کابل ناتهـ، Kabulnath











بخش اول












Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
در آیینه ی  تاریخ
نگاهی به اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی

بخش دوم

 

داکتر لطیف طبیبی

 4)  دولت جدید تاسیس شوراها و بر خورد سیاسی با کشورهای همجوار

لنین رهبر دولت جدیدالتاسیس روسیه بعد از احراز  قدرت در اکتوبر 1917 میلادی، به تاریخ 24 نوامبر 1917 ضمن نشر ابلاغیه یی به اسم مسلمین دنیا اعلام نمود که: عالم اسلام می تواند از حمایت انقلابیون روسیه استفاده نماید. انقلابیون روسیه با کمال جدیت برای آزادی ملل اسلام کوشش خواهند کرد. لنین می افزاید که: در این موقع که حتی مسلمانان هند تحت ظلم و ستم بیگانه کوبیده شده اند، بر ضد استعمارگران به پاخاسته اند، نباید ساکت نشست، فرصت راغنیمت شمارید و دشمن را از کشور خود دور اندازید. ما زیر بیرق خود ملل مظلومه را برای استخلاص جای می دهیم. ای مسلمانان روسیه، ای مسلمانان مشرق زمین، در این راه تجدید حیات عالم، از جانب شما انتظار هم عقیدگی و مساعدت را داریم.« لنین رئیس کمیسرهای ملی» (8).

لنین در آن ابلاغیه نامی از افغانستان ذکر نمی کند. در حالیکه درعالم اسلام در این ایام مبارزات آزادیخواهی مردم افغانستان مطرح بحث روز بود. لنین خوب می داند که مبارزات خلق های هند هنوز انسجام نیافته است و مسلمین هند تحت رهبری فیودلان هند، از امیران فاسد ما ، ارتجاعی تر اند. در حالیکه اقوام هندوکش در مبارزات ضد استعماری انگلیس پایه تاریخی دارند.

در آوان انقلاب روسیه مبارزات استقلال خواهی ضد انگلیسی اقوام هندو کش  جریان داشت. چنانچه  در این ایام ممحمد رشاد خامس نمایند سلطان ترک به افغانستان می آید و برای امیرحبیب الله خان خاطر نشان می سازد، که زمینه حصول استقلال افغانستان آماده شده است. باید دولت افغانستان از این شرایط استفاده نماید. در این ایام مانند گذشته مبارزه استقلال طلبی اقوام هندوکش در نهاد امیران خود فروخته و مذهبیون وابسته به آنان قرار می گیرد. در کابل جلسه بزرگی با اشتراک 500 نفر صورت می گیرد، نظر به  رهنمایی جناح های مذهبی «رسالات اطاعت اولی الامر» توسط مطعبهء عنایت کابل به چاپ می رسد و در تمام مساجد و قشله های عسکری نصب می گردید که: “... پادشاه مسلمان، مردم خود از قیام و مبارزه علیه انگلیس باز می دارد....” در مقابل از جانب انگلیس مبلغ زیادی پول به عنوان سکوت پولی وعده داده شد، ولی پرداخته نشد.

و اما به تعقیب ابلاعیه لنین به مسلمین، محمود طرزی در شماره 13- 7 دلو 1296 خورشیدی، مطابق به جنوری 1918 در سراج الاخبار، مضمونی تحت عنوان «استقلال دولت علیه مستقله افغانستان» تحریر می نماید که : “... دولت افغانستان به تمام معنی مستقل و آزاد بوده  و ما از6 سال قبل بدین طرف مستقل و آزادیم...” طرزی کلمه استقلال و آزادی را از نظر لغوی و معانی حقوقی چنان تعریف نموده بود که تقریباً در اساسنامه حزب کمونیست بلشویکی راجع به تعیین حق سرنوشت ملت ها، که لایحهء انقلابی و اساس روابط دوستی برادرانه دولت جدیدالتاسیس شوراها  با کشورهای محروم را می ساخت، تشریح کرده بود.

در این ایام دولت جدیدالتاسیس شوروی با دولت آلمان در طرح قرار داد صلح « بریست لتوسکی» درگیر بود. در ماده هفتم این قرارداد نظر به پیشنهاد آلمان چنین ذکر می شود که: “... دول ایران و افغانستان باید مستقل بمانند، ضمیمه هیچ دولت دیگری نگردند. دولتین امضاء کنندگان صلح موظف اند که استقلال سیاسی و اقتصادی و تمامیت خاک های مملکتین ایران  و افغانستان را محترم بشمارند...»

یک سال بعد از این قرارداد و به پس از به قدرت رسیدن شاه امان الله، دولت انگلیس برای بار سوم با اقوام وادی های هندوکش به جنگ پرداخت. افغانستان در این جنگ فاتح شد و به صورت یک کشور آزاد عرض وجود کرد. 

