کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
سخنی در مورد کاکا پران نات


باقی سمندر
 
 

باقی سمندر

میزان سال 1389

اکتوبر سال 2010-10-17

 

 

سلام بشما عزیزان و دست اندر کاران تارنمای وزین کابل نات وهمه خوانندگان  ارجمند !

همین چند لحظه ای پیش  از هنرمندگرامی چیت رام در مورد پران نات درتارنمای کابل نات مطلبی بسیار زیبایی را خواندم و دریک جایی متوجه شدم که بخاطر نا آشنایی به جاده مندوی ای کابل نام یکی از سرای هایی تجارتی  راکه پران نات در آنجا مغازه وتجارت خانه ای داشت ، اشتباها چنین نوشته است :

" بارها دیده بودم که در مغازه اش در سرای احمد شاهی ، علاقمندان بیشمار در پای صحبت او نشسته اند، سونا رام تلوار که در آنروز ها فلمبردار محمد ظاهر شاه و مسسوولین بلند پایه دولت ، بیشتر اورا همرایی میکرد " ( کابل نات –  چیت رام – کاتب تقدیر )( کابل

من قصد ندارم تا خوانندگان عزیزاین تارنمای وزین را دچاردرد سر سازم ویا چیت رام گرامی راناراحت سازم.

تاجاییکه بمن خاطره وذهنم اجازه میدهد ، شمارا درجریان میگذارم.

پنجاه واندی سال پیش از امروز مکتب ها در شهر کابل بروز پانزدهم حوت شروع میشدند. من از روزیکه شامل درس خواندن در صنف اول لیسه حبیبیه در منطقه پل باغ عمومی شدم ، درست ازهمان روز یعنی ششم ماه مارچ 1959 – یا 58 به بعد همیشه بعد از ختم مکتب به سرای میرعلم حیدری میرفتم . کاکا پران نات در آنجا مغازه ای داشت که تاحالا بیاد دارم که بطرف چپ مغازه اش مغازه بوت فروشی آغای نوری موقعیت داشت و بطرف راست اش تجارتخانه کاکا نصرالله .

موکیش فرزند کاکا پران نات در مغازه با برادر پران نات سناپتی [سهنا پتی] گاهگاهی می بود تا انکه سناپتی یک مغازه جداگانه در دم دروازه ورودی سرای میرعلم حیدری در کنار تجارتخانه کاکا نانک چند را افتتاح نمود.

البته سرای احمد شاهی در کنار سرای میرعلم حیدری قرار داشت و " هوتل بچه شاه قل در کنج یا نبش سرای احمد شاهی قرار داشت.

سرای میرعلم حیدری، سرای احمد شاهی و سرای سید حبیب الله را بسال 1343 به آتش کشیدند و در شب تار همه سیف ها و غله ها تا جایی که امکان داشت غارت گردیدند، از اینرو مغازه کاکا پران نات هم مانند سایر مغازه ها و تجارتخانه ها به آتش کشیده شد. کاکا پرانات در سرای میرعلم حیدری دوستانی داشت که من از چند نفر میتوانم نام ببرم:

آقایون :

عبد الاحد که بنام ماماگل شهرت داشت

عبدالواحد که بنام کاکا شیرآغا شهرت داشت

شاه آغا فرزند میرعلم حیدری

مامور محمد امین قوقندی

برادران قلی ومراد وبالته قل

مدن لعل ترن

عبدالظاهر برادر عبدالعلی ( مشهور به لعلی وظاهر )

اغای نوری

کاکا نصرالله

کاکا فتح الله

عبدالرووف مقصودی

عبدالحمید و عبد العزیز مقصودی

عبدالغفور صمدی

حاجی محمد انور معاون

سونه رام تلوار هم گاهگاهی بنزد کاکا پران نات می آمد و همچنان با محمود نوری که برادرانش به نزدیکی مغازه پران نات فروشگاهی داشتند ،نشست وبرخاست داشت.

تعداد ازتجاران سرای میرعلم حیدری دوستان دایمی کاکا پران نات ومدن لال سَرین بودند.

آنچه بسیار جالب است وهرگز نمیتوانم آن روزهاو خاطره های خوش آنوقت را فراموش نمایم ، اینست که همه افرادی که نام بردم باهمدیگر هر شب جمعه مینشتند ومحافل بزم وموسیقی  بنام گردک داشتند.

درجمع یاران شان انسانهای هنرمندی که صحنه مندوی کابل را  که بعدا مرستون تیاتر نامیده شد ، گرادنندگی مینمودند، هم در مغازه کاکا پران نات حضور می یافتندوهم در محافل گردک های شب های جمعه شان. میتوان از غلام علی امید ، فراز ، رفیق صادق ، لطیفی و بیسد نام برد که چهره هایشان تاحالا بخاطرم زنده است.

غیر از اینها یک گروه دیگر از ارکستر موسیقی وزارت دفاع افغانستان با کاکا پران نات دوست بودند که سید حسین قومندان قوای استحکام ، سلیم سرمست و ننگیالی را بخاطر می آورم.

آنوقت ها رادیو کابل هم در جاده مندوی قرار داشت و درست در مقابل وزارت صحییه افغانستان.

 

در فصل بهار میله میکردند و میله جای ها تاجاییکه بخاطرم میاید, باغ عمومی پغمان ، تپه پغمان ، باغ کاریزمیر، تپه گل غندی در چهاریکار،  گل بهار و آستانه و بازارک در پنجشیربود . زمستانها در سروبی وجلال آباد میرفتند .

ده روز پیش از نورزبه مزار شریف میبودند وبه میله گل سرخ میرفتند. در میله های نوروزی همیشه ماما قند یا نندکشور از بمببی بکابل می آمد وهمینطور زمستانها در سروبی وجلال آباد میرفتند.

