کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

۱

 
 

   

حشمت امید

    

 
نقش شعر در آهنگ

 

 

یشترین تصنیف های ماندگار را استاد سلیمان لایق برای آوازخوانان به ویژه برای استاد زلاند فقید نوشت که فراموش ناشدنی هستند . از آن جمله :
ای شعلهء حزین ..
یا : ای زهره ، ای ستاره زیبای آسمان ..
یکی از تصنیف سازان موفق هم سایر هروی فقید بود که متاسفانه کم نوشت .
 

در دهه های سی و چهل استاد یوسف کهزاد ، عبدالاحمد ادا و سایر هروی از تصنیف نویسان موفق بودند و تصانیف زیادی از آنها به یادگار مانده است .
همزمان و همگام با هنرمندانی که مردم از طریق رادیو با آنها آشنا بودند ، پنهان از چشم مردم ، بزم موسیقی و آهنگسازی در هرگوشهء کابل برپا بود . دو شخصیت برجستهء هنری ما یکی استاد سمیع سراج و دیگری استاد شاه ولی ولی مجالس غنامندی داشتند که نمونهء آن در نوارهای صوتی نزد هنردوستان موجود است . استاد سمیع سراج نخواست هنرش را عام سازد اما استاد شاه ولی ولی ( ترانه ساز ) بهترین ساخته های خودرا که اکثرا شعرو آهنگ از خودش بودند ، به احمدولی ، سلما واحمد ظاهر داد که با صدای آنها جاودانه شدند . استاد ترانه ساز فقید تا آخرعمر آهنگ ساخت و تصنیف نوشت .


