یشترین تصنیف های ماندگار
را استاد سلیمان لایق برای آوازخوانان به ویژه برای استاد زلاند فقید نوشت
که فراموش ناشدنی هستند . از آن جمله :
ای شعلهء حزین ..
یا : ای زهره ، ای ستاره زیبای آسمان ..
یکی از تصنیف سازان موفق هم سایر هروی فقید بود که متاسفانه کم نوشت .
در دهه های سی و چهل استاد
یوسف کهزاد ، عبدالاحمد ادا و سایر هروی از تصنیف نویسان موفق بودند و
تصانیف زیادی از آنها به یادگار مانده است .
همزمان و همگام با هنرمندانی که مردم از طریق رادیو با آنها آشنا بودند ،
پنهان از چشم مردم ، بزم موسیقی و آهنگسازی در هرگوشهء کابل برپا بود . دو
شخصیت برجستهء هنری ما یکی استاد سمیع سراج و دیگری استاد شاه ولی ولی
مجالس غنامندی داشتند که نمونهء آن در نوارهای صوتی نزد هنردوستان موجود
است . استاد سمیع سراج نخواست هنرش را عام سازد اما استاد شاه ولی ولی (
ترانه ساز ) بهترین ساخته های خودرا که اکثرا شعرو آهنگ از خودش بودند ، به
احمدولی ، سلما واحمد ظاهر داد که با صدای آنها جاودانه شدند . استاد ترانه
ساز فقید تا آخرعمر آهنگ ساخت و تصنیف نوشت .
در اواخر دهه چهل نسل جدید موسیقی ما وارد میدان شدند . در میان هنرمندان
نسل جوان که خودرا آماتور نامگذاری کردند ، ظاهر هویدا در تصنیف سازی
پیشگام بود و تصنیف بیشتر آهنگهای خود را خودش نوشت .
از همان آغاز کار آماتوران ، اقبال رهبر توخی برای شماری از آماتوران آن
زمان تصنیف نوشت که اکثر آنها آهنگ روز شدند . به گونه مثال :
آتش چشم سیاه تو دل و دینم سوخت .. ( هندی : وقت کرتا جو وفا .. )
یا آهنگ : دوست دوست ما نشد ، یار یار ما نگشت .. ( فلم سنگم : دوست دوست
نا رها ..)
هردو آهنگ از مکیش بودند که صابرشیزوی بسیار زیبا بازخوانی کرده بود .
اقبال رهبر توخی برای احمدشاکر ، مسحورجمال و دیگران هم تصنیف نوشت اما
بیشترین تصیف هایش برایش احمدظاهر بود . در سال های اخیر زندگی خود ، احمد
ظاهر که پرکارترین آوازخوان نسل جوان عصرخود بود به شعر شاعران معاصر روی
آورد و بهترین و زیباترین شعرها در قالب آهنگ اجرا کرد .
در بخش نخست تفاوت میان شعر و تصنیف را یادآوری کردم و هم اینکه اگرشعرخوب
با موسیقی همجنس باشند با ذهن و روان شنونده بازی میکنند . حالا اگر از شما
بپرسند اولین آهنگ احمدولی کدام است ، پس از اینهمه سال حافظه شما فورن
جواب میدهد : چشمان آبی ..
یا بپرسند کی آهنگ ملا مامد جان خوانده ، همه میگویند : سلما .. این جادوی
تصنیف است که با موسیقی و آواز خوش ذهن شمارا تسخیر کرده بود و میکند .
برگردیم به تصنیف سازان :
دررادیوافغانستان ، در اواخر دهه چهل چند شاعر مکلف و موظف به نوشتن تصنیف
برای آوازخوانان بودند . دربخش فارسی آقای ناصر طهوری و در بخش پشتو جناب
نصرالله حافظ و مرحوم سیلاب صافی . ایشان مکلف بودند یا خودشان تصنیف
بنویسند یا شعر و تصنیف انتخابی آوازخوانان را ارزیابی کنند .
