کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

بخش یکم

 

 

 
 

نصیرمهرین m.nasir@web.de

 
 

                     استاد زهما،
                                                 خاموش دانایِ خرد گستر

 
 

   
استاد علی زهما 

 

 

 

 

 صفــحه ی دهـــر بود دفتر عمــــر همه کس
این چنین گفت خـــردمنــد چو اندیشه گماشت
خرم آن کس که برین دفتر پاک از همه حرف
رقـــــم خیـــر کشید و اثـــر خیـــر گـــــذاشت
عبدالرحمان جامی

 


به مناسبت ۸۶ سالگی استاد علی محمد زهما

 

 

 

به ادامۀ شمارۀ پیشین

 

به روشنی و بی هیچ تفسیر و تعبیری، می توان به منظور جناب زهما به نیت زنده نگه داری شعور وارتقای آن پی برد. مخاطبین وی پسران ودختران استند. یادآوری چنین موضوع هرچند همواره دارندۀ اهمیت است، اما، هنگامی که سال ۱۳۳۹ را درنظر آوریم، به محتوی روشنگرانه وتاریخیی آن خوبتر پی می بریم. زیرا درآن وقت، اشاره به ضرورت ارتقای شعورمحصلات وتوجه آنها به مسائل جدی تر جامعه، ازهرکسی میسر نبود.

 

منظوراستاد زهما را در بقیه آثار وبه ویژه ترجمه های دیده شدۀ ایشان که ورق گردانی نموده ایم، می توان تشخیص داد. اگر بپذیریم که بیشترین فراورده های ایشان، ترجمه ها اند، وهرکدام دارای اهمیت ویژه اند، در مقدمه های آثار ترجمه شده، پیام های خردورزانه ی استاد، توجه به نوآوری های جهان در زمینه های مختلف، وتأکید برآنها با رها به چشم می خورد.

 

 درکتاب "تاریخ سیاسی واجتماعی آسیای مرکزی تا قرن دوازده تألیف پروفیسربارتولد"، درپایان مقدمه ی مترجم ، اشاره های آموزنده در مقدمه آمده اند، که با تاریخ نویسی کسالت بار وتکراری خط فاصل رسم می کند. جملات با پیام های نو، تازه وجانداربردل می نشینند. مثال هایی را که استاد از کار پژوهشی بارتولد می آورد، نه تنها برای تحقیق تاریخ افغانستان مثالی است، بلکه آزاده گی و دربند نبودن کلیشه ها را نشان می دهد. چنین استنباط می شود، که استاد زهما افتادن تعدادی ازجوانان به دام دگم ها، کلیشه ها وپذیرفته های دیگران را به درستی درک نموده ودست در نبض زمان نهاده بود.

 

در مقدمه ی همین کتاب وبا تأسی ازهمان تشخیص درست، به تاریخ نگاریی که زیرنام اهمیت زیربنایی درتحولات اجتماعی وتاریخی در گونه ی خشک وناقص؛ ونه با پویایی، مطرح وتحمیل می شد، اشاره می نماید.

 

درمقدمۀ شانزده صفحه یی برکتاب یاد شده به این عبارات توجه نماییم :

"  . . .  بارتولد دربرابرآنانی که نظریات سبکسرانه وپا درهوای خودرا در لباس حقایق جلوه می دادند، با دلیری عالمانه ایستادگی می کرد وتظاهرات نابخردانه را بیرحمانه می کوبید. . . "(۱)

 . . . آری، این بزرگمرد جهان تحقیق وتتبع به اندازه یی در پدیده های تاریخ ورویدادهای روبنایی خیره می گردد، که دیگر او را فرصت پیروی از مدرسۀ مشخص فلسفی برای پیرایه بندی های علل وحقایق تاریخی میسر نمی آید . . . ."

 

، درترجمۀ " تاریخ روابط سیاسی افغانستان از زمان امیرعبدالرحمن تا استقلال، تألیف دبلیو.آدمک،( میزان ۱۳۴۹) منظور خویش را دنبال می کند. می خوانیم :

یادداشت مترجم:

"  . . . تاریخ تومارنویسی رویداد ها وحوادث نبوده ویا اشارات محضی بجهت حرکت جامعۀ بشری نمی باشد. تاریخ با لحن دلنشین ورسا به ما می گوید که چرا جامعه به این پهلو می غلتد وبدان سمت راه می افتد وچطور آن حرکت به فعالیت انسان ها پیوند وبستگی دارد. . . "(۲)

 

افزون برچنین خط فاصل کشیدن با تاریخ های کسالت آورکه مردمان بسیاری را ازمطالعۀ تاریخ روگردان نموده بود، استاد زهما توجه بررسی رویداد ها، علل بروزرویداد ها وجمیع عوامل مؤثررا فراز می آورد. وچنین رویکرد، گشودن صفحه ی جدیدی درمطالعات تاریخی کشوری است که حاکمان نه گذاشتند، تاریخ صحیح و درست آن نگاشته آید؛ ونه زمینۀ کوچکی را فراهم نمودند که مردم نظری برحال واحوال زنده گی خویش در جامعه نمایند.

