کابل ناتهـ، Kabulnath

 
 
 
 
 
یادی از ابرمرد فرهنگ و هنر
 
 

ذبیح الله امانیار زورنالیست آزاد افغان

 
 

  آری اوشخصیتی بوداستوار،متواضع،عاشق ودلباخته مردم ووطنش اوگرانمایه فرهنگی بودکه همیشه درتفکر و بااندیشه یی عالی،چه عالی اندیشه یی آرامی،آسایش مردم وآبادی وطنش.

من بیش ازسه دهه بااین عزیزدانا شناخت داشتم.دردوران مکتب باهم همصنف بودیم ازهمان دوران من درچشمانش غم پنهان یرا مشاهده میکردم انسان عادی نبود ازاو میپرسیدم سخی جان کجاراهیستی؟میگفت:راه را که من راهیستم فکرنمیکنم بدان برسم وآنراباخود درگورخواهم برد.ازمکتب فارغ گردیدیم وازهم جدا شدیم.چند سال بعد من در رادیوتلویزیون تقرر حاصل کردم خوشبختانه در یکی از روزها در در دهلیزرادیو چشمم به دوست گمشده ام راهی افتاد او را درآغوش  کشیدم بعد ازاحوال پرسی برایم گفت:مدتی درشهرمزارشریف سکونت داشتم زیاد آرزو داشتم تا در رادیو تلویزیون استخدام شوم چانس با من یاری کرد روزی با دوست دوره نوجوانی ام ژورنالیست توانا و محبوب القلوب مردم الحاج احمدغوث زلمی که درمنطقه سیاه سنگ کابل سکونت داشتیم پایم به رادیو کشانیده شد وخوب بخاطردارم همان روزی را که در ریاست اداری رادیو غوث زلمی عزیز مرا تضمین نمود و در دوسیه یی تقررم نوشت (به زورخدا او را ضمانت میکنم). درآن زمان کسی که تازه به اداره استخدام میشد باید اوازطریق یک کارمند سابقه دارتضمین می شد.

 

دریکی از برنامه های تفریحی که درتالار رادیو تلویزیون برگزار شده بود و توسط ژورنالیست چیره دست و با ایمان  احمد غوث زلمی گویندگی میشد برای اولین بار از سخی راهی  دعوت به  عمل آمد تا بالای استیج تشریف بیاورد او با تواضع شاعرانه بالای استیج برآمد وباخوانش چند شعر والایش آن چنان تماشاچیان را به وجد آورده بود که همه به بابرخواسته بودند وکف میزدند ولی اومبهوت مانده و چشمانش پرازاشک شده بود.

 

خوشبختانه در اداره آرشیف نشراتی رادیو باهم همکارشدیم اومسوولیت دفتر آسمایی غژ یا (اف - ام) را داشت چنان عاشقانه به آن اداره کار کرد که برنامه های آن ازپرشنونده ترین برنامه های رادیوگردیده بود وروزانه به صدها نامه شنونده ها به اداره میرسید.

او مبتکر و با عشق خستگی ناپذیرکار و فعالیت میکرد. ازغیبت،بدگویی وتملق خیلی هانفرت داشت. شاعربلندمرتبه ومصنف نهایت والایی بود بدون اینکه ازهنرمندی توقع مادی میداشت هنرمندان عزیز را یاری میرسانید چنانچه به ده ها تن ازین هنرمندان شهرت و محبوبیت بدست آوردند. او  شایسته مردی بود که هیچگاه بدر قدرتمندان و زور مندان سرخم نکرد بخاطردارم که ازچندین مرجع ذیصلاح برایش پستهای اساس پیشنهاد گردیده بود ولی او نمیخواست که ازمردمش دوری کند او عشقری گونه زندگی داشت و همیشه میگفت که من بوریای فقرم را به قصرکریملین و کاخ سفید نمی دهم به همین حالتم قانع هستم. 

 

مرحوم راهی به سپورت علاقه یی فراوان داشت او بوکسور ورزیده بود نزدبوکسورمحبوب کشورمحترم استاد صلاح الدین مدتی شاگردی نموده بود.به دیوان اشعار وحشی بافقی علاقه داشت چنانچه دراکثریت اوقات ازطرف عصردوستانش را به کلبه فقیرانه خود دعوت میکرد وباتعارف پیاله چایی اشعار بافقی رابه خوانش میگرفت. همچنان او علاقمند به شرینی کلام رهی معیری داشت و دایم میگفت لطافطی راکه من دراشعاراین شاعر یافته ام آنقدرمجذوبم نموده که تحت تاثیرآن قراردارم دراثر جنگهای خانمانسوز در سال 1372هجری شمسی اوهم مانند صدها تن هموطن عزیزدیگر وطنش را به ناامیدی ترک و رایی دیارغربت گردید وبرای بدست آوردن لقمه نان حلال به خانواده درآن دیار(موچی گری)یاکفاشی مینمود تا اینکه اداره دیموکراسی در وطن حکمفرما گردید سخی راهی باخانواده اش به هزار امید به وطنش برگشت او دیگرخانه بدوش شده بود دژخیمان کلبه یی او راهم مانند هزاران کلبه یی دیگرویران نموده بودند. 

جهت کاریابی به اداره قبلی خود مراجعه و او را در اداره یی خلاف میلش استخدام ولی متاسفانه بعداز مدتی او را ازآن اداره سبکدوش ساختند. نهایت مایوس گردیده بود، اوخود رامی شناخت که نمیتوانست به هر در ودیوار بزند انسان قانع و قاطع بود در جامعه مانند مولانای بزرگ پی انسان میگشت تا اگر انسانی را دریابد زیرا آدم همه بودند.

