کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

بخش اول

 
 

   

پروفیسور دکتور قیام الدین راعی برلاس

    

 
بیدل شناسی

 

 

 

باوج کبریا کز پهلوی عجز است راه آنجا ++++ سر مویی گر اینجا خم شوی بشکن کلاه آنجا
______
زین عرصه اضداد مکش ننگ فسردن ++++ گیرم همه تن صلح شوی جنگ برون آ
گردلی داری تو هم خون ساز و صاحب نشه باش --------- می شدن مخصوص نبود دانه انگور را
خفت مکش از خلق و باظهار غنا کوش ----------- هر چند بدست تو زر و مال نباشد
تاکید بر مناعت نفس است.
بذوق سر بلندیها تلاش خاکساری کن ---------- نهال این چمن گر ریشه دارد در زمین دارد
________
فیض حلاوت از دل بی کبر و کین طلب ++++ زنبور را ز خانه بر ار انگبین طلب
_________
چو بر گردد مزاج از احتیاط خود مشو غافل ++++ سلامت سخت میلرزد براد سنگی که مینا شد
_________
با عاجزان فروتنی آثار عزت است ++++ از هرکه همسر تو نباشد فزون مباش
_______
حذر کن از گزند خلق در گرم اختلاطی ها ++++ که کژدم بیشتر در فصل تابستان شود پیدا

آثار حضرت بیدل مملو ازینگونه راهگشایی ها در مسیر وادیی خود شناسی است. همه این تعالیم بقول حضرت سعدی از نظر هوشیار معاییر فورمولیزه شده انسانی است که در عمل پیاده کردن آن نه تنها ناجی افراد در نشیب و فراز زندگیست ، بلکه جامعه انسانی را در برابر سلطه دیو و دد در امان میدارد و از رنج و عذاب اولاد آدم میکاهد. ادراکات عمیق بیدل از و اقعیت های زندگی و ساختار بغرنج کاینات همانگونه که ابهت ذهنی ویرا تمثیل میکند ، ماهیت سخنان ویرا چون روزنه های روشن جهان خود شناسی در میان میگذارد و جایگاه خاص ویرا در صف نخستین فلاسفه و متفکرین احراز مینماید. این ادراکات در واقع ستون های استوار بنای خود شناسی انسان را تشکیل میدهد که ابوالمعانی بید ل از خلال تحولات عرصه های بغرنج زندگی فورمولیزه نموده و روی صفحات شیرازه بسته است. با در عمل پیاده کردن این تعالیم که هر کلمه ان ماهیت یک تیوری را دارد ، ابر های تیره و تار خود ناشناسیها فضای نیلگون انسانی را به اولاد آدم وامیگذارد و تشعشع این تعالیم راهگشای انسان در مسیر همه گونه خوبی ها ، روشنی ها، نیک بینی ها و نیک اندیشی ها ، فلاح و رستگاری ها و توصل به جهان پر شکوه انسانی میشود و انسان با هر عملکرد خود این احساس را لمس میکند .
بیدل از فطرت ما قصر معانیست بلند ++++ پایه دارد سخن از کرسی یی اندیشه ما
بیدل از پیریزی کاخ با عظمت معانی در کلامش که مایه از ادراکات دقیق شاعر در شناخت و معرفی واقعیت ها دارد ، آگاه است. عین احساس را در اندیشه فردوسی می یابیم .
پی افگندم از نظم کاخ بلند ++++ که از باد و باران نیابد گزند
______
عالم معنی شدیم و داغ جهل از ما نرفت ++++ ساخت بیدل علم های بی عمل ما را کتاب
تأ کید بیدل بر وحدت میان تیوری و عمل و اشاره به کسانیست که با داشتن اسناد عالی اموزش نتوانسته اند فراتر از چارچوب خیمه بیاندیشند.
ریش دفتر تذویر خرقه محضر بهتان ++++ دین شیخ اگر اینست فسق پارسایی هاست
اشاره به فریبکاری های گروهی بلباس دین در سطوح گوناگون جامعه است.
______
از هرکه هر چه خواهی اول تلافیش کن ++++ دستی اگر نداری زحمت مده عصا را
________
در مزاج خلق بیکاری هوس می پرورد ++++ غافلان نام فضولی را تصوف کرده اند
_______
امروز گر انصاف دهد داد طبایع ++++ کس منتظر مهدی و دجال نباشد
_________
پختگی دیگ سخن را باز میدارد ز جوش ++++ تا خموشی نیست بیدل مدعا خام است و بس
______
ترک سود و سودا کن قطع هر تمنا کن ++++ می خور و طربها کن من هم این عمل دارم
________
ای بی خبر از کم خردان شکوه چه لازم ++++ آدم نبود آنکه ز حیوان گله دارد
_______
ز هستی گر برون تازی عد م در پیش می‌آید ++++ درین وادی مقامی نیست غیر از نارسیدن ها
اشعار بیدل گذشته از معانی عمیق فلسفی، علمی ، تصوفی و اجتماعی ،انعکاس دهنده عادات و عنعنات دلچسپ زندگی نیز بوده است.
تشنه لب باید گذ شت از وصل معشوقان هند ++++ هیچ ننگی در برهمن زادگان چون بوس نیست