در اواخر دهه چهل نسل جدید موسیقی ما وارد میدان شدند . در میان هنرمندان نسل جوان که خودرا آماتور نامگذاری کردند ، ظاهر هویدا در تصنیف سازی پیشگام بود و تصنیف بیشتر آهنگهای خود را خودش نوشت .
از همان آغاز کار آماتوران ، اقبال رهبر توخی برای شماری از آماتوران آن زمان تصنیف نوشت که اکثر آنها آهنگ روز شدند . به گونه مثال :
آتش چشم سیاه تو دل و دینم سوخت .. ( هندی : وقت کرتا جو وفا .. )
یا آهنگ : دوست دوست ما نشد ، یار یار ما نگشت .. ( فلم سنگم : دوست دوست نا رها ..)
هردو آهنگ از مکیش بودند که صابرشیزوی بسیار زیبا بازخوانی کرده بود .
اقبال رهبر توخی برای احمدشاکر ، مسحورجمال و دیگران هم تصنیف نوشت اما بیشترین تصیف هایش برایش احمدظاهر بود . در سال های اخیر زندگی خود ، احمد ظاهر که پرکارترین آوازخوان نسل جوان عصرخود بود به شعر شاعران معاصر روی آورد و بهترین و زیباترین شعرها در قالب آهنگ اجرا کرد .
در بخش نخست تفاوت میان شعر و تصنیف را یادآوری کردم و هم اینکه اگرشعرخوب با موسیقی همجنس باشند با ذهن و روان شنونده بازی میکنند . حالا اگر از شما بپرسند اولین آهنگ احمدولی کدام است ، پس از اینهمه سال حافظه شما فورن جواب میدهد : چشمان آبی ..
یا بپرسند کی آهنگ ملا مامد جان خوانده ، همه میگویند : سلما .. این جادوی تصنیف است که با موسیقی و آواز خوش ذهن شمارا تسخیر کرده بود و میکند . برگردیم به تصنیف سازان :
دررادیوافغانستان ، در اواخر دهه چهل چند شاعر مکلف و موظف به نوشتن تصنیف برای آوازخوانان بودند . دربخش فارسی آقای ناصر طهوری و در بخش پشتو جناب نصرالله حافظ و مرحوم سیلاب صافی . ایشان مکلف بودند یا خودشان تصنیف بنویسند یا شعر و تصنیف انتخابی آوازخوانان را ارزیابی کنند .
در پاییز سال ۱۳۵۱ آهنگی به آواز هنرمند نامدار و فقید ، خانم ژیلا پخش شد که همه را مجذوب و مفتون ساخت . حتمن به یاد دارید :
تو امید من ، تو پناه من
تو شکوه عشق سیاه من
این تصنیف زیبا را استاد لطیف ناظمی برای این آهنگ که از ساخته های احمدعلی نادرکه  در آنزمان مدیر موسیقی رادیو بود ، نوشت . این تصنیف نه تنها تاثیرعمیقی برمن گذاشت که باعث جر و بحث زیادی در میان مسوولین امور شد . گویا همه از فاش شدن عشق سیاه خود می ترسیدند !
تا زمانی که من این آهنگ را نشنیده بودم ، فکر میکردم قانون موسیقی ما حکم میکند که باید شعر آهنگ در باره زلف پیچان و چشم فتان و شب هجران و فراق یار و گل و سنبل و نور شمع و سوزش پروانه باشد . آنچه ما را کر و کور ساخته بود ، خودسانسوری ما بود !
شاعران و تصنیف سازان نه خواستند ونه توانستند سالهای سال ازین حصار بیرون شوند . به همین دلیل آهنگ هایی که تصنیف زیبنده با آهنگ نداشتند محکوم به فراموشی شدند .
آهنگ با تمام زیبایی خود اگر شعر زیبا نداشته باشد در حافظه جاگزین نمیشود ، به جز آهنگ هایی که در محافل شادی و شبهای خاطرانگیز چون محفل عروسی اجرا میشوند . مانند آهنگ آهسته برو .. که در لحظات خاصی مهمانان را به وجد می آورد ، آهنگ های دیگر به آسانی ذهن نشین نشده و فراموش میشوند .
نکتهء جالب اینست که سالهای متمادی آوازخوانان رباعیاتی برای این آهنگ انتخاب کرده بودند که نه تنها ربطی به عروسی و محفل شادی نداشت که غم آفرین هم بود . مثلن این رباعی زیبای حافظ شیرازی که درهرآهنگی قابل پذیرش است اما نه در آهنگ عروسی :
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود بفرست
تا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت
اما به دلیل زیبایی و مهم بودن آن محفل ، کسی به خود فرصت آن را نداد تا از خود یا دیگران بپرسد که مفهوم این رباعی چه ربطی با این وصلت و رویداد نیک دارد ، مگر اینکه تمام مهمانان ، دشمن داماد باشند و آوازخوان هم به نمایندگی جوانی که این وصلت نصیبش نشده آواز بخواند !