در پاییز سال ۱۳۵۱ آهنگی به آواز هنرمند نامدار و فقید ، خانم ژیلا پخش شد
که همه را مجذوب و مفتون ساخت . حتمن به یاد دارید :
تو امید من ، تو پناه من
تو شکوه عشق سیاه من
این تصنیف زیبا را استاد لطیف ناظمی برای این آهنگ که از ساخته های احمدعلی
نادرکه در آنزمان مدیر موسیقی رادیو بود ، نوشت . این تصنیف نه تنها
تاثیرعمیقی برمن گذاشت که باعث جر و بحث زیادی در میان مسوولین امور شد .
گویا همه از فاش شدن عشق سیاه خود می ترسیدند !
تا زمانی که من این آهنگ را نشنیده بودم ، فکر میکردم قانون موسیقی ما حکم
میکند که باید شعر آهنگ در باره زلف پیچان و چشم فتان و شب هجران و فراق
یار و گل و سنبل و نور شمع و سوزش پروانه باشد . آنچه ما را کر و کور ساخته
بود ، خودسانسوری ما بود !
شاعران و تصنیف سازان نه خواستند ونه توانستند سالهای سال ازین حصار بیرون
شوند . به همین دلیل آهنگ هایی که تصنیف زیبنده با آهنگ نداشتند محکوم به
فراموشی شدند .
آهنگ با تمام زیبایی خود اگر شعر زیبا نداشته باشد در حافظه جاگزین نمیشود
، به جز آهنگ هایی که در محافل شادی و شبهای خاطرانگیز چون محفل عروسی اجرا
میشوند . مانند آهنگ آهسته برو .. که در لحظات خاصی مهمانان را به وجد می
آورد ، آهنگ های دیگر به آسانی ذهن نشین نشده و فراموش میشوند .
نکتهء جالب اینست که سالهای متمادی آوازخوانان رباعیاتی برای این آهنگ
انتخاب کرده بودند که نه تنها ربطی به عروسی و محفل شادی نداشت که غم آفرین
هم بود . مثلن این رباعی زیبای حافظ شیرازی که درهرآهنگی قابل پذیرش است
اما نه در آهنگ عروسی :
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود بفرست
تا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت
اما به دلیل زیبایی و مهم بودن آن محفل ، کسی به خود فرصت آن را نداد تا از
خود یا دیگران بپرسد که مفهوم این رباعی چه ربطی با این وصلت و رویداد نیک
دارد ، مگر اینکه تمام مهمانان ، دشمن داماد باشند و آوازخوان هم به
نمایندگی جوانی که این وصلت نصیبش نشده آواز بخواند !
یک رباعی غم انگیز دیگرهم سالهای سال در ذهن آوازخوانان حک شده بود :
یاران و برادران مرا یاد کنید
تابوت مرا زچوب شمشاد کنید
تابوت مرا قدم قدم بردارید
برخاک سیه مانده و فریاد کنید
سرایندهء این رباعی ناشناخته ماند . ولی اولین آوازخوانی که این رباعی را
زمزمه نمود ، به گمان اغلب میرزا نظرمرحوم که از شاگردان مشهور استاد قاسم
بزرگ بود ، به ذوق خود تصرفاتی درین رباعی کرد :
اول : واژهء یاران با واژهء خواران ( خواهران ) عوض کرد و شاید خواسته
صمیمیت را درین رباعی بیشتر سازد . چون اشتراک زنان درمراسم تشیع جنازه
رایج و جایز نبود .
دوم : تابوت مرا قدم قدم بردارید ، درست نیست . من در صحت این مصراع شک
دارم . به گمان من در اصل باید اینگونه بوده باشد :
تابوت مرا به شانه ها بردارید
یا :
تابوت مرا قدم قدم پیش آرید
بهرحال اولی اشتباه خواند و دیگران پیروی کردند . تنها درین آهنگ نه ، که
درصدها آهنگ دیگر اشتباهات لفظی شنیده شده است . وتا هنوز هم شمار زیادی از
آوازخوانان اشتباهات تلفظی دارند برای نمونه :
عاشق را شبیه قاشق تلفظ کرده اند در حالیکه عاشق را باید شبیه فاسق بیان
کنند .