 

استاد با توجه به همه عوامل پس مانی، پیهم با نگرش ترقی جویانه و توصیه هایی مبتنی برتکیه بر نیروی دانش ومعرفت، ازدستاوردهای بشریت ونیازعطف به آنها درافغانستان سخن گفته، سخنی که اعتراض برکجروی های پیشینه را نیز تبارزداده است.

 

 

شاید جای تردید درمیان نباشد، اگر بپذیریم که ترجمه ی خوبِ کتاب های جدی وپژوهشی، هزاران وملیون ها انسان را که دارندۀ زبان دیگری غیر ازمؤلف استند، کمک می نماید، گنجینۀ اطلاعات وغنای ذهن آن هارا مدد می رساند؛ استاد زهما دراین حوزۀ کار، منت بسیاری برشانه های علاقمندان چنان آثارنهاده اند. کمترکسی ازکتابخوان های جدی کشوررا سراغ توان نمود، که از فیض ترجمۀ تاریخ تمدن تألیف ویل دورانت، بهره مند نشده باشند. همچنان " تاریخ روابط سیاسی . . . "  که پیشتر از آن نام بردیم، مدارک مهم تحقیقی پیرامون مقطعی از تاریخ افغانستان را در دسترس علاقمندان نهاد.

اما، دراین حوزۀ ازفعالیت، جناب زهما را دردی نیز همراهی نموده است که شاید همه ازآن مطلع نباشند. دردی که می بیند ماحصل زحمات شباروزی  وعمری از تحقیق وترجمه های او، معلوم نیست درکجا خواهد بود.

در این مورد استاد دردنامه یی دارد که می خوانیم :


    نامۀ سرگشاده از علی محمد زهما به وزیر تحصیلات عالی افغانستان 
!     
    وین، پنجم دسامبر
۲۰۰۹   

محترم وزیرتحصیلات عالی!   

بااین نامۀ سرگشاده می خواهم مطلبی را با شما در میان گذارم:  
من درسال‌های مصروفیت
اکادمیک درپوهنتون کابل آثاری را ترجمه وتألیف نموده‌ام. یک بخش عمدۀ ازاین آثار بنابرشرایط سیاسی- اجتماعی آنزمان از نشربازنگهداشته شد.   
هنگامیکه من درسال
۱۹۸۵میلادی مجبوربه ترک افغانستان شدم، بخش بزرگی ازاین آثاردر کتابخانۀ پوهنتون کابل موجود بود. درسال‌های جنگ داخلی دردهۀ نود میلادی، که بالاخره به ویرانی شهر کابل انجامید، کتابخانۀ پوهنتون کابل نیز به غارت رفت.        
بعد ازیازدۀ سپتامبر
۲۰۰۱ مجالی میسرشد تا سراغ این دست نوشته‌ها را گیرم و اطلاع یافتم که اثری از این آثاردرکتابخانۀ پوهنتون وجود ندارد.    

من قسمتی زیادی ازعمرم را وقف کارعلمی نموده‌ام و اینکه این دست نوشته‌ها درکتابخانۀ پوهنتون ضایع شده برای نویسندۀ آن هول‌انگیز است. هرچند که افغانستان کنونی نیزدربحران سیاسی-اجتماعی بسرمی برد، ولی با این همه خواهش من از شما این است که هئیتی را موظف نمائید تا این دست نوشته‌ها را ردیابی نماید.

