزار نکــرده اند. آنها هم با انبوهي از فاکتها و پشــتوانهء
ســـنگيني از پديده ها و نشــانه هاي باســتاني نشــان ميدهند که
کوچکترين رشــته پيوند دهنده ميان ســرسوســتي و هيرمند/ ارغنداب نيست
و نميتواند باشــد.
پژوهشگران دســتهء دوم از اينجا مي آغــازند:
1)
نيايش_ســـرود "ندي ســوتي" جــريان سرسوتي در نقش
رودخانهء آسماني را ميان "جمنا و سـتـلج"
گـفته است. اگــر اين "بانوي برکه ها" هـــيرمند باشد،
جمنا و سـتلج در کدام بخشـهاي افغانســتان، تا کجا و تا چند جــاري
بوده اند؟
2)
آيا ســرســوتي که در ريگـويدا هفتادو دوبار با شــناسه هاي "بهترين
مادر، بهترين دريا، بهترين ايزدبانو، مادر ســيلابها، و آورندهء
شــير و روغن" ياد شده، از دامنهء هيماليا آغاز
نميشــود؟ اگر چنين باشــد، هيماليا در کــدامين گوشــهء
افغانســتان روييده است؟
3)
در مهابهارت ميخوانيم: "سرسوتي به روي دشت خشــکيد و
از ديده ها ناپديد شــد". آيا هــيرمند از آغــاز تا امـــروز
به هامـــون هيرمند در ايــران نميريزد؟
4)
اگر "گهگـر هکره" هــيرمند باشــد، چرا "تريويني
ســنگم" (خجســته پيوند ســه خواهــردريا) که
مــردم آنها را به نام "گنگا، جمنا، ســرســوتي"
ميشــناسند، در نزديکي پرياگا/ الله آباد (هند) است؟
ســرســوتي، ريگـويدا و افغانســـتان
پيش از آنکه برگـــردان پاره هايي از
The Vedic People
پيشکش خوانندگان گــرامي کابل ناتهـ گردد، براي کســاني که خــواهان
آگاهي بيشــتر و زودتر در اين زمينه اند، نشــاني پســتي و ايميل
نويســنده همينجا گذاشــته ميشــوند:
Rajesh Kochhar
NISTDS Director
Pusa Gate, K S Krishnan Marg
New Delhi 110 012
INDIA
Email:
rkochhar2000@yahoo.com
[][]
دنباله دارد |