در هند و در همه کشور های شرق دور مانند چین ، جاپان ، کوریا ، ویتنام و غیره بوسیدن در میان مردم نه تنها رواجی ندارد ،بلکه حساسیت شدیدی در برابر ان نشان میدهند.این وضع شامل خانواده ها ، دختران و پسران جوان و در مجموع همه گونه پیوند های عادی و تشریفاتی می شود. والدین هیچگاه فرزندان خود را اگر پس از سالهای طولانی هم ببینند نمیبوسند. در پیوند های محبت امیز دختران و پسران جوان نیز بوسیدن وجود ندارد. ازین بیت بید ل گذشته تاریخی این عادت اشکار میشود.
هوشیاری در برابر انواع فریب دسیسه و اعمال شیطانی در جوامع بشری از آغاز تا ایندم اگر کردار اشخاص بر پایه ممیزات انسانی استوار بوده، فلاح و رستگاری و اگر روی حیله های شیطانی پایه گذاری شده ،انواع مشقت ، ستم و ادبار را در قبال داشته است. تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی جوامع بشری مملو ازینگونه صفحات است . بعضی ازین صفحات که با خون انسانها رنگین شده ، چنین تصور میشود که توسط خود انسانها ریختانده شده در حالیکه چنین نیست و در واقع بقول حضرت سعدی خون انسانها توسط ابلیسان ادم روی بهدر رفته است. جامعه انسانی همین اکنون نیز در دام نوادگان معلم پیشین ملکوت انواع پیشرفته ترین ستم را لمس میکنند. هر روز چه تعدادی از انسانها طبیعی ترین حق انسانی یعنی حیات خود را از دست میدهنداین ترا ژیدی را نمیتوان امر تصادفی پنداشت. اینها همه انتقام گیریهای شیطانی و ثمر خودناشناسی هاست.بیدل در کلام خود ارزیابی های ازینگونه حوادث دارد که انسان تنها میتواند با تحقق بخشیدن خود شناسی درین نبرد پیروز شود . بنابران تعالیم حضرت بیدل درین راه ما را به رسیدن بدنیای پر تشعشع و با ابهت انسانی رهنمون میشود و در برابر حیله های شیسطانی هوشدار میدهد. اگر ما بتوانیم وجود خود را از حیطه نفوذ نیروهای شیطانی بدور نگاهداریم و با ممیزات انسانی خود زیست کنیم ، نه تنها خود و ماحول خود را به رستگاری کشانیده ایم ، بلکه جامعه را به شاهراه سعادت رهنمون شده ایم. در غیر آن انواع رنج و عذاب و ستم ما را رها نخواهدکرد.
فریب صلح از تعظیم مغروران مخور بیدل ++++ رگ گردن چو بر خیزد بعزم جنگ برخیزد
منظور از هوشیاری در برابر اعمال کسانی است که ظاهرا آرایش انسانی دارند.