         
در زیر عناوین آثار گم شده را می آورم:

۱. تاریخ فرهنگی تعلیم و تربیه، مؤلف پروفیسورتبس، ترجمۀ علی محمد زهما 
۲. تحقیق و بررسی درتاریخ، مؤلف پروفیسورتاینبی، ترجمۀ علی محمد زهما   
۳. منطق تعلیلی، اسم مؤلف فراموشم شده، ترجمۀ علی محمد زهما       
۴. منطق استقرایی، اسم مؤلف فراموشم شده، ترجمۀ علی محمد زهما    
۵. یونانی ها در باکتریا و هند، مؤلف پروفیسورتارن، ترجمۀ علی محمد زهما   
۶. اساسات علم اجتماع، مؤلف علی محمد زهما 
۷. آسیای مرکزی تا قرن دوازده (بخش دوم)، مؤلف پروفیسوربارتولد، ترجمۀ علی محمد زهما  
۸. ماخذ ومدارک تاریخی پیش و بعد ازدورۀ مغل، مؤلف پروفیسور بارتولد، ترجمۀ علی محمد زهما     
۹. جغرافیای تاریخی آسیای مرکزی، مؤلف پروفیسور بارتولد، ترجمۀ علی محمد زهما .                                                                            
                                                                                   باحرمت
                                                                                  علی محمد زهما (
۳)

 

بر مبنای سخنان شفاهی استاد واصف باختری؛ " جناب استاد زهما نوشته های بسیاری به زبان انگلیسی نیز دارد."

 

نگارنده هنگامی که این سطرها را می نوشتم، کاملا آگاه بودم که برعلاوه ی ابرازاحترام به دانشمند خرد گستر، پیشنهادی را در پیش روی عزیزانی خواهم نهاد، که با تشریک مساعی در پی گرد آوردن آثاراستاد باشیم .

 

نبشته ها دربرخی مجلات،  مثلاً در مجلۀ آریانا به نشررسیده اند. ( اما درمجلۀ آریانای اوایل دهۀ هشتاد تا توفیق به روی آورد به مهاجرت، فقط نام استاد را درآن جا می بینیم. منظوری که شناخته شده است ). بخشی ازتاریخ ادبیات افغانستان که از طرف پنج شخصیت تاریخ وادب ( محمدعلی کهزاد، میرغلام محمدغبار، علی محمدزهما، علی احمد نعیمی، محمد ابراهیم صفا ) از قلم استاد است. مقالات اجتماعی وفلسفی و ترجمه های آثارمعتبرهمه باید جمع وترتیب شوند. اگربرخی ازشعرهای ایشان درمجموعۀ طنین به کمک یک دوست اطریشی اقبال چاپ یافت، شایسته است که جدی تر وبه عنوان یک وظیفۀ سترگ وپاک به جمع آوری بقیه فراورده ها وانتشار مجدد آنها اقدام شود .

 

یکی از ابعاد دیگردریافت اهمیت سهم ونقش استاد زهما درآغازین دیدارهایی است که در شروع دهۀ چهل خورشیدی صورت می گرفت. برداشت نگارنده ازامتناع شادروان میرغلام محمد غبار و استاد زهما ازموافقت با کسانی که جمعیت دموکراتیک خلق را بنا نهادند؛ این است، که در قالب های " ایدئولوژیکی" که دیگران محصور ماندند، نمی گنجیدند. با آن که شادروان غباروجناب استاد زهما، با حکومت راه همکاری درپیش نگرفته، به گونۀ مستقل رویکرد ترقی خواهانه وظلم ستیزانه گرفتند، شرح حال وفراورده های قلمی ایشان مبین آن است، که آنها بسیاراندیشمندانه وبه عنوان شخصیت های دارندۀ بارتفکر به مسائل نگریسته اند. اگر می گوییم که زمانه را سند ودفتر ودیوانی است، نبشته های جناب زهما بسیار به وضاحت مرزبندی با آنها را توضیح می دهد. این راه نیز شنیده ام، که استاد زهمأ از جمله معد ود کسانی است که به برخی  از آثار دست اول مارکس وانگلس آشنایی داشته است. این اطلاعات همه حاکی از آن اند که با اطلاعات جامعتر به مسائل نگریسته است.

 

و همین  برداشت است که جدایی او را از تنی چند از یذیرفته گان افکار قالبی ،توجیه می کند، نه این که گویا به دلیل پذیرش بورس ورفتن به خارج با عده یی که آن جمعیت را بنا نهادند، گسسته باشد. اگرچنان می بود، پس ازبازگشت می توانست عضویت ویا راه همکاری  را با آن ها درپیش گیرد. این یادآوری را ازآن روی نیز لازم دیدیم، که غلط نویسی ها وبازتاب دادن انحرافی جریانات اوایل دهۀ چهل خورشیدی، محتمل است که پاره یی از حقایق را مغشوش ترنماید.

