. . . رابعه بلخی در زمانی چشم به
جهان گشود که سلسله سامانی ها در خراسان وماورالنهر حکمروایی داشتند .
خانوداۀ ساما نی با اتخاذ تدابیراداری ، نظامی ، فرهنگی واقتصادی سنگ
دیگری برتهداب پیشین رشدونموی ادبیات فارسی دری نهادتند که طاهریان
وصفارایان در آن سهیم بودند . سهم سامانیان در حدی است که حتااگر از رشد
وتکامل ادبیات فارسی در عصر غزنویان چشم بپوشیم ، میشود گفت در عهد آنان
چنان تهدابی نهاده شد که کاخ زبان فارسی را از گزند باد وباران وتوفان های
نامناسب گوناگون تاهنوز استوار نگه داشته است .
این موضوع گونه یی از اهمیت نقش شخصیت در تاریخ و در یافت جوانب اثر گزار
آن رامطرح می کند . در واقع ویژه گی یی که برخی قابل ملاحظه امیران سامانی
از آن بهره مند بودند ، وعصر رونق وجوانی آن خاندان معرف آن است ، حکایت از
آن دارد که امیر وشاه با فرهنگ واگر وزیرکاردان وبا فرهنگی هم در کنار او
بوده است ، در گشایش فضای فرهنگی ورشد ونموی آن مؤثرتمام شده است .
دوره مورد نظر ما به تنهایی از نگاه رشد ادبیات معرفی نمی شود . بل ؛ در
گستره اقتصادی ، داد وستد تجارتی ، رفت وآمد وبهره مندی از افکار وعقاید
یونانیان ، رشد ونموی طب ، نجوم ، معماری ، وموسیقی . . . شاهد
دستاوردهای جالب بود . این همه دست به دست هم داده بودند . وجود فضای صلح
آمیز و امنیت مورد ضرورت ، هر چه بیشتر به مساعدت اسباب وعوامل رشد عمومی و
زمینه های بالا تمام می شد .
چنان بود که شهر های بخارا وبلخ وسمرقندو . . . دارنده رشته های مختلف
صنعت دستی ورونق آن بود . و آن همه تماس ورفت و آمد وداد وستد تأثیر نکویی
بر اندیشیدن ورشد ابزار آن برجای می نهاد .
می دانیم ،هنگامی که دولتمردان تا حدودی درین راستا همیاری داشته باشند ،
آهنگ رشد ، سریعتر است . امیران سامانی ، آن خصلت را داشتند . بازمانده
گان و وارثان سامان خدات ، نه تنها تحجر و سختگیری شناخته شدۀ بسیاری از
امیران وشاهان را نداشتند بلکه گونه یی از فرهنگ تسامح و مدارارا رعایت
نموده بودند . این مزیت فرهنگی ، دلگرمی های نسبی را برای متفکر وشاعر با
خود داشت ، کتبخوانی وکتابخانه داشتن را بار آورد . . .
درنتیجه بعد علاقه به زبان فارسی وشعروادب آن ، موجد رشد ونموی شعر وادب
فارسی شد . وهر اندازه به فراهم آوری زمینه ها در دربار موقع میدادند ، به
همان اندازه در رشد کمی وکیفی شعراوشعر افزوده می شد . چنان بود که در همان
دوره به ویژه در نیمۀ دوم سده چارم ، زبان فارسی دری رشد بی سابقه یی را
پیمود . نو آوری های مختلف و تعداد شاعران وکتاب های که در گستره شعر ونثر
انتشار یافته ، موید این ادعا میتواند باشد . . .
مجموعه آن هوا وفضا ، مجالی رابرای تنفس فرهنگی ورشد ونموی دوشیزۀ نامبردار
همراه داشت . آن فضا ، از روزنه امکانات خانوادۀ از اشراف عرب ومقیم شده
در بلخ امکان دسترسی به شعر وادب را برای رابعه بلخی مهیا کرد . . .
رابعه بلخی عطوفت ومهربانی مادری را دیری ندید . مادرش بمرد . اما پدری
دلسوز ومهربان ، پرورش او را چنان به نکویی در دست گرفت که سخن اش اعتبار
والایی در حوزه شعر فارسی یافت .
پیرامون زنده گی رابعه بلخی، معلومات بسیاروجود ندارد . آنچه در دست است به
معلوماتی محدود می شود که از سده ها پیش گرد آمده ودرکتاب ها وسفینه های
پسین کم ویا بیش به تکرار نشسته است . . .
معلوم است که سرچشمه پژوهشگران سده پسین ، لباب الباب عوفی ومجموع الفصأ
رضا قلی خان میباشند . (1).
کاررضا قلی خان هدایت که به نوبه متوجه رابعه ونقش او شد ، محل استشهاد همه
کسانی گردید که در مقاله ها وکتاب ها ی خووردویا نسبتا بزرک به رابعه معطوف
بوده اند .
درین مورد برتلس مستشرق معروف می نویسد :
ادامه دارد...... |