غافل ز خوب و زشت شدن شرط محرمیست ++++ زین پیش گیرم آیینه بودی کنون مباش
______
زندگی در بند و قید رسم و عادت مردن است ++++ دست دست تست بشکن این طلسم ننگ را
منظور از شکستن حیله ها و عنعناتی است که سد راه نواوری ها میشود.این گوشه از همان فلسفه تحرک و پویایی بیدل است.

پیش توانگرمنشان پهلوی لاغر منما ++++ دست بهر دست مده چشم بهر در مکشا
تاکید بر مناعت نفس و ابهت عالی اخلاقی در پیوند های فردی و اجتماعی در زندگیست.

عاجز کشی است شیوه ابنای روزگار ++++ بیدل به چشم خیره نگاهان زبون مباش
_____
با هرکه هر چه گویی سنجیده بایدت گفت ++++ تا کفه وقارت پا در هوا نباشد
______
نجا ت میطلبی خموشی گزین بیدل ++++ که در طریق سلامت خموشی استاد ست

بیدل از خموشی زیاد سخن گفته است و منظورش تاکید بر توانایی انسان در استفاده مطلوب از نیروی زبان است. چه بسا که اهمال درین امر سلامت شخص را تهدید کرده است.
فیض حلاوت از دل بی کبر و کین طلب ++++ زنبو ر را ز خانه بر ار انگبین طلب
تشخیص، تثبیت و ارجگذاری معاییر والای انسانی که راهکشای شخص بوادی با عظمت خود شناسی است.
جامعه انسانی از بدو پیدایش خود همانگونه که انعکاس دهنده تحولات و دگرگونیهای زندگی در سطوح متفاوتی بوده است ، بینش و نگرش انسانها نیز در ارزیابی معاییر گوناگون یکدست نبوده و چه بسا انسان در تضاد با انسانیت خود حرکت نموده و یا به اصطلاح تیشه به ریشه خود زده و به انواع خود ناشناسی ها روی اورده و تیغ برخ همنوع خود کشیده است./ اندیشه های که با مشخصات انسانی در تضاد بوده با گذشت زمان مجرایی در ذهن انسان باز نموده و سبب دگرگون شدن توازن در ارزیابی شخص از تحو لات زندگی شده است. این وضع شخص را هر بیشتر از خودش بیگانه تر ساخته و در ورطه خود ناشناسی کشانیده است.درین جاست که انسانهای متعهد در دفاع از ارزشهای انسانی بپا خاسته و سبب ایجاد روزنه های پر تلالو در راهپیمایی انسانها در وادی پر ابهت خود شناسی شده اند.
بیدل یگانه چهره ممتاز درین قیام انسانی است که روزنه های اسرار کاینات را بروی انسالنها باز نموده و به شناختن انها فرا میخواند و وجایب آنان را در نگهداشت کاخ با عظمت خود شناسی مینمایاند.
تعالیم ابوالمعانی حضرت میرزا عبدالقادر بیدل درین راستا همانگونه که بر ادراکات عمیق وی استوارست، درک همه جانبه این تعالیم نیز طوری که شاعرخود میگوید، مستلزم فهم تندست. همچنین زبان بیدل در برابر خود ناشناسان بهر شکلی که چهره بکشایند، نهایت تند ، قاطع و بی پرده است.