یا : پریشان را پورایشان میگویند و امید را بجای آنکه شبیه سپید برزبان
بیاورند میگویند
اومَید . همینگونه واژهء ترکیبی همان که از دو واژهء هم و آن شکل یافته ،
هومان میگویند .
همچنان استفاده از ( واو) های اضافی و بی مورد در لابلای شعر، عادت مزمنی
است که گریبانگیر شمار زیادی از آوازخوانان شده است .
دراوایل دهه پنجاه و آغاز جمهوری اول موج تازه ای درادبیات رادیو به حرکت
آمد که تصنیف و شعرآهنگ ها را هم از حالت رکود بیرون آورد . سانسور ادبی
دوره پیش از بین رفت و اشعار جاندار و تا پیش از آنزمان ممنوع ، جای اشعار
بیطرفانه و بی پیام را گرفتند . بگونه نمونه شعرهای :
ناله به دل شد گره ، راه نیستان کجاست ( استاد خلیلی )
زندگی آخر سراید بندگی در کار نیست ( لاهوتی )
درقالب آهنگ به صدای احمد ظاهر ، از امواج رادیو پخش گردید و سبب شد شمار
زیادی از شاعران وتصنیف نگاران سکوت را بشکنند و آثار خودرا درهوای دیگرو
با آزادی قلم بنویسند .
یکی از تصانیف عاشقانه که در آن برق آسا مشهورشد این بود :
وقتی عاشق شوی راز دلته گفته نتانی ..
این تصنیف را عبدالله شادان نوشت و استاد زلاند فقید برایش آهنگ ساخت .
این موج و اوج ادبی در موسیقی تا رویکار آمدن جمهوری دموکراتیک دوام یافت .
پس از آن باز سانسور ادبی گلوی شاعران فشرد و شعر شعارگشت محتوای شعرباید
لبالب از آرمان های حزب می بود .
آهسته آهسته نفرت از جبر و ستم به صورت مخفی در قالب شعر سروده می شد ولی
رادیو با نشر ترانه های تشریفاتی انقلابی ادامه میداد و مذاق مردم هنرپسند
تلختر میشد . یگانه کسی که زیر بار موسیقی حزبی و دولتی نرفت ، مرحوم
نینواز بود که بیرون از چارچوب رادیو و توسط آرکستر اکادمی پولیس ،
زیباترین آهنگهای آن زمان را برای احمدولی و هنگامه ساخت و یکی پی دیگری
تصویری شدند و مردم تشنهء هنر را تا حدی سیراب ساخت .
در همین روزها ستاره دیگری به حلقهء هنرمندان پیوست . امیرجان صبوری از
هرات کمربست و به رادیو افغانستان آمد و اولین آهنگ خود را به نام " شهر
خورشید " در رادیو ثبت و در تلویزیون تصویری ساخت . شعر زیبای این آهنگ را
هم خود صبوری نوشته بود .
صبوری همانگونه که آوازخوان خوش آوا و آهنگساز ورزیده است به همان اندازه و
شاید هم بیشتر، شاعر شیرین کلام و خوش قریحه است . او در درون مرز و بیرون
مرز بهترین و صمیمانه ترین آهنگها و تصنیف هارا برای خود و دیگران ساخته
است که چندتا از آنها شهکار بشمار می آیند :
- شهرخالی ، کوچه خالی ، جاده خالی ، خانه خالی ..
- نقل و صندلی ..
- سرزمین من .. ( برای داوود سرخوش )
- زندگی همین است ..
و آهنگهای بیشمار دیگر .
شخصیت برجسته دیگری که اشعارش موسیقی ما را رنگین ساخت ، قهار عاصی شهید
بود که بیشترین شعرها و تصانیفش را فرهاد دریا آهنگ ساخت .
در دهه شصت گروه " باران " به میدان آمد که چهار عضو آن فرهاد دریا ، رحیم
مهریار ، مجید مختار و اسد بدیع بودند . از میان این گروه یکی فرهاد دریا
تصنیف می نوشت و دومی داکتر اسد بدیع که خود شاعر تواناییست . از گروه
باران آن زمان حالا تنها داکتر اسد بدیع فعال است و شعر و موسیقی را پیگیری
میکند .