خوشبختانه روزی دراداره تلویزیون ملی طلوع کاری را دوستانش تدارک دیدند ومشغول وظیفه جدید در آن اداره گردید خوش بود که میتوانست با گرفتن یک پول ناچیزاقلا اباطه و اعاشه فامیل خود رانماید ولی حوادث روزگار و نارسایی های جامعه و وطنش او راخیلی ها رنج میداد اوهمه چیزرا در دل نهان ساخته بود و فقط و فقط خود را با سرودن اشعارش وچند کبوتری که در منزل گهداری نموده بود تسکین میداد و همیشه مدیون همسرخود بود و دایم میگفت این محبوبیتی را که من در سرایش شعربدست آورده ام از اثر تشویقهای خالصانه او میباشد.

من ازطریق تیلفون با اودرتماس بودم اوازحالت سیاسی کشورشکایت داشت وبرایم میگفت که قدرت بدست همان مردمانی که کلبه من وهمه وطندارانم راویران ساختند. ولی بازهم به زورنبزه وبرچه بالای مردم مظلوم حکومت میکنند.ازین حالت دلگیرشده بود میگفت:توباورکن که من تمام دردهای مرا باکبوترانم درمیان میگذارم زیرا دروجود این پرنده های بیآزار دایماعشق ومحبت ناموسداری رادیده ام.

اوبه سان عشقری بزرگ زندگی داشت، فقردوست دیرینه اوبود انسان نهایت باپاس،درشت و راست بود. یارانش را بسیار دوست میداشت از زمانیکه دوست دوران نوجوانی اش ژورنالیست گرانمایه و باخدا در زندان پلچرخی به سر میبرد درآغازازعقب میله ها اورا تماشامیکرد واین جمله رامیگفت: ای پرنده آزادجای تو در پشت این قفس واین میله هانمی باشد، تو که دیروز مانند پرنده آزاد ازیک شاخ به شاخ دیگرمیپریدی بحال توباید رحم نمایند تو بیگناه هستی، تومسلمان وانسان خیلیهاخوب هستی چرا بر ناحق تر ازندانی ساخته اند گرچه از دست من چیزی نمیآید تومیدانی که من یک فرهنگی بوده بی زروزورم وسلاح من قلم میباشد ولی اینرا بدان که خداوند برحق است وان شاءالله او ترا درین امتحان دنیایی سرخرو و سرفرازمیگرداند و حق را به حقدارمیرساند این حرفها را درحالیکه چشمانش پرازاشک میبود با سپردن سروده اش به غوث زلمی خداحافظی میکرد باچشمان گریان به بایسکل کهنه اش سوار و او را ترک مینمود. او هرهفته از ژورنالیست بیگناه در کنج زندان دیدن میکرد و از زمانی که نزد او میرسید هیچ حرفی نمیزد وصرف گریه میکرد و باهمان گریه آنجا را ترک میگفت. نابسامانیها، بی عدالتیهای وطنش او را نهایت رنجمیداد او این درد ها را دردلش اندوخته بود تا اینکه روزی این درد و رنج لبریزگردید و به روزسه شنبه مورخ نهم برج فبوری2010 زمانیکه از اداره جانب منزلش روان بود حالش .به هم خورد و جانرا به جان آفرین تسلیم نمود.

 

انالیله واناالیه راجعون

 

راهی رفت،بامرگ نا به هنگام او قلبهای هنرمندان فرهنگیان وقلم بدستان جریحه دارگردید.ده هاتن ازهنرمندان از فیض کرم او به اوج شهرت ومحبوبیت تکیه زدند ولی او بابوریای فقر و دل پراز ارمان وعاشق ازدیارش رخت بست.باتاسف بایدگفت که درمراسم جنازه این ابرمردفرهنگ هیچ یک ازنهادهای فرهنگی کشور اشتراک نکرده بودند که مایه یی تاسف فرهنگیان و ژورنالیستان بیرون مرزی گردید یگانه مرکز فرهنگی که ازین شخصیت گرانمایه چه در زمان حیات وچه ایام ممات تقدیرنموده هیات محترم تلویزیون ملی طلوع بوده و دین فرهنگی ومردمی شانرا ادا نموده اند.

 

بنیاد جهانی ژورنالیستان،رییس بنیادمحترم مشتاق احمدکریم نوری،هیات رهبری،هنرمندان و تمامی فرهنگیان به مناسبت وفات این مرد بزرگ پیام تسلیت شانرا به خانواده گرامی راهی بزرگ ابراز داشته به بازماندگان این کان شعروادب ازخداوند متعال صبر جمیل و برای آن عزیز بهشت فردوس تمنادارند . 

دوست گرامی این شاعرگرامی حقوقدان،ژورنالیست ورزیده، مسوول روابط بین المللی بنیاد جهانی ژورنالیستان که در منطقه یی سیاسنگ کابل باهم همسایه بودند و بپاس ادای احترام به این شاعر عالی مقام تصمیم گرفته است تا دیوان چاپ نشده یی این دوست عزیز ر ابرای علاقمندان شعر بچاپ رساند.

راهی، این شخصیت ملی و پردرد زمانیکه درسال1372هجری شمسی زورمندان و چوکی پرستان شهر کابل رابه آتش کشیدند قصیده یی را سرود که توجه شما را به خوانش آن جلب میدارم:

 

به قلم شادروان سخی راهی

 

در فرومات ورد

 

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل    116            سال شـشم       حوت  ۱۳۸۸  هجری خورشیدی       مارچ  2010