ز ابنای زمان بیهوده درد سر مکش بیدل ++++ اگر باری نداری التفاتت چیست با خر ها
__________
بیدل چه ذلت است که گردون منقلب ++++ در طبع مرد خاصیت زن نهاده است
_________
ای بی خبر از کم خردان شکوه چه لازم ++++ آدم نبود آنکه ز حیوان گله دارد
___________
دل آگاه نایاب است بیدل کاندرین دوران ++++ نشسته پنبه غفلت بجای مغز در سرها
________
کی رود فکر مضرت از مزاج اهل کین ++++ مار نتواند جدا از زهر دیدن کام را
__________
هیچکس در بارگاه اگهی مردود نیست ++++ صافی ایینه با گبر و مسلمان اشناست
_________
ریش دفتر تذویر خرقه محضر بهتان ++++ دین شیخ اگر اینست فسق پارسایی هاست
__________
بسکه مردم دامن احسان زهم واچیده اند ++++ بیدل از خست کسی را سایه دیوار نیست
__________
چو برگردد مزاج از احتیاط خود مشو غافل ++++ سلامت سخت میلرزد بران سنگی که مینا شد
_______
چشم و گوشی را که بیدل نیست فیض عبرتی++++ در تماشاگاه معنی روزن بام و درست
________
حرص قانع نیست بیدل ورنه زسباب معاش ++++ آنچه ما در کار داریم اکثری در کار نیست
____________
در بیابانی که ما راه طلب گم کرده‌ایم ++++ کرم شبتابی اگر در جلوه آید کوکب است
شناخت بیدل از زبان خودش و یا بهترین وسیله شناخت درین جا مشکل است که من ترجمان کلمات، ترکیبات،معانی و بیان ابوالمعانی بیدل جهته شناخت مقام ملکوتی شاعر از زبان خودش باشم. بهتر انست که با همه دقت نظر و رقت فکر باین اتوبیوگرافی حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل بدخشانی گوش فرا دهیم.
من نمیدانم کیم در بارگاه کبریا ++++ حلقه بیرون در بیدل خطابم میکند
_______
که دارد طاقت هم چشمی ظرف حباب من ++++ محیط از خود تهی گردید تا بیدل برون آمد
_______
بیدل از درد وطن خون گشت ذوق غربتم ++++ بسکه یاد آشیان کردم قفس هم تنگ شد

اگر هر سخن را با تار و پود تصوف و عرفان شیرازه نه بندیم، همانگونه که مولانا از جدایی بلخ سینه میدرد و به شرح درد اشتیاق بلخ ناله و فریادش به آسمانها میپیچد و به آرزوی روزگار وصل زادگاهش است، بیدل نیز بدخشان را از یاد نمیبرد و اینکه از یاد وطن و از یاد بدخشان سرزمین وسیعی چون هند برایش تنگ شده است از ارایه احساس خود ابا نمیورزد.همچنین است احساس فرعون مشهور یعنی رامسس دوم ازفراعنه مصر که هیچگاه زادگاه خو د و نیاکانش یعنی خلم و یا تاشقرغان را از یاد نبرده و بعضا با همسرش نیز د ر تضاد میبود.

ز فرق تا قدم افسون حیرتی بیدل ++++ کسی چه شرح دهد معنی نیکوی ترا
____________
بیدل ازفطرت ما قصر معانیست بلند ++++ پایه دارد سخن از کرسی اندیشه ما
__________
فطرت بیدل همان ایینه معجز نماست هر سخن کز خامه اش میجوشد الهام است و بس
________
نرسيد فطرت هيچ کس به خيال بيدل و معنيش ++++ همه راست بيخبری و بس چه شعور خلق و چه هوش ما
_______
بیدل تجددیست لباس خیال من ++++ گر صد هزار سال براید کهن نیم
_______
در تامل بیشتر دارد روانی شعر من ++++ مصرعم از سکته جز شمشیر لنگردار نیست