یک رباعی غم انگیز دیگرهم سالهای سال در ذهن آوازخوانان حک شده بود :
یاران و برادران مرا یاد کنید
تابوت مرا زچوب شمشاد کنید
تابوت مرا قدم قدم بردارید
برخاک سیه مانده و فریاد کنید
سرایندهء این رباعی ناشناخته ماند . ولی اولین آوازخوانی که این رباعی را زمزمه نمود ، به گمان اغلب میرزا نظرمرحوم که از شاگردان مشهور استاد قاسم بزرگ بود ، به ذوق خود تصرفاتی درین رباعی کرد :
اول : واژهء یاران با واژهء خواران ( خواهران ) عوض کرد و شاید خواسته صمیمیت را درین رباعی بیشتر سازد . چون اشتراک زنان درمراسم تشیع جنازه رایج و جایز نبود .
دوم : تابوت مرا قدم قدم بردارید ، درست نیست . من در صحت این مصراع شک دارم . به گمان من در اصل باید اینگونه بوده باشد :
تابوت مرا به شانه ها بردارید
یا :
تابوت مرا قدم قدم پیش آرید
بهرحال اولی اشتباه خواند و دیگران پیروی کردند . تنها درین آهنگ نه ، که درصدها آهنگ دیگر اشتباهات لفظی شنیده شده است . وتا هنوز هم شمار زیادی از آوازخوانان اشتباهات تلفظی دارند برای نمونه :
عاشق را شبیه قاشق تلفظ کرده اند در حالیکه عاشق را باید شبیه فاسق بیان کنند .
یا : پریشان را پورایشان میگویند و امید را بجای آنکه شبیه سپید برزبان بیاورند میگویند
اومَید . همینگونه واژهء ترکیبی همان که از دو واژهء هم و آن شکل یافته ، هومان میگویند .
همچنان استفاده از ( واو) های اضافی و بی مورد در لابلای شعر، عادت مزمنی است که گریبانگیر شمار زیادی از آوازخوانان شده است .
دراوایل دهه پنجاه و آغاز جمهوری اول موج تازه ای درادبیات رادیو به حرکت آمد که تصنیف و شعرآهنگ ها را هم از حالت رکود بیرون آورد . سانسور ادبی دوره پیش از بین رفت و اشعار جاندار و تا پیش از آنزمان ممنوع ، جای اشعار بیطرفانه و بی پیام را گرفتند . بگونه نمونه شعرهای :
ناله به دل شد گره ، راه نیستان کجاست ( استاد خلیلی )
زندگی آخر سراید بندگی در کار نیست ( لاهوتی )
درقالب آهنگ به صدای احمد ظاهر ، از امواج رادیو پخش گردید و سبب شد شمار زیادی از شاعران وتصنیف نگاران سکوت را بشکنند و آثار خودرا درهوای دیگرو با آزادی قلم بنویسند .
یکی از تصانیف عاشقانه که در آن برق آسا مشهورشد این بود :
وقتی عاشق شوی راز دلته گفته نتانی ..
این تصنیف را عبدالله شادان نوشت و استاد زلاند فقید برایش آهنگ ساخت .
این موج و اوج ادبی در موسیقی تا رویکار آمدن جمهوری دموکراتیک دوام یافت . پس از آن باز سانسور ادبی گلوی شاعران فشرد و شعر شعارگشت محتوای شعرباید لبالب از آرمان های حزب می بود .
آهسته آهسته نفرت از جبر و ستم به صورت مخفی در قالب شعر سروده می شد ولی رادیو با نشر ترانه های تشریفاتی انقلابی ادامه میداد و مذاق مردم هنرپسند تلختر میشد . یگانه کسی که زیر بار موسیقی حزبی و دولتی نرفت ، مرحوم نینواز بود که بیرون از چارچوب رادیو و توسط آرکستر اکادمی پولیس ، زیباترین آهنگهای آن زمان را برای احمدولی و هنگامه ساخت و یکی پی دیگری تصویری شدند و مردم تشنهء هنر را تا حدی سیراب ساخت .
در همین روزها ستاره دیگری به حلقهء هنرمندان پیوست . امیرجان صبوری از هرات کمربست و به رادیو افغانستان آمد و اولین آهنگ خود را به نام " شهر خورشید " در رادیو ثبت و در تلویزیون تصویری ساخت . شعر زیبای این آهنگ را هم خود صبوری نوشته بود .
صبوری همانگونه که آوازخوان خوش آوا و آهنگساز ورزیده است به همان اندازه و شاید هم بیشتر، شاعر شیرین کلام و خوش قریحه است . او در درون مرز و بیرون مرز بهترین و صمیمانه ترین آهنگها و تصنیف هارا برای خود و دیگران ساخته است که چندتا از آنها شهکار بشمار می آیند :
- شهرخالی ، کوچه خالی ، جاده خالی ، خانه خالی ..
- نقل و صندلی ..
- سرزمین من .. ( برای داوود سرخوش )
