بخش دوم
در شماره پسین نوشتم که عرب ها پس از چیره شدن بر کشور های شرق میانه و شاخ
آفریقا نه تنها اسلام را بر مردمان آن سرزمین ها تحمیل بل فرهنگ بومی شان
را از ریشه خشک و همه را عرب ساختند ولی کشور هایی چون افغانستان و ایران
را که فرهنگ مشترک داشتند و دارند از اثر پایمردی و شهامت مردم خراسان بزرگ
، بجز قبول دین اسلام نتوانستند فرهنگ و زبان آن سرزمین بزرگ را تغییر
بدهند. البته از اثر قیام ملی و خودجوش مردم سیستان خراسان به رهبری یعقوب
لیث صفار که مرد عیارپیشه یی بود، آنهم از اثر خشک سالی های پیهم که باعث
فقر و تنگدستی شده بود و مردم بی بضاعت و نادار سرزمین خراسان به هیچ صورتی
نمی توانستند به مامورین خلیفه اسلام مالیات و باج بپردازند ؛ بنابران این
قیام براه انداخته شد و انزجار تمام مردم خراسان و حتا ماورالنهر را
برانگیخت.
این هم بقیه ماجرا!
یعقوب لیث که رهبری این قیام و خیزش مردمی را به عهده داشت و فراخوان
استادگی و پایمردی شده بود مردم را تشویق نمود تا داوطلبانه به صفوف مقاومت
بپیوندند و پس از انسجام و مسلح شدن با تشکیلاتی منظم در برابر اعراب
بجنگند. این حرکت از سیستان خراسان آغاز و سپس تمام حوالی خراسان ،
ماورالنهر و تا خوزستان را احتوا و عرب ها را به عقب راندند. از آنجاییکه
یعقوب لیث صفار نه تنها یک جنگجو و سالار خوبی بود پیوسته به این آدم دانا
و هوشمندی نیز بود. همین که قوت و قدرت خود را در برابر خلافت عباسی تثبیت
نمود ، در صدد اصلاحات برآمد و در قدم نخست هر آنچه بر ایشان تحمیل شده بود
، همه را (به استثنای قبولی دین اسلام) لغو و هر آنچه باعث اعتبار و رشد
فرهنگ در سرزمین خراسان آن زمان می شد ؛ از سر گرفت. از میان یکی هم
استقرار و پایداری از زبان فارسی و دیگری نگهداری از فرهنگ باستانی خراسان
بود و چون خودش از خانواده تهی دستی بود بنابران از حال فقرا و غریبان
بیشتر واقف بود و به همین علت در زمان حکمرانی اش به تمام خانواده هایی که
کمتر از پنجصد درهم مال داشتند مالیات را برداشت و در حق آن ها از صله رحم
کار گرفت.
از همین جاست که باید بدانیم این شخصیت مبارز و حقجو وسیله شد تا آریایی
های فارسی زبان پس از آن ملیت ، زبان و فرهنگ خویش را حفظ و نگذارند تازی
ها و یا دیگران در نابودی زبان و فرهنگ آنها بکوشند. خوشبختانه همین حراست
و پاسداری بود که از بطن جامعه فارسی زبانان در قرن های پس از این اتفاق
فضلایی چون رودکی سمرقندی ، ابوالقاسم فردوسی ، سنایی غزنوی ، مولوی بلخی ،
شیخ سعدی ، حافظ شیراز و دیگرانی که در امر احیا و انکشاف نظم (شعر) زبان
فارسی و همچنان شماری از نخبگانی که نثر زبان فارسی را در عصر و زمان ما به
اوج و ابهت آن رسانیده اند برشمریم.
بقیه در آینده که بخش پایانی نیز می باشد.
|