بیدل به کسانی که بدون تامل شعر ویرا غامض، پیچیده و دور از فهم میگویند، توضیح مختصر و واقعبینانه داده است.
نقد سخن هر شاعری اگر متکی به معاییر سخن سنجی و نقد ادبی نباشد و مشخصات اثر را از جهته مبانی ابداعات، شیوه های گوناگون سبک و ممیزات فنون ادبی احتوا نکند، عاری از ارزشهای نقد است. بخصوص نقد آثار شاعرانی چون سنایی، عطار ،مولانا، سعدی، حافظ، جامی،امیر خسرو، ابوالمعانی بیدل و صد ها چهره ممتاز دیگر در تاریخ زبان و ادب دری مستلزم آگاهی عمیق از دنیای رنگین ادبیات با همه ابعاد شکلی، محتوایی ، روانی و عاطفی آنست.
مدعی در گذر از دعوی طرز بیدل ++++ سحر مشکل که به کیفیت اعجاز رسد
_________
بحر قدرتم بیدل موج خیز معنی هاست ++++ مصرعی اگر خواهم سر کنم غزل دارم
_______
حیرت آهنگم که می فهمد زبان راز من ++++ گوش بر آیینه نه تا بشنوی آواز من
_______
ز حسدنمیرسی ای دنی به عروج فطرت بیدلی ++++ تو معلم ملکوت شو که نه ای حریف کلام او
________
از گل و سنبل به نظم و نثر سعدی قانعم ++++ این معانی در گلستان بیشتر دارد بهار
__________
بیدل کلام حافظ شد هادی خیالم ++++ دارم امید کاخر مقصود من براید
________
معنی یی بلند من فهم تند میخواهد ++++ سیر فکرم آسان نیست کوهم و کتل دارم
________
درک معنیم مشکل فهم مطلبم دشوار ++++ بیدل از زبان او ست این منی که من دارم
______
گر به لفظ و معنی افکار بیدل وارسی ++++ ترک کن اندیشه سحر افرینی داشتن
_______
به کلام بیدل اگر رسی مگذر ز جاده منصفی ++++ که کسی نمی طلبد ز تو صله دگر مگر آفرین
___________
با کمال سرکشی بیدل تواضع طینتم ++++ همچو زلف یار می زیبد بما افتادگی
_________
بلند است آنقدر ها اشیان عجز ما بیدل ++++ که بی سعی شکست بال و پر نتوان رسید انجا
_________
در حرم گه شیخ و گاهی راهب بتخانه ایم ++++ هر کجا باشیم بیدل یک صنم داریم ما
_________
سنگ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را ++++ هر که چون بیدل طواف گوشه دلها کند
_______
که دارد طاقت هم چشمی ظرف حباب من ++++ محیط از خود تهی گردید تا بیدل برون امد
این بود گوشه از اتوبیوگرافی حضرت بیدل از دنیای نهایت رنگین ، دلپذیر و رو انبخش احساس و اندیشه های شاعر که با ترسیم دورنمای نهایت با عظمت و خیره کننده آن زمینه شناخت عمیقتر این دورنما میسر میگردد. آثار بیدل شامل دیوان غزلیات ، مثنوی ها و انواع دیگر شعر ،ِآثار منثور چون چهار عنصر و نمونه های دیگری مانند رقعات،نکات،بیاض و مقدمه ها نه تنها از جهته حجم وشکل ، بلکه از نظر محتوی بیانگر نبوغ ، نیروی ابداعی منحصر بخود ش و حاکمیت کامل ویرا به زبان دری ( شامل زبان ادبی و عامیانه ) و همه انواع فنون ادبی توانایی خاص ویرا افاده میکند. زبان دری با داشتن ظرفیت بیان هر گونه احساس و اندیشه یگانه امکان را جهته تبارز نبوغ بیدل ایجاد کرده است. بیدل بزبان مادریش یعنی زبان ترکی تنها یک قصیده دارد .
در باره فلسفه خموشی و نتایج آن از جمله کلماتی که زیاد در اشعار بیدل بکار رفته است، یکی هم کلمه خموشی با مفهوم عمیق اجتماعی انست. این مفهوم را با وجوه مشترک ان در اشعار اکثر شاعران با شیوه های بیان متفاوت مشاهده میکنیم. مولانا میفرماید:
هرکرا اسرار حق اموختند ++++ مهر کردند و دهانش دوختند
حافظ میگوید:
مرا چو خلعت سلطان عشق میدادند ++++ ندا زدند که حافظ خموش باش خموش
و یا:
در بساط نکته سنجان خود فرو شی شرط نیست ++++ یا سخن سنجیده گو ای مرد دانا یا خموش
در همه دواوین شاعران از خموشی سخن های در میان است که ارایه دهنده ارزش اجتماعی کلمه در پیوند های گوناگون جامعه است. مفهومی که در بطن این کلمه نهفته است، بزبان نیاوردن یکسلسله واقعیت ها و اسراریست که باید تنها در حوزه آگاهی فرد باقی بماند وآانچه که مولانا گفته است، فرد چاره دیگری غیر از مهر سکوت بر لب بستن ندارد. اگر فرد این توانایی را نداشت انواع ستم تا پای دار در استقبال اوست. اصل دیگری که در خموشی نهفته است، اینست که در فضای آرام و خاموش ، زمینه کشف اسرار بیشتربه نیرو های پنهان دیگر شخص میسسر میگردد.حاکم بودن بر حواس وبر میکانیزم وجود را میتوان از ممیزات دیگر خموشی دانست. از همین جاست که بیدل خموشی را در واقع گویایی میداند که شخص باید مشخصات آنراا بداند:
تحیر گلشن است اما که دارد سیر اسرارش ++++ خموشی بلبل است اما کی می فهمد زبانش را
ادراک ماهیت هر پدیده مستلزم آگاهی از گوشه های دانش بشریست. تنها آراسته بودن به زیور علم و دانش است که میتوان روزنه های تابنده شناخت را بروی خود باز کرد و خود را شناخت و در وادی خودشناسی جهته توصول به اصل گامهای استوار برداشت. در کلام بیدل هر پدیده یی گویا و مبیین واقعیت هاست. یعنی در آثار بیدل سنگها، صخره ها، کوهها و کتلها، ابها و آبشار ها، برگ درختان سبز و پژواک د ره ها همه از دل تاریخ سخن میگویند. همه جا پویایی و تحرک است. تحیر و خموشی که نزد فلاسفه و متصوفان جهته شناخت کاینات حالات و شرایط خاص بشمار می ایند، در کلام بیدل نیز جایگاه خاص دارند :
بیدل اگر اگه شوی از علم خموشی ++++ تحصیل کمال تو بیک حرف تمام است
________
تا خموشی داشتیم آفاق بی تشویش بود ++++ موج این بحر از زبان ما تلاطم کرده است
_______
نجات می طلبی خموشی گزین بیدل ++++ که در طریق سلامت خموشی استاد است
_______
پختگی دیگ سخن را باز میدارد ز جوش ++++ تا خموشی نیست بیدل مدعا خام است و بس
_______
بغیر خامشی اسرار دل کی می‌ فهمد ++++ چه نکته ها که ندارد زبان الکن ما
در باره زندگی بعد از مرگ ، بهشت ، دوزخ و غیره شرح و تفسیر این ابیات را به خواننده گان محترم میگذارم و آرزو مندم نظریات گرانقدر خود را به اینجانب به آدرس ذیل بفرستید:
BarlasqK@hotmail.com