5) برخورد سیاسی دولت شوراها با دولت نوجوان امانی و برقرای روابط دوستانه

بعد از تشکیل دولت شاه امان الله از جانب وزارت خارجه افغانستان مکتوب های مبنی بر به رسمیت شناختن نظام امانی به بسیاری کشورها ارسال گردید. همه ممالک همجوار و دولت های اسلامی، دولت نوین افغانستان را  به رسمیت شناختند، لاکن حکومت شوراها به مکتوب دولت افغانستان جوابی نداد. بعد از مدتی محمود طرزی وزیر خارجه افغانستان مکتوب دومی ارسال نمود و طالب شناخت مجدد دولت افغانستان گردید.

میرغلام محمد غباراز جمله روشنگران فعال این صحنه بوده است. او در کتاب «افغانستان درمسیرتاریخ» از تاخیر در جواب مکتوب محمود طرزی ناراحت شده و پیش وی این سوال خلق شده بود که چرا آقای لنین که خود را طرفدار کشورهای غریب و ضد امپریالیست میداند، ولی در به رسمیت شناختن افغانستان کدام علاقه یی نشان نمی دهد. در مکتوب دومی و آنهم بعد از شش ماه تاخیر، دولت ما را به رسمیت شناخت.

در افغانستان بعد ازاعلان استقلال و تشکیل نظام امانی شرایط اجتماعی و سیاسی طوری بود که هنوز زمینه فعالیت سیاسی برای اندیشه سوسیالستی به سبک بلشویکی موجود نبود. زیرا عناصر چپ که می توانستند توجه رهبران حزب بلشویکی روسیه را به خود جلب کنند چندان قوی نبودند و اگر کدام کسانی هوای نظام سوسیالیستی سبک بلشویکی را هم به سر می پرورانیدند، هنوز از یک سازماندهی بر خوردار نبودند.

افغانستان از نگاه بهره اقتصادی نسبت به کشورهای همجوار دیگر روسیه مانند ایران، کردستان، ترکیه و آذربایجان و غیره، جذابیتی نداشت. - چنانچه این قضاوت از جانب بلشویک ها صورت گرفته است و در جای متن تلگرام تروتسکی آن را می آورم. -

این گزافه گوئی نیست اگر ادعا کنیم، که در آوان انقلاب روسیه، انقلابیون روسیه روحاً از ناحیه مرزی خود با افغانستان خاطر جمع بودند. اقوام وادیهای هندوکش که هماسیه دیرینهء روسیه بودند نه اینکه زیر بار انگلیس نرفتند، بلکه در اثر قربانی زیاد باعث توقف و عدم پیشرفت و تجاوزات انگلیس در منطقه شدند و در آوان انقلاب روسیه هیچگونه فعالیت سیاسی ضد انقلابیون روسی از این سرزمین  صورت نگرفت.

افغانستان پایگاه سیاسی ضد انقلابی (جنرال دنیکین) و غیره واقع نشد. تنها موضوع سیاسی که افغانستان در آن دخالت داشت، مسئلهء (سید عالم شاه) امیر بخارا بود که دولت افغانستان کمک نظامی را که در عصر امیر حبیب الله وعده داده شده بود، عملی کرد. داستان از این قرار است که سید عالم شاه برای حفظ قدرت خویش در مقابل انقلابیون بلشویکی از امیر حبیب الله خان  تقاضای کمک کرده بوده است. شاه امان الله هم این کمک نظامی را پذیرفته بود، ولی پیش از رسیدن کمک نظامی افغانستان، جوانان انقلابی بخارا بعد از زد و خورد شدیدی  موفق شدند و جمهوری جدیدی را تاسیس کردند. سید عالم شاه به افغانستان پناهنده شد و در آنجا مرد. لیکن یکعده عساکر افغانی در حبس جوانان بخارا بودند. هئیتی به ریاست عبدالهادی خان داوی و غلام صدیق خان چرخی به بخارا رفتند و عساکر افغانی را  واپس آوردند.

این هیت در تاشکند با (کارل براوین - Karl Bravin *) یک سلسله صحبت ها سر مسائل فرغانه و جنبش های اسلامی آن نمود. کارل براوین خاطر نشان ساخت که پایه اجتماعی جمهوری های  بخارا و فرغانه خیلی ضعیف است، اگر کدام سر و صدایی از جانب افغانستان بلند شود، شاید این حرکت، واپس پای انگلیس را در منطقه باز کند. به خصوص که در فرغانه طرفداران (نوری پادشاه) زیاد است. چون دولت شوراها به خاطر حفظ ارمن ها، - که نوری پاشا برادر انور پاشاه به قتل عام آن ها دست زده بود،- آنان را کمک کرده است، از این بابت به مشکلات زیادی با پان اسلامیزم شرق دچار شده است؛ لهذا بهتر است که افغانستان در قسمت فرغانه و درواز از سیاست بیطرفی پیروی کند، و افغانستان چنین کرد. در عوض دولت شوراها 30 نفر از نظامیان خویش را در نیروی هوایی افغانستان به خدمت گماشت.