وقتی سرای میرعلم حیدری وسرای احمدشاهی وسرای سید حبیب الله  رابه آتش کشیدند ، بیشترینه دوستان کاکا پران نات در سروبی برای میله رفته بودندوهنوز در دامنه های کوه ها برف سرجه وجود داشت وهمه جوانان به سرجه خوردن میرفتند.

سرجه بازی وسرگرمی زمستانی بود مانند سیکی  ! اروپایی .بچه ها بروی پتنوس و یا تشت و پوست می نشستندو از بلندی کوه تا پاپان سرجه می زدند.

آن روز ها ییکه سرای هارا سوختاندند ، محمد اصغر خان سرپرست بلدیه کابل بود و کاکا پران نات ودوستانش وی را اصغر چومبی میگفتند.

در محافل خصوصی شان گاهی یگان پنجه از سیاست هم گپ میزدند و خانه عبدالهادی داوی از مغازه کاکا پران نات سه دقیقه فاصله نداشت و در مجالس شان بسیار ازداوی وظلم هایی که بروی شده بود، یاد میکردند.

مستوفی محمد عمر خان و دگروال گل محمد خان هم در مجالس شان حضور مییافتند و سید حسین راکه قوماندان قوای استحکام بود، همه بیک صدا بچه سید میگفتند و کاکا پران نات با سید حسین بسیار مزاح های لطیف و ظریف داشت. همیشه وی را وامیداشت تا با لهجه کلکانی اش داستان  حبیب الله و حمیدالله و سید حسین را با سفیر انگلیس در سرای خواجه نماید.

در محافل بزم شان یک آهنگ را همیشه یک جایی میخواندند :

آی سلسله مو دگر آیی سر بازار

بازار شود از نفس ات تازه چو گلزار

بعد در مورد ابوالقاسم لاهوتی گپ میزدند.

همچنان بچه سید به بسیار زیبایی آهنگ دلکشی را می سرایید و میگفت :

جوانی ام عجب بهاری بودو بگذشت

بما یک اعتباری بود و بگذشت

بازکاکا پران نات بشوخی برای سید حسین میگفت ، همو خواندن بودنه را زمزمه کو :

بعد بچه سید میخواند :

بودنه نکو سگی

کوهدامن توت فریمان

از اینجه تا شیوه کی

توت فریمان

بودنه نکو سگی ووو

در پایان یاد کاکا پران نات را گرامی داشته و بخاطر میسپارم ، تاجایی که من میدانم تاحالا خوشبختانه حاجی محمد انور معاون و حاجی عبدالغفور صمدی از دوستان دیرینه  کاکا پران نات زنده اند. یکنیم سال پیش وقتی حاجی شیر آغا جان بجان آفرین سپرد ، درست چهل روز از مرگ حاجی شیرآغا که از دوستان بسیار صمیمی کاکا پران نات و سناپتی بود ، نندکشور مشهور به ماما قند هم بعد از شصت سال رفاقت و دوستی باحاجی شیر اغا جان به جان آفرین سپرد.

بایست بخاطر بسپارم که کاکا پران نات و ماما قند نندکشور و حاجی شیر آغا یا کاکا واحد با همدیگر بسا از وقت ها در خانقاه ها میرفتند و این دوستی بیسابقه میان انها تاخدی بود که فرا دینی وفرانذهبی میتوانش خواند. دو دوست دیگر صوفی آنها یکی بنام  سردار دیدار و صوفی کریم بود.

مردان خانقاه هم ماماقند ، هم پران نات وهم مدن لال سرین وهم سردار دیدار را مانندجان خود دوست میداشتند. مردان خانقاه برای مادرانی که نوزاد بدنیا اورده بودند، توصیه مینمودند که از خانه پران نات و یا مدن لال یا دیدار سنگه برای کودکان تان نان بیارید تا زودتر سر زبان بیایند.

من تاسال 1972 همه روزه در سرای میرعلم حیدری میرفتم و شاگرد یک تجارتخانه بودم که مربوط به ماما گل و کاکا واحد یا حاجی شیر آغا بود و من بارها از لطف شان برخوردار بودم.کاکا پران نات و ماما قند از زمان روزهای عسکری دوست کاکا واحد بودند و تاجاییکه شنیده ام ماما قند در روز نکاح کاکا واحد در خانقاه آمده بود ودوستی شان با کاکا پران نات وماما قند از بوته های آزمایش گذشته بود و بادوست شان اسحق قصاب که یهودی بسیارقدیمی کابل بود ، در مرادخانی قصه هایی در مورد داستان هایی داشتند که نمیخواهم در اینجا بنویسم.

در مجالس شان گاهی صوفی عبدالحکیم برادر صوفی عبدالخالق و صوفی عبدالحمید اسیر که بسیاری وی را بنام قندی آغا نیز یاد مینمایند ، نیز می نشستند و از بیدل می شنیدند.

 

در پایا ن این یادداشت بخاطر شما عزیزان میسپارم که کاکا پران نات همیشه در محافل غم دوستانش هم حاضر میبود و در مساجد شاه دوشمشیره و یا مسجد پل خشتی تا پایان محفل فاتحه با دوستانش مینشست.

همچنان بارها اتفاق افتیده که همه دوستان کاکا پران نات در محافل غم وسوگواری با کاکا پران نات دوش بدوش مینشستند و غم شریکی شانرا در عمل نشان میدادند.

بیاد دارم محافل سوگواری را در گورودواره های ، باغبان کوچه ؛ کوچه قاضی ، هندو گذر . جوی شیر و گردنه باغ بالا.

یادشان گرامی باد.

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱۳٠        سال شـــشم             میزان/عقــــرب ۱۳۸٩  خورشیدی         اکتوبر ٢٠۱٠