درسالهای اخیر شاعر اندیشمند و زیبا بیان هارون راعون تصانیف زیبایی برای
آوازخوانان جوان نوشته که باعث دلگرمی همه برای آینده شعرو موسیقی شده است
.
درمیان آوازخوانان نسل امروز هم استعداد های زیادی رو به بلوغ هستند مثل
جاوید افکار که تلاش دارد بهترین شعررا برای آهنگ خود داشته باشد و آگاهانه
کم می سراید اما نیک می سراید .
هنرمندان جوان دیگری هم در بیرون مرز مشغول و مصروف هستند اما نمیتوان از
همه نام برد. تلاش شان زیاد و قابل یادآوریست اما بیشترآهنگها متن خوب و
قابل تحسین ندارند . سرسری هستند و تاثیرگذار نیستند .
* * *
من ازچهل سال و اندی برای آوازخوانان برجسته و نامدارما تصنیف نوشته ام که
شمار تصانیفم به مرز یکصد و پنجاه رسیده است .
سی و چند تصنیف برای احمدولی ،
بیشتر از چهل تصنیف برای صابر شیرزوی
نزدیک به چهل تصنیف برای رحیم مهریار فقید
نزدیک به چهل تصنیف برای احسان امان
و یک تصنیف به خواهش ظاهرهویدای عزیز که اجل امانش نداد .
به جز چند آهنگ انگشت شمار باقی همه برای آهنگهای فیلمی هندی که یا خودم
انتخاب میکردم یا هم فرمایش آوازخوانان بوده ، به نظم آمده است .
تصنیف نوشتن برای این آهنگها یکسان نبودند . آهنگهایی که نیاز به شعر موزون
داشتند در چندساعت تمام میشدند و آهنگ هایی هم بودند که ذهن مرا هفته ها
مشغول میداشتند تا شعر مناسبی برایش تنظیم می شد . چند آهنگ انتخابی مهریار
فقید از همان شمار بودند که خوشبختانه دو تای آنها تصویری شد و در یوتیوب
قابل دیدن است .
یکی آهنگ مسافر و دومی آهنگ درزندگی ازعشق ، به جز نام نیابی ..
چندین آهنگ احمدولی که شعرش از من بوده ، بدون ذکر نام در یوتیوب موجود است
.
سه آهنگ را هم احسان امان در یوتیوب گذاشته و قرار گفتهء خودش آمادگی برای
چندتای دیگر جریان دارد .
من در تمام این همه سال آرزو داشتم و دارم تا کاری برای ادبیات موسیقی
انجام دهم . با تصنیف هایم کوشیده ام زبان دیگری به موسیقی ببخشم . سویهء
آهنگها را بالاتر و ذوق شعری آوازخوان را صیقل بدهم . رحیم مهریار فقید
چندبار در مصاحبه های رادیویی اش به این موضوع اشاره کرده است که تصنیف خوب
نقشی بسیارمهم برای آوازخوان دارد .
هرقدرشعر یک آهنگ ساده و صمیمی تنظیم گردد به همان اندازه و به سرعت شنونده
را مجذوب و هنرمند را محبوب میسازد .
آواز خوانان تا هنوز درک نکرده اند که میتوانند با صمیمیت خود با گفتار خود
با تلفظ خود بهترین آموزگار ادبی جامعه باشند و شاعران وتصنیف نویسان نیز
غافل اند که گفته هایش در لابلای موسیقی و از حنجره هنرمندان تا چه اندازه
با ذهن و روان و احساس مردم بازی میکند و میتواند دریچه های بسته را
بازکند.
من از تمام آوازخوانان دوستانه و صمیمانه تمنا دارم که هر نوشته و هرگفته
را برای آهنگ خود انتخاب نکنند و حالا که انترنت وجود دارد ، به شاعران
موسیقی دوست مراجعه کنند .
همچنان از تمام شاعرانی که درخود توانایی تصنیف سازی را دارند خواهش میکنم
ادبیات موسیقی را زنده و ماندگار سازند .
حشمت امید
جنوری ۲۰۱۹ |