 در این ایام در مناطق مسلمان نشین روسیه، جنبش های اسلامی ضد بلشویکی از باسمه چی ها وجود داشت. شاه امان الله از آنها حمایت می کرد و راستی دولت جدید التاسیس شوراهای روسیه در این ایام با پان اسلامیزم در گیر بود. شاه امان الله به سال 1919 یکی از صوفیان تگاب را به نزد باسمه چی ها می فرستد که اگر امکان داشته باشد، رهبراسلامیست باسمه چی ها را به افغانستان بیاورد. و همانطور هم شد. ابراهیم بیک فرمانده باسمه چی ها که در روسیه علیه بلشویک ها می جنگید، به افغانستان مهاجرت نمود. 

6) طرح انقلاب جهانی و افغانستان گذرگاهی به قاره هند

بعد از موفقیت انقلاب اکتوبر و در آوان حصول استقلال افغانستان و اوج مبارزات ضد استعماری در منطقه، بلشویکها نقشه انقلاب جهانی را مطرح  نمودند. دکترین انقلاب جهانی در شرق چنین طرح گردید که ایران محل انقلاب و افغانستان گذرگاه صدور انقلاب به قاره هند باشد. با آزادی هند و کوتاه کردن دست امپراتوران استعمارگر انگلیس و جاپان از کشورهای خاور زمین، انقلاب جهانی امکان پذیر خواهد بود.

این  تصور سیاسی شعار روز در مسکو گشت. آشنائی به دکترین انقلاب کره ارضی بلشویکی به برخی از روشنفکران کشورهای همجوار روسیه چنان تفکر ساده و هجوم آوری بود، که آن ها می پنداشتند، که عمدتاً می توانند با یک حرکت انقلابی نظام کهنه شرقی را از پا درآوردند و به جای آن نظام نوین سوسیالیستی معدل بلشویکی برقرار نمایند. در بستر چنین نظام نوینی زندگی با خوشبختی و انسانی نمودن اخلاقیات اجتماعی و مناسبات اقتصادی امکانپذیر است. چنانچه در برخی از کشورهای آسیای میانه روسیه مانند تاجیکستان، ازبکستان، ارمنستان، آذربایجان و غیره که قبل از انقلاب اکتوبر ساختاری اجتماعی مانند ایران و افغانستان داشتند، پروسه مرحله گذار به سیوسیالیسم روسی توسط جوانان انقلابی این سرزمین ها عملی گردید.

حالا تا چه اندازه تحولات درونی برخی از جوامع از نگاه رشد نیروی مولده، نوع تولید ، پیشرفت علوم، رشد فرهنگی، چگونگی روابط اجتماعی یعنی استحکام قانون، شناخت حق طبیعی و کرامت انسانی شهروندان امکان پذیرش چنین اندیشه ای را می داد، مطرح بحث صاحب نظران انقلاب جهانی نبود. زیرا زمینه ای عملی کردن این دکترین نوین با توسل به استفاده از قدرت نظامی برای حصول و قوام چنین نظامی را  روا  دانسته بود.       

شعار این دکترین  به راهنمائی و به همکاری مستقیم حزب کونیست روسیه از آغاز زمامداری دولت بلشویکها شروع شد. این دکترین به کوشش سیاسی و نظامی بلشویکها نخست در کشور ایران در حوزه شمال مورد اجرا قرار گرفت. برای روشن شدن چگونگی پروسه عملی این سیاست، باید وقایع به اصطلاح انقلاب “ گیلان- ایران” را که تحت نظریه و راهنمائی و همکاری پیشوایان انقلاب بلشویکی صورت گرفته است، بررسی نمود. زیرا اهمیت و ارزش انقلاب گیلان تنها به خاطر روابط شوروی و ایران نیست، بلکه وقایع گیلان ارزش بین المللی دارد، برای اینکه جبهه ملی تحت سر پرستی ( میرزا کوچک خان جنگلی**) پایه اجتماعی داشت. از موقف سیاسی و شرایط اجتماعی ایران و از نیروی بالقوه محلی که داشت، حرکت می کرد. ولی با ورود ارتش سرخ بلشویکی به ایران اهمیت بین المللی را بخود گرفت، برای اینکه بلشویک ها مستقیم در نوعیت این انقلاب و در ارکان حکومت سوسیالیستی سویئتی گیلان مداخله نمودند. آن را تحت کنترول و روش سیاسی خویش قرار دادند. این بود که انقلاب به شکست مواجه شد و عدهء زیادی از انقلابیون گیلان به قتل رسیدند. از این رو، انقلاب گیلان از نگاه تاریخ سیاسی، منطقوی و سیاست بین المللی ارزش و اهمیت بسزائی دارد، زیرا شعار پیشرفت انقلاب سوسیالستی تا قاره هند در یک زمان بسیار کوتاهی خارج از مرز روسیه مورد عمل قرار گرفت.