- زندگی همین است ..
و آهنگهای بیشمار دیگر .
شخصیت برجسته دیگری که اشعارش موسیقی ما را رنگین ساخت ، قهار عاصی شهید بود که بیشترین شعرها و تصانیفش را فرهاد دریا آهنگ ساخت .
در دهه شصت گروه " باران " به میدان آمد که چهار عضو آن فرهاد دریا ، رحیم مهریار ، مجید مختار و اسد بدیع بودند . از میان این گروه یکی فرهاد دریا تصنیف می نوشت و دومی داکتر اسد بدیع که خود شاعر تواناییست . از گروه باران آن زمان حالا تنها داکتر اسد بدیع فعال است و شعر و موسیقی را پیگیری میکند .
درسالهای اخیر شاعر اندیشمند و زیبا بیان هارون راعون تصانیف زیبایی برای آوازخوانان جوان نوشته که باعث دلگرمی همه برای آینده شعرو موسیقی شده است .
درمیان آوازخوانان نسل امروز هم استعداد های زیادی رو به بلوغ هستند مثل جاوید افکار که تلاش دارد بهترین شعررا برای آهنگ خود داشته باشد و آگاهانه کم می سراید اما نیک می سراید .
هنرمندان جوان دیگری هم در بیرون مرز مشغول و مصروف هستند اما نمیتوان از همه نام برد. تلاش شان زیاد و قابل یادآوریست اما بیشترآهنگها متن خوب و قابل تحسین ندارند . سرسری هستند و تاثیرگذار نیستند .
* * *
من ازچهل سال و اندی برای آوازخوانان برجسته و نامدارما تصنیف نوشته ام که شمار تصانیفم به مرز یکصد و پنجاه رسیده است .
سی و چند تصنیف برای احمدولی ،
بیشتر از چهل تصنیف برای صابر شیرزوی
نزدیک به چهل تصنیف برای رحیم مهریار فقید
نزدیک به چهل تصنیف برای احسان امان
و یک تصنیف به خواهش ظاهرهویدای عزیز که اجل امانش نداد .
به جز چند آهنگ انگشت شمار باقی همه برای آهنگهای فیلمی هندی که یا خودم انتخاب میکردم یا هم فرمایش آوازخوانان بوده ، به نظم آمده است .
تصنیف نوشتن برای این آهنگها یکسان نبودند . آهنگهایی که نیاز به شعر موزون داشتند در چندساعت تمام میشدند و آهنگ هایی هم بودند که ذهن مرا هفته ها مشغول میداشتند تا شعر مناسبی برایش تنظیم می شد . چند آهنگ انتخابی مهریار فقید از همان شمار بودند که خوشبختانه دو تای آنها تصویری شد و در یوتیوب قابل دیدن است .
یکی آهنگ مسافر و دومی آهنگ درزندگی ازعشق ، به جز نام نیابی ..
چندین آهنگ احمدولی که شعرش از من بوده ، بدون ذکر نام در یوتیوب موجود است .
سه آهنگ را هم احسان امان در یوتیوب گذاشته و قرار گفتهء خودش آمادگی برای چندتای دیگر جریان دارد .
من در تمام این همه سال آرزو داشتم و دارم تا کاری برای ادبیات موسیقی انجام دهم . با تصنیف هایم کوشیده ام زبان دیگری به موسیقی ببخشم . سویهء آهنگها را بالاتر و ذوق شعری آوازخوان را صیقل بدهم . رحیم مهریار فقید چندبار در مصاحبه های رادیویی اش به این موضوع اشاره کرده است که تصنیف خوب نقشی بسیارمهم برای آوازخوان دارد .
هرقدرشعر یک آهنگ ساده و صمیمی تنظیم گردد به همان اندازه و به سرعت شنونده را مجذوب و هنرمند را محبوب میسازد .
آواز خوانان تا هنوز درک نکرده اند که میتوانند با صمیمیت خود با گفتار خود با تلفظ خود بهترین آموزگار ادبی جامعه باشند و شاعران وتصنیف نویسان نیز غافل اند که گفته هایش در لابلای موسیقی و از حنجره هنرمندان تا چه اندازه با ذهن و روان و احساس مردم بازی میکند و میتواند دریچه های بسته را بازکند.
من از تمام آوازخوانان دوستانه و صمیمانه تمنا دارم که هر نوشته و هرگفته را برای آهنگ خود انتخاب نکنند و حالا که انترنت وجود دارد ، به شاعران موسیقی دوست مراجعه کنند .
همچنان از تمام شاعرانی که درخود توانایی تصنیف سازی را دارند خواهش میکنم ادبیات موسیقی را زنده و ماندگار سازند .


حشمت امید
جنوری ۲۰۱۹

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۳۲۸         سال  چهــــــــــــــــــاردهم             جدی/دلو     ۱۳۹۷          هجری  خورشیدی   شانزدهم  جنــــــــوری   ۲۰۱۹