 

محتویات کتاب های استاد پیام هایی دارند، که  منشأ رفتارهمراه با گسست وی ازدید وبازدیدهای شروع دهۀ چهل خورشیدی با یک عده از سیاسی اندیشان وفعالان را دراین جهان فکری متفاوت وی می توان دریافت. بازبگویم : حتا اگر وی هیچ سخن نگوید، مدارک ومنابعی حد اقلی را هم که در مقدمه ی ترجمه های خویش، آورده است، همچنان پیش گرفتن راه مستقل، نشان می دهند که وی زیر بار رفتن به اتوریته ها، دیکته ها وپذیرش بی چون چرای ادعا های دیگران نرفته است.

مگرنه این است که گزینش همان عـــدم همراهی واتخاذ راه متفاوت، راه تحقیق، روشنگری، خرد باوری بود، که سزای رنج محبس پلچرخی وآزار" قصاب خلق " را دید!

 

فشرده ی آن آزاری را که استاد زهما دید، ازقلم جناب داکتر محمد اکرم عثمان می آوریم :

 

" بعد از کودتای ٢۶ سرطان ۱۳۵٢ محمد داوود، به دستور مقامات بالا ازتدريس درفاکولته محروم شد و پس از کودتای ٧ ثور۱۳۵٧ به امرنورمحمد تره‌کی قلعه بند زندان‌های مخوف صدارت و "پل چرخی" شد و جلادهايی چون اسدالله سروری آن دانشی مرد را بارها زير رگبار مشت و لگد و فحش‌های رکيک گرفتند به حدی که سروری رئيس "اگسا"ی وقت شيشه‌های عينکهای ذره‌بينی استاد را بررخسارش ريز ريزکرد وخون از صورتش جاری نمود. همان دژخيم، استاد را بنام قوم و قبيله‌اش تحقير و توهين نمود، به اين اميد که زهمای آهنين پنجه و آتشين نفس را ازجوهرش خالی کنند؛ اما ققنوس دانشگاه کابل بارديگراز درون خاکستر يک دوران خونبار و سفله‌پرورسربلند کرد و به اوجها پيوست."(۴)

 

                                                          *

 

استاد زهما، حدود ۲۸ سال اخیرعمر پراطلاع وافتخارخویش را درکشوراطریش نیز با دست وگریبان بودن با ناراحتی های صحی و مخصوصاً تکلیف شکر گذشتانده است. با آن هم می بینیم که درچه سطح  ومیزانی، برای آشنایی نسل جوان دریچه های خرد گرایی، مقاومت وپناه بردن دانشمندانه به خلوت ِخروشان را گشوده است. او ازقیل وقالی که برخی با آن آغشته شده اند،همواره تبرا جسته است. استاد وهمسرعزیزشان که چندین سال است رنج و درد جانکاهی را تحمل می کنـد، به رغم مواجه بودن به مسافرت ها، ناسازگاری ها و بی رحمی های روزگار؛ فرزندان فرهیخته یی را نیز تقدیم جامعه نموده اند.

 

نگارنده با انتشاراندک برگهایی که از نظر گذشت، فقط به یادآوری های مقدماتی دست یازیده ام. برخی از گفتنی ها در نبشتۀ دیگری انتشار می یابند که یافته یی است ازانگیزه های مشترک " ندای طلبۀ معارف" شادروان محی الدین انیس و" مقالات اجتماعی وفلسفی "(۵) استاد زهمأ . همچنان امیدوارهستم تجلیل ازاستاد نیزدرآینده ی نزدیک عملی شود. 

 

 

 

 رویکردها

1-    پروفیسربارتولد. تاریخ سیاسی واجتماعی آسیای مرکزی تا قرن دوازده. ترجمۀ علی محمد زهمأ. مقدمۀ مترجم ص . مطبعۀ پوهنی ۱۳۴۴ .کابل

2-    " تاریخ روابط سیاسی افغانستان اززمان امیرعبدالرحمن تا استقلال، تألیف دبلیو.آدمک، ترجمۀ علی محمد زهمأ( میزان ۱۳۴۹) .کابل . مؤسسه ی نشراتی افغان کتاب .

3-    تارنمای فردا

4-    داکتر محمد اکرم عثمان .  "طنين" يک صدای رسا و آهنگين برگزيدهٔ اشعار استاد علی محمد زهما. تارنمای فردا.

5-    علی محمد زهمأ، مقالات اجتماعی وفلسفی. دانشگاه کابل. سال ۱۳۳۹خورشیدی

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۹۵            سال نهــــــــــم                      سرطان    ۱۳۹۲                اول جولای   ۲۰۱۳