هدف این مضمون پیشتازی و قضاوت سیاسی سر تاریخ وقایع  انقلاب گیلان نیست، بلکه تجسسی به اساس منابع پژوهش چندین ساله پروفیسور شاپور روسانی استاد دانشگاه آلمان است، روسانی دانشمند ایرانی است که بنده از نزدیک با او رابطهء دوستی داشتم و نتایج پژوهش او را به قدر می دیدم. روسانی در دهه 70 سده گذشته کتاب بزرگ نتایج پژوهش خود را تحت عنوان « Sowjetrepublik GILAN جنبش سوسیالیستی ایران » به زبان آلمانی به نشر رساند(9). از مطالعه مواد پژوهش روسانی سر تاریخ منطقوی گیلان و رویدادهای سیاسی که در آن زمان از جانب بلشویک رخداده است، به این واقعیت آشنا می شویم که این سیاست در زمان بعدی، اصول پیشبرد خط مشی سیاسی حزب کونیست شوروی با کشورهای همجوار روسیه گردیده است.

7) شرایط سیاسی ایران در آوان انقلاب گیلان

بعد از کسب قدرت در روسیه توسط بلشویک ها، بتاریخ 16 جنوری 1918  تروتسکی که در اول انقلاب، کمیسار امور خارجه بود بنام دولت جدید روسیه اعلام نمود که دولت نوین شوراها قراردادی که دولت امپراطوری تزاری روسیه با دولت انگلیس سر ایران منعقد ساخته است لغو می نماید. و قرار داد ترکمانچای 1907 را فسخ نمود.

در این ایام در ایران نیز یک سلسله جریانات روشنفکری سوسیالستی نوینی آغاز گردیده بود. یکعده عناصر بدین نظریه بودند که انقلاب روسیه در ایران تاثیر مستقیم گذاشته است. در تهران و برخی از شهرهای بزرگ دیگر به ویژه در مناطق بحیره خزر و شمال ایران گروه های به طرفداری از انقلاب روسیه تشکیل شده بود. یک گروه از جوانان تحت رهبری شیخ حسن خان که خود را جوانان  دیموکرات می گفتند، به فعالیت سیاسی آغاز نموده بودند. این گروه جوانان سوسیالیزم را بصورت تخیلی می شناختند. در مرز روسیه و ایران برخی جنبش های محلی، مسلحانه تحت رهبری حاجی بابا خان اردبیلی آغاز شده بود(10).

با آغاز جنبش آزادیخواهی مسلحانه در برخی از مناطق شمال ایران روزنامه های مرکزی روسیه بلشویکی مقالاتی راجع به جنبش های آزادی خواهی ایران به نشر رساندند. ( گریگوری یقیگیان) شاهد عینی و پژوهشگر ارمنی محتوای چندین مقاله از جرایده مرکزی روسیه را چنین ترجمه نموده است: «... هر چه باشد، ایران بایستی سوویئتی شده و دارای تشکیلات سووئیتی شود. اولین اقدام و جدیت مان این باشد که در ایران انقلاب را بر پا کرده و جادهء پیشرفت به طرف مشرق یعنی هند و چین را باز کنیم ...»  «... زیرا با آزادی ایران ما می توانیم انقلاب را به کشورهای هند و چین ببریم و با آزادی هند و چین ما بزرگترین ضربه را به محکمترین قلعه های استثماری جهان، انگلستان، امریکا و چاپان، وارد خواهیم نمود و با آزادی چین و هند، قلعه های استعماری جهان محو و نابود خواهد شد...» «... انقلاب ایران باعث انقلاب آسیا و افریقا گردیده و کلیه ملل شرق را تا مصر بر ضد جهانگیران غرب خواهد شورانید... بنا به اخبار صحیح که به هئیت کمیسارهای ملی رسیده است در کشور ایران نا رضائیت ها روز بروز  زیادتر می گردد. به طوریکه همهء مردم حاضر به شورش هستند و اندک جرقه ای کافی است، که شورش را مشتعل سازد. این جرقه باید از طرف ما ایجاد شود. ما باید همراهی و جدیت و اقدام بنمایم و می توانیم اقدامات و همراهی را به نام و توسط مسلمانان روسیه انجام دهیم. مردم ایران را وادار و تحریک به انقلاب نمایم...» «... ما بایستی به هند برسیم و کوتاه ترین و مناسب ترین راه رفتن به هند، نه فقط برای جهانگیران آلمانی، بلکه برای انقلابیون روسیه، ایران است. بنا بر این ما بایستی ایران را منقلب نمایم و مرکز انقلاب را باید از مسکو به این مملکت منتقل نماییم (11).

