قسمت سیزدهم
علی احمد خان نشریۀ "غیرت اسلام" را انتشار داد
در زمینۀ تظاهر و تمایل به دین اسلام، جریده یی را با نام "غیرت اسلام"
انتشار داد. همانگونه که میدانیم چنین رویکردی هنوز که هنوز است از طرف بسا
کسانی که درک استفادۀ ابزاری از دین اسلام دارند، ویا مناسبتر بگوئیم کسانی
که حتا به دین اسلام باورمندی نداشته اند، برای استفادۀ سیاسی از آن کوشا
می باشند.
از آنجایی که تیکه داران اموردینی در افغانستان امان الله خان را مخالف
شریعت اسلامی نامیدند و آن ادعای غلط در جامعه نیز جای یافت، از نظر قدرت
طلبان، جلب نظر وحمایت مردم، بستگی به اسلامگرایی بیشتر داشت. با این وسیله
سعی نمودند، میان خود و امان الله خان در ذهنیت ها خط فاصل بکشند.
علی احمد خان هم درآنموقع کوشید که از کاروان عقب نماند. با آنکه به عنوان
نمایندۀ امان الله آسیب پذیری بیشتر داشت، اما بربنیاد چنان طرزتلقی
استفاده جویانه، تظاهر بسیار به اسلام نمود و نشریۀ "غیرت اسلام" را در
پاسخ به چنان نیاز انتشار داد. با این وسیله شاید تصور می نمود که گسست
خویش را از امان الله خان برای مخالفان او نیز نشان بدهد.
"در شمارۀ اول این جریده او به مثابۀ شخصی که زندگی خویش را وقف خدمت به
اسلام نموده است، معرفی گشته و لست نام اشخاصی که وفاداری شان را نسبت به
او اعلام کرده بودند، درج شده است."
(من متأسفانه موفق نشدم که شماره یی را از این جریده را ببینم وبخوانم. چون
جای دیگری نیز ندیده بودم، از گپهای کارگون مؤرخ روسی نقل نمودم. تصورم این
است که کارگون در افغانستان وشوروی از همه امکانات بهره مند بود و این
امتیاز را داشت که "غیرت اسلام" امیرعلی احمد خان را هم بخواند.(۴۷)
در "غیرت اسلام" تمامی برنامه های اصلاحی امانی را مردود اعلان نمود.
برای دنبال نمودن موضوع استفادۀ ابزاری از دین اسلام، کار اندکی که من
نموده ام، میتواند نمونه هایی را برای خوانندۀ علاقمند نشان بدهد(۴۸)
اما آنچه اینجا نیز یادآوری شود، برداشت من این است که عامل اصلی نارضایتی
مردم از نظام امانی این نبود که او ضد دین شده است. بلکه در میان مجموعۀ از
عوامل، مردم آزاری نظام، بی بازخواستی و پوسیده گی و بیروکراسی زده گی
نظام، مردم را از جانبداری او دور نمود.
با توجه به غیراسلامی خواندن امان الله خان و تاکیدی که امیرعلی احمدخان بر
شعائر اسلامی داشت، وعدۀ لغو همه برنامه های اصلاحی امانی را داد. واین
وعده دشوار نبود. آدمی که دسترسی به مقام پادشاهی حواسش را مشغول داشت، از
مردمان متعهد و وفادار با برنامه های اصلاحی نبود، اوضاع روز و یا به سخن
دیگر، فرصت ها را نیز میشناخت ومیدید که زمان، زمان مشق ماهی مرده در مسیر
آب است. پس هم نظر وهمگام کاروان ملاهای شرق وغرب، شمال وجنوب شد که پادشاه
شود.
این را نیز بگوئیم که یک برگی غایب درپیوند با موضوع مخالفت با اصلاحات
امانی و اسلام گرایی افراطی، در آن مقطع سزاوارآوردن است. این برگ غایب،
پنهان نگهداشتن، یا کم رنگ نمودن مخالفت ها و مطالبات سایر شورشها و مقام
طلبان است با آنچه که امیر حبیب الله کلکانی، به شکل رسمی انتشار داد. و آن
الغای برنامه های اصلاحی امانی، بسته شدن مکتب ها و . . . است که همواره در
کارنامه های دورۀ امیرکلکانی می آید. آنچه به اعلامیۀ او در این زمینه نسبت
داده می شود، مستند است. اما آنچه که از برگهای تاریخ برکنده می شود و نمی
آید، مطالبات مشترک همه شورشها وهم نظری دیگران است.
