کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حسین پویا

 

طنز

 

پارلمانتاریسم

  

  " Made in Afghanistan "

 

 

 

اعضای پارلمان ، بخوانید  (  نمایندگان ولسی جرگه ) به حد نصاب رسیده بودند . تمام کرسی های هیئت رهبری اشغال شده بود . نمایندگان جناح راست در سمت راست و نمایندگان جناح چپ در سمت چپ ، جا خوش کرده بودند . سه نفر از جناح چپ و چهار نفر از جناح راست که بر اثر درگیری های ممتد فکری ، جای شان را اشتباه گرفته و در جناح حریف نشسته بودند با تذ کر به موقع  ریاست محترم پارلمان ، به جا های اصلی شان باز گشتند . خبر نگاری ،  سرفه کرد . عکاسی ، برای مزید اطمینان عکس آزمایشی گرفت . دربانی ، یکی از در های باز را بسته نمود . نماینده ائی ،  مجبور شد که برای دور انداختن « تنباکو – دهنی » صحن علنی مجلس را ترک کند .

 

 بیرون از پارلمان ، " هوا بس نا جوانمردانه سرد بود " زمستان بود و برف می بارید . آسمان در جریان پروسه ای « باز سازی و کمک های بلا عوض »  شال های سفید اش را نذر " دوزخیان زمین " میکرد . مردی از سرما می لرزید . زنی با بچه اش از عابران پول میخواست . صاحب مغازه ای مواد سوختی ، به آسمان چشمک میزد . رهگذری به زمین تف انداخت و فحش آبداری را به آدرسی نامعلوم فرستاد  .

 

 رئیس پارلمان آقای قانون نژاد با چند " لبک و لنجک "  معاون اش را فهماند که : بی غیرت ! جلسه ره شروع کو دگه ! معاون مجلس شورای ملی –  اسلامی محترم قانون پوه با زدن چند ضربه ای انگشت میکروفون اش را امتحان نمود : یک ، دو ، سه ! الو ، الو ! آزمایش میشود ! الو ، یک ، دو ، سه ! بسم الله الرحمن الرحیم ، و امر هم شورا بینهم ! نمایندگان بر حق مردم در شورای ملی –  اسلامی افغانستان ! برادران و خواهران ! از آنجائیکه امروز همه ای نمایندگان محترم در جلسه حضور دارند و تعداد به حد نصاب  رسیده است ، با کسب اجازه از محضر مبارک رئیس پارلمان ، جلسه ای امروز را رسمی اعلام میدارم ! موضوع مورد بحث که بر اثر درخواست تعداد کثیری از نمایندگان محترم در دستور کار امروز مجلس قرار گرفته است ، لایحه ای پیشنهاد  بالا رفتن حقوق ماهیانه ای نمایندگان محترم مجلس ( صدای همهمه ای نمایندگان در فضا می پیچد ) تا سقف سه هزار دالر « امریکائی » میباشد ( صدای  معاون در میان همهمه ای نمایندگان معزز ، گم میشود ) از نمایندگان محترم موافق و مخالف تقاضا میشود که بالنوبه نظریات شان را ابراز نمایند . به خاطر رعایت اصل مسلم دموکراسی « زنده باد مخالف خودم » اول نمایندگان محترم مخالف حق صحبت خواهند داشت ، نمایندگان مخالف دست های شان را بالا ببرند .

در میان موج تعجب نمایندگان موافق ، دو دست به عنوان مخالفت با لایحه ای پیشنهادی ، بالا رفت .

محترم آقای قانون مند در رد لایحه پیشنهادی گفت : بیادرا مره تیر از امی معاش بلند ! اینه مه از گوش های خود میگیروم و توبه میکنم ! ائی چی ریشخندیس ؟ از وقتی که گپ امی بالا رفتن تنخای ما بالا شده ، کلگی مره ریشخند میزنن ! کلگی مره میگن که : ایره سیل کو ، پیسه خورک اش ده تور آمده نماینده صایب ! بجای غم مردم ره خوردن ده غم شکم سبیلی خود استن ! مره تیر ! ائی خبر نگارا یک بلای آسمانی دگه ! ده تمام اخبارا ،  امی گپ اس ! ریشخند ریشخند شدیم به خدا ! مردم خو از مشکلات ما نماینده ها خبر ندارن ! از خرچ و برچ ما خبر ندارن ! مره تیر ! بخدا ، مره تیر ! صدای همهمه بالا تر و بالا تر شد . همه ای نماینده گان بر حق مردم از بی غیرتی این همکار ترسوی شان ، عصبانی شدند ، اکثریت نمایندگان معتقد شدند که آدم ها و جریان های از این قماش هستند که باعث کندی روند باز سازی کشور میگردند .

محترمه خانم  قانونه قانونیار از موافقان لایحه ،  تقریبآ به فریاد آواز بر کشید که : او مطبوعات ! او خبرنگار در گرفتگی ! تو چی خوردی که حل نمیتانی ؟ یک روز عکس و فیلم مره می کشی که مثلآ مه ده سر جلسه و ده بین مجلس خو رفتیم  " در حالی که به سر اولادایم مه ده باره سر نوشت کشور فکر میکدوم " یک روز میاین که ائی نمایندا به درد مردم نمیخورن بخاطریکه پول تنخای شانه زیاد میکنن ! اگه مرد استی برو یخن وزیرا ره بگی ! یخن جناب ریس جمهور ره بگی ! یخن انجو ها ره بگی ! که هر کدام شان ماهانه هزاران هزار دالر در آمد دارن ! آمدی ده جان چار تا نماینده بی چاره که خدمت گذار مردم و وطن استن ! مه از رئیس صایب میخایوم که ای خبر نگارکا ، جاسوس های خارجی ره از مجلس خارج کنن ! صدای وا نماینده ها در فضا پیچید و دروازه های پارلمان پس از بیرون رفتن آخرین خبر نگار ، به شدت بسته شد ! جلسه پشت در های بسته ادامه یافت .

 

بیرون از پارلمان ، باد وحشیانه شهر را به تازیانه بسته بود . در گوشه ای غریب افتاده ای شهر در خیمه ائی که با وصف مقاومت شرافتمندانه اش در مقابل نفوذ سرما ، موفق نمیشد که ساکنین خویش را گرم نگه دارد . مادری برای کودک سرما زده و گرسنه اش لالائی میخواند :

لالا ، لالا گل مادر – غم و غصه میایه سر 

لالا ، لالا گل گلاب – شکم گشنه نمیره خواب 

لالا ، لالا گل انجیر – پدر رفته بیاره شیر

 لالا ، لالا گل انار – بچیم داره کالا بسیار

لالا ، لالا گل گندم – زمستان زود میشه گم

لالا ، لالا گل بادام – بیا جانم بگیر آرام

لالا ، لالا عزیز جانم – هوا سرد است ، میدانم

لالا ، لالا عزیز جانم – هوا سرد است ، میدانم

لالا ، لالا عزیز جانم – هوا سرد است ، میدانم

 

23 .12 . 2006

 

 

 

************

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٤٢                      سال دوم                          جنوری ۲۰۰۷