طبق گزارش ( استرؤ Osetrov)  دربهار 1920  از طرف حکومت شوراها فوراً کمیته مخفی تحت رهبری شیخ حسن خان تشکیل گردید. این کمیته مخفی با لنین و تروتسکی ارتباط داشت. در این کمیته پیام رفیق لنین و تروتسکی رسید که هر چه زودتر شعار سلب مالکیت از ارستوکرات ها را به نمائید و خواست کارگری را طرح نمائید و نیز با احسان الله خان دوستدار در تماس شده، و امکان کودتا و سرنگونی رژیم را در پیش گیرد. ولی انگلیس به کمک دولت ایران رسید، و کودتا موفق نشد(12). بعداً حاجی باباخان اردبیلی به گروه خود همراه حیدر عمو اوغلی در ماه جون 1920 در شهر” انزلی” در گیلان با حزب کمونیست ایران که از اعضای حزب “ عدالت “ و “همت” بودند، پیوستتند.

در اوان انقلاب روسیه در ایران یک عده روشنفکران ملی و مترقی و آگاه چون حیدر عمو اوغلی وغیره کسانی بودند، که مطالعه وسیع از ساختار فرهنگی و تاریخ اجتماعی خاور زمین داشتند و طرح درستی در باره تغییر مناسبات اجتماعی و اقتصادی آن زمان ارائه داده و میدادند. برخی از اعضای حزب کونیست آن زمان ایران برعلاوه اینکه شناخت درستی از ساختار جامعه خود نداشتند، وابستگی سیاسی عمیقی به حزب کمونیست شوروی داشتند، که مانع عمل اندیشه ملی و برنامه اصلاحی برخی از عناصر خود حزب گردید.

در این ایام میرزا کوچک خان جنگلی در حلقه کمیته انقلابیون ملی برنامه ای طرح کرده بود. این برنامه که اعضای آن 27 نفر بود،  تحت عنوان (جبههء نجات ملی) یاد می شد که برای آزادی ایران و احترام به سنن و رسومات مردم، بدون هر نوع کمک و مداخله خارجی طرح شده بود، در ضمن پشتیبانی از مسلمانان جهان نیز شعار شان بود(13).

به تاریخ 21 می 1920 ارتش سرخ بلشویکی به بندر انزلی ایران داخل شد. بعد از دخول ارتش سرخ ملاقاتی بین رهبران ارتش سرخ و نمایندگان میرزا کوچک خان صورت گرفت. در این ملاقات از جانب بلشویک ها ( راسکولینکوف  Raskolinkov  **) و (سرگی ارد ژونیکیدذه Serge Ordzonikidze) و از جانب میرزا کوچک خان “ کائوک، هوشنگ، سعدالله درویش، میر صالح مظفرزاده  و اسماعیل جنگلی و غیره شرکت کرده بودند - بعضی از اعضای میرزا کوچک خان از فرقهء عدالت باکو -  نمایندگی می کردند.

در این ملاقات روسها توانستند به همکاری کمونیست های ایرانی “ فرقه عدالت “ موضوع انقلاب سوسیالیستی را در ایران با میرزا کوچک خان طرح نمایند.

میرزا کوچک از موضوع بسیار ناراحت بود، چون جامعه ایران یک جامعه مذهبی بوده  و میرزا کوچک خان زیادتر ادعا و شعارهای ملی داشت، تا شعارها و مسائل بین المللی. با آنهم میرزا کوچک خان  تحت تاثیر کمونیست های ایران “ فرقه عدالت” رفته و با نمایندگان بلشویکها  قراردادی  با محتوای 9  ماده امضاء نمود.

بعد از آنکه این موضوع به مسکو خبر داده شد، به تعقیب آن از جانب تروتسکی به روز 26 می 1920 دستورات زیر به راسکو لینکوف رئیس نیروی دریایی ارتش سرخ داده شد که، ... عدم دخالت در امور ایران بنام روسیه - اخراج فرقه های مسلح روسی از ایران - کمک به میرزاکوچک خان بوسیله مشاورین، پول وغیره- تحویل سرزمین های تحت اشغال ارتش سرخ روس به میرزا کوچک خان – هر کمکی که به میرزا کوچک خان می شود، بنام آذربایجان روسیه داده شود- در موقع لزوم باید کشتی های ارتش سرخ در خدمت و اختیار میرزا کوچک خان قرار گیرد(14). بعداً ارتش انگلیس نیز از رشت خارج شد و زمینه عودت میرزا کوچک به حیث رهبر انقلاب ایران آمده گردید.