از نظر زمانی و محل وقوع رویدادها که به موضوع بنگریم، شورش شرق و جنوب،
القأ مطالبات از طرف روحانیون معتبر وبعد تزریق آن در شورش شمالی، پیش
زمانی وپیشدستی دارند.
در این راستا باید برمستندات تاریخی اتکأ نمود. این مستندات حاکی اند که
شخص شاه در برابر مطالبات زمینداران و روحانیون مخالف اصلاحات سر تسلیم فرو
برد. وقتی در"۱۶ جدی پیشنهاد جرگۀ ننگرهار رسید که مطالبات شورشیان را
توضیح میکرد، همچنین پیشنهادی از طرف ملاهای قندهار برضد ریفورم رسید، شاه
مقابلتاً اعلامیۀ ۱۸ فقره یی در تعدیل ریفورم طبع ونشر نمود.(۴۹)
در واقع به منظور تداوم حکومتداری، مطالبات شورشیان را پذیرفت و اصلاحات
خویش را ملغی اعلام نمود.
والی علی احمد خان ودیگران در شرق، همان مطالبات و پذیرش مخالفت های مشابه
را داشتند که شورش جنوبی. شورشی که محمد نادرخان با پذیرش زیرکانه، بر روی
امواج آن کشتی انداخت، اما با این تفاوت که بادبان را با ایجاد بادهای
منطقه یی - قومی به کار انداخت و مطالبات مذهبی - سنتی پیشین را با این
وسیله مهارنمود.
فوکس تاریخنگاری تنگنظرانه، فقط وفقط، بر روی ابلاغیه ها و اعلامیه های
واقعا موجود و مستند وانکار ناپذیرامیرکلکانی تمرکز یافته است، در حالی
تاریخنگاری دقیق و صحیح رویداد های جامعه، وهم نیاز بررسی های جامعه
شناسانۀ تاریخی افغانستان، از تاریخنگار می خواهد که کلیه عوامل، محتوی
ومضمون مطالبات را در سرتا سر کشور درنظر آورد. برایند چنین برداشت، نشان
میدهد که ابلاغیه های امیرکلکانی در کابل، ملهم از تلقینات حلقه های ضد
اصلاحات و مطالبات کلیه شورشهای زیر رهبری آنها بود. شورشهای که از
نارضایتی های مختلف آغاز شد وبالاخره از سوی روحانیون معتبرمهار دلخواه
گردید.
فراموش مان نمی شود که در اینصورت، مناطق مرکزی و مردمان هزارۀ کشور را
استثنایی می یابیم. زیرا آنها آن اندک کاهش فشار عبدالرحمان خانی را که
شاهد شدند، در نظر می آوردند و با شورشیان همگام نمی شدند.
عیب ونقصی را که بینش تنگنظرانه و محدود کننده در قبال دارد، این هم است که
بخشی از مردم ومناطق کشور را عقب مانده وبخش دیگر را عاری از چنان مطالبات
تصویر میکند. چنین تاریخنویسی و دید غلط، هنگامی که خصومت های قومی وقبیله
یی ترویج می شوند، زیانباری خویش را بیشتر نشان میدهد.
کارنامۀ محمد نادرخان، که به دلایل شناخته شدۀ تداوم حکومتداری و عصبیت های
قومی، از بررسی های جامع ونقد لازم مدتها به دور ماند، یکی از آسیب های آن
به فراموشی سپردن نقش عنصر منطقه یی وقومی در مهار نمودن شعار مشترک دینی
ومذهبی در جامعه است.
شورشهایی که حول شعارهای دینی به عصیان ها رسیده بودند، وفدها یا نماینده
گان خویش را به سوی همدیگر فرستادند. اما محمد نادرخان، کار دیگری کرد. او
از پذیرش اصلاحات امانی به گونۀ انصراف جست که طرف پذیرش روحانیون و مردم
شورشی باشد. و آنچه را فراز آورد و محور قرار داد، کارکردعنصر منطقه یی و
قومی بود. عنصری که دست داشتن در امتیاز و قدرت قومی را پیشه نمود،
بازتولید کرد. قوم گرایی و قوم ستیزی بر فریادها و گامهایی مشترک دینی غلبه
نمود. متأسفانه این موضوع در شناخت جامعه یی که بیشتر با قوم وقبیله ودین
ومذهب مواجه است، طرف توجه نبوده است. امروز اگر از نبود حضور استعداد
سالاری در دستگاه های دولتی، شکایت بسیار است، در واقع تداوم همان راه ورسم
برجای مانده است. راه و رسم وسنتی که تابو شد و سرزنش اش نیز مجازات طلب!
ادامه دارد
|