8- اولین مرحلهء انقلاب گیلان

روز جمعه 4 جون 1920 میلادی میرزا کوچک خان جنگلی  بعد از هفت کیلومتر پیاده روی در بین شهر وارد “ سبزه میدان رشت “ شد. در این محل گرد همآیی با شکوهی ترتیب داده شده بود. نخست (kazonov کاژانوف) از طرف دولت شوراها  در این گردهمایی اظهار رضائیت و خوشحالی کرد. او تبریکات خود را به ملت آزاد ایران تقدیم نمود. او اضافه کرد که لوای سرخ انقلاب جهانی در فضای ایران نیز موج زده و کلیه طبقات زحمتکش ملل شرق را به زیر سایهء خود دعوت می کند. او در ادامه سخنرانی خود افزود که ... طبقات زحمتکش ملل آسیا باید به گرد رئیس انقلاب شرق رفیق میرزا کوچک خان جمع شده، انگلیس ها، شاه، سرمایه داران، مالکین و جابرین را نابود ساخته؛ آزادی و استقلال خود را تامین نمایند. زنده باد رفیق لنین ناجی ملل خاور زمین؛ زنده باد رفیق تروتسکی رئیس کل قشون سرخ  کارگران، دهاقین و سربازان انقلابی؛ زنده باد رفیق میزا کوچک رئیس انقلاب شرق.

بعد از کاژانوف، احسان الله خان نطق مفصلی ایراد نمود. او گفت که: رفیق محترم ما میرزا کوچک خان جنگلی ریاست انقلاب را عهده دار شده و کلیه زحمتکشان را تحت لوای سرخ ایران جمع کرده و ما را تا  قاره هند راهنمائی خواهد کرد. برادران روسی و آذربایجانی ما، برای کمک و همراهی به انقلاب کشورهای مشرق زمین به ایران آمده و با انقلابیون ایران متوصل شده اند، و تا روز فتح با ما خواهند بود(15).

بعد یک نفر جوان با لباس نظامی هندی، به زبان فارسی و با لهجه هندی اظهار کرد:  من یک نفر از انقلابیون هند هستم، من از طرف انقلابیون هند قول می دهم، که هرگونه مساعدت به انقلابیون ایران نمایم. امیدوارم که بزودی  برادران ایرانی ما به همراهی برادران روسی به هند برسند.  زنده باد لنین و تروتسکی ناجیان ملل خاور زمین؛ زنده باد میرزا کوچک رئیس انقلاب ملل شرق.

 بعداً معلوم شد، که این شخص از “ لاهیجان “ می باشد و هرگز هند را ندیده است(16). لاکن چون اکثریت مردم او را نمی شناختند، بدین جهت اظهارات وی اثر خوبی بر آنها بخشید. بعداً رفقای ترک، کرد، قفقاز و غیره صحبت کردند.

یک هفته بعد کمیته انقلاب سرخ ایران پس از تشکیل حکومت جمهوری سوویتئی ایران، ابلاغیه رسمی به تمام اهالی صادر و 8 نفر(کمیسار) تحت رهبری میرزا کوچک خان جنگلی، دولت انقلابی خود را معرفی نمودند(17).

9- دومین مرحله ای انقلاب گیلان

در ماه جولای 1920 (اقتباس میکویان ***) (18) و مدیوانی به گیلان آمدند. پوره 50 روز از حکومت میرزا کوچک خان جنگلی می گذشت. حزب کمونیست ایران «عدالت» به همکاری و اداره ( بلومکین Boliumkin) از حزب کمونیست شوروی علیه دولت میرزا کوچک خان جنگلی کودتا کردند(19).

احسان الله خان را در عوض میرزا کوچک خان جنگلی جانشین ساختند. میرزا کوچک خان و همکارانش واپس به جنگل های گیلان رفتند. روزنامه “جنگل” ارگان رسمی دولت انقلابی میرزا کوچک خان تعطیل شد. - احسان الله خان- یا احسان الله خان [دوستدار] در بعضی منابع فرق دارد، لاکن در اسناد پژوهشی پرفیسور شاپور رواسانی تنها احسان الله خان ذکر شده است-. اعضای دولت انقلابی خود را از حزب کمونیست ایران “ عدالت” و مشاورین روسی تشکیل داده بود. گزارشی از جانب روس ها بشرح ذیل منتشر شد.

ما با همراهی قسمت چپ کمیته مرکزی انقلابی ایران و کمیته مرکزی حزب اشتراکی ایران در کودتا شرکت جستیم، و در31 جولای 1920، کودتا واقع گردید “ رشت” و “ انزلی” بدون صدای تیر به دست ما افتاد. از طرف ما دو نفر زخمی شدند، ولی در عوض کلیه مدیران ادارات و حزب میرزا کوچک خان دستگیر شدند و دولت جدید انقلابی تشکیل شد. بر نامه دولت انقلابی جدید چنین است: الف) تشکیلات ارتش سرخ ایران همانند ارتش سرخ روسیه سوویئتی و حمله به تهران.  ب) لغو اختیارات مالکین و امحای اصول ملوک الطوایفی. ج) رفع احتیاجات اصلی کارگران شهرها و دهات(20 و 21).

نشریه جدیدی بنام روزنامه «کمونیست» که ناشر افکار کمیته مرکزی فرقه کمونیست بلشویکی ایران بود، تاسیس گردید. این نشریه به امتیاز جواد زاده خلخانی و به مسؤولیت خانم “ بوالله “ منشی کل حزب کمونیست بلشویکی ایران و شوهر او “ آبوگف” نماینده حزب کمونیست روسیه در ایران منتشر شد(22).

این مقاله در روزنامه فوق بعد از موفقیت کودتا و تشکیل دولت جدید نوشته شد: 

-...انقلابی که در عرصهء ظهور؛ بصورت اکثریت عرض اندام نمود؛ بلاشک جهان را فراگرفته؛ جهانیان را به آرزوی خود خواهد رسانید. جهان را بنگر؛ به بین دریای انقلاب که از عرق جبین فعله و بخار دل رنجبران بوجود آمده؛ چگونه تلاطم کرده موج های آن یکی بر دیگری برتر؛ لطمه های آن از یکدیگر مهیب تر؛ یک طوفان پر شدت و مدهشی را تشکیل می دهد؛ که خس و خاشاک نزدیک به ساحل را در اعماق خود غرق کرده؛ موجودیت ساحل نشینان عشرت پرست را به لرزه می آورد؛ هر مانعی را که به هوای سد کردن آن ساخته گردد؛ از بیخ بر می اندازد.-  پاینده باد انقلاب ما -  زنده باد قشون سرخ ما (23). 

در این اثنا از جانب میرزا کوچک خان ابلاغیه به برادران مجاهد پخش شد. در آن ابلاغیه میرزا کوچک خان از برادران مجاهد قدردانی کرده که در طی شش سال گذشته علیه ارتش انگلیس  و برای آزادی ایران مبارزه نمودند. در عین حال میرزا کوچک خان از چگونگی ملاقات خود با بلشویک ها گزارش داد. او فرمود که بلشویک ها تحت نام کمک و پشتیبانی به ایران آمده بودند. پس از ورود ایشان به رشت چند نفر اشخاص مجهول الهویه به اسم های ایرانی به عنوان فرقهء "عدالت” نخست  در” انزلی” و بعداً  در” رشت” می خواستند زمام امورات مملکتی را در دست بگیرند. چند روزی گذشت همین عده با اسم کمونیست از “فرقه عدالت” به تحریک آبوکف نماینده حزب بلشویکی روسیه، بنای فساد و خودسری را گذاشتند. شروع  به مداخله در امورات و ادارات کردند. با این همه بلیات و هجوم دشمنان، اشخاصی به اصطلاح کمونیست ها “عدالتی ها “ شروع  به این عملیات خصمانه نمودند. در این صورت آنها دشمنان را تقویت کردند. اما در مقابل همه اینها، من و رفقایم گفته و می گویم که باید استقلال ایران محفوظ باشد. باید ملت ایران آزاد باشد. باید اداره امور ایران به عهده ایرانی باشد. چنانچه لنین، تروتسکی و براوین و نمایندگان صحیح العمل سوویئتی روسیه همین عقیده را داشته و دارند. کمونیست ها حق دخالت ندارند. عقاید و مسلک آزاد است.

میرزا کوچک خان به تعقیب ابلاغیه فوق ضمن نامه موضوع را به ریاست کمیسارهای ملی جمهوری سوویئتی سوسیالیستی متحده روسیه، لنین نوشت. اینک برخی از محتوای نامه میرزا کوچک خان را که به لنین نوشته است، در اینجا می آورم:

آگست 1920: هنگامی که قشون فاتح کارگران و دهاقین روسیه دشمنان خود را شکست داده، مظفرانه داخل قلب لهستان “ پولند” می شوند ؛ و قوای سرمایه داران انگلستان از جلو دستجات متحده ایران و روس عقب نشینی اختیار می کنند؛ خیلی متاسف هستم که از کارها کناره گرفته و مجبورم چیزهای را متذکر شوم که سزاوار نیست؛ ولی نمی توانم خودداری کنم؛ زیرا که این چیزها در ایران واقع گردیده اند.

قبل از ورود قشون سرخ روسیه سوویئتی در “ انزلی” من با همکارانم در جنگل های گیلان مخفیانه بر ضد مظالم و فساد و سلطه انگلیس ها و دولت سرمایه داری ایران می جنگیدیم؛ و یگانه قوهء صحیح و لایق ما بودیم؛ که توانستیم با جرات فوق العاده به اسم آزادی؛ لوای سرخ انقلاب را بلند کرده به تمام دنیا آرزوی آزاد شدن از رنج های سرمایه داران خود اعلام کنیم ... و غیره.

میرزا کوچک خان جنگلی در نامه چندین صفحه ئی خود به لنین از عدم توجه روسها به قراردادی که بین او و ارتش سرخ صورت گرفته بود و مداخله روسها در امورات داخلی ایران و چگونگی پیشبرد انقلاب به راهنمائی روسها، شکایت کرده است. متن اصلی و درست نامه او در کتاب ابراهیم فخرائی (21) و رواسانی(9) به چاپ رسیده است.

میرزا کوچک خان در عین زمان مکتوب مفصلی به رفیق مدیوانی رئیس کمیته انقلابی قشون سرخ گیلان نوشت. او در آن مکتوب یادآور شده بود، چون مایل نیستم که رفقای خود را در مجامع عالم بدنام ببینم، از این جهت لازم دانستم  تشریح  پاره ئی از اقدامات حیرت آور تان را تقاضا کرده و ضمنآ می خواهم شما و رفقا را متوجه سازم که اینگونه اقدامات در مقابل مدعیان ما و شما چه انعکاسی پیدا خواهد کرد؟

نجات خود را از چنگال انگلیسها و مستبدین ایران به مساعدت شما تصور کردیم؛ افسوس که تصورات ما نتیجه بعکس داده؛ هنوز اطراف گیلان را قشون شاه پرستان و اشخاص مستبده محاصره و احاطه دارند؛ هنوز قشون انگلیس از حد گیلان خارج نشده؛ هنوز قضایای عمده حیاتی ما و شما حل نگشته؛ با این حال شما در “ رشت” و “انزلی” به اختلاف، بلکه به منازعه شروع نمودید. هیچ معلوم نیست که مقصد شما چیست و با کی طرف هستید؟ آیا ایران را منطقه این عده فرض نمودید؟ آیا دشمنان ما و شما از ایران  بیرون  رانده شدند؟  ما ممکن نیست به سمت شما  تیر خالی کنیم یا با شما عملیات خصمانه ئی نمایم اگر این اقدامات شما دوام پیدا کند ناچاریم  بهر وسیله که باشد به تمام احرار و سوسیالیست های دنیا حالی کنیم، که وعده های شما برخلاف صحبت و اقوال شما عاری از صداقت است. به اسم سوسیالیست حرکاتی را در باره ما مرتکب شدید که سزاوار قشون مستبده نیکلای  و قشون سرمایه داری انگلیس است

در جای دیگر میرزا کوچک خان می افزاید که: ... من بیانات لنین و تروتسکی و براوین و تمام زمامداران عاقل شما را که می گویند، هر ملتی باید مقدرات خود را عهده دار شود، خواندم و شنیدم. لاکن شما عملی کردید و می خواهم مجری کنم، که هر کسی مداخله در امور داخلی ما کند؛ ما او را مثل انگلیس  و نیکلای  و درباریان مرتجع ایران می دانیم. ما ها به شرافت زیست کرده ایم  و ذی شرافت انقلاب را طی نموده ایم و به همین عقیده می میریم (24).

هنوز کوتاد چیان حکومت سوسیالیستی احسان الله خان را در گیلان سر پا نکرده بودند، که از جانب تروتسکی کمیسار ارتش سرخ  روسیه سوویئتی تلگرامی به رفقا رسید. این تلگرام راجع به وضع ناهنجار اقتصادی و سیاسی کشورهای خاورزمین بود. بررسی تروتسکی در آن ایام از شرایط سیاسی و اقتصادی کشورهای همجوار روسیه طوری ارائه گردیده بود که بعدها این بررسی، به مثابه دکترین سیاست استعماری دولت شوروی در مقابل کشورهای محروم پیاده گردید. من در جای سر این بررسی تماس می گیرم.  متن تلگرام از این قرار بود: «... رونوشت نهایت سری، تلگرام پستخانه شماره «634»  جولای 1920، به کمیسار ملی امور خارجه رفیق (چیچرین)، رونوشت به رفقا: (لینن، کاموئنف، کرتتسکی و بوخارین) - : ...تمام اطلاعات مربوط به وضع خیوا، ایران، بخارا و افغانستان بر این واقعیت «فاکت» گواهی می دهد که، انقلاب سوویئتی در لحظه کنونی در این کشورها بزرگترین دشواریهای ممکن را برای ما موجب خواهد گشت. حتی آذربایجان سویئتی به رغم صنعت نفت و ارتباطاتش با روسیه قادر نیست به روی پای خود بایستد. تا زمانی که وضع در باختر تثبیت نگشته است و وضع ترانسپورت خود مان بهتر نشده است، خطرات لشکرکشی سوویئتی در خاور کمتر از خطرات جنگ در غرب نخواهد بود. از سوی دیگر و در این مورد تائید هر چه بیشتری موجود است که در سیاست بریتانیا به هیچ وجه یگانگی مطلق نظر دیده نمی شود و ما ظاهراً می توانیم پیدایش یگانگی نظر را به تعویق بیاندازیم. از این نتیجه می شود که انقلاب سوویئتی در شرق اکنون برای ما عمدتاً به منزله یک وسیله اصلی معامله دیپلماتیک با انگلیستان امتیاز آور است. ... (25).

ادامه دارد....

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۸۳           سال چهـــــــــارم                  عقـــــرب    ١٣٨۷                 اکتوبر/ نومبر 2008