ملک هستی تا عدم لبریز غفلت های ماست
گر بفهمد کس همین دنیاست عقبایی که نیست
پیش ازآن کز وهم دی آیینه زنگاری کنید
در نظر ها روشن است امروز فردایی که نیست
_________
زندگی محروم تکرار است و بس ++++ چون شرر این جلوه یکبار است و بس
_______________
هر چه دارد محفل تحقیق امروز است و بس ++++ خاک بر فرق دو عالم دی و فردا کرده اند
____________
هر چه آنجاست چو آنجا روی اینجا گردد ++++ چه خیال است که امروز تو فردا گردد
_____________
همه ماضی است کجا حال و کدام استقبال ++++ دیده هر سو نگر د رو به قفا می بیند
_____________
هر چه می آید به پیشم جز همین امروز نیست ++++ دی چه و فردا کجا تشویش انشا میکنم
____________
گر بهشتم مدعا می بود تقوی کم نبود ++++ امتحان رحمتی دارم گناهی می کنم
__________
حال می پندارم و ماضی است استقلال من ++++ در نظر می آیم امروزیکه دوشم دیده اند
__________
چه دام است دنیا چه نام است عقبی ++++ تو معماری این خانه های گمان را
___________
مگر از فکر عقبی باز گردم تا به خویش آیم ++++ که از خود سخت دور افتاده ام در پیش بینی ها
____________
هر چه آید به نظر آن طرفش موهوم است ++++ روز و شب صورت پشت و رخ کار است اینجا
___________
بذوق جستجو می باید از خود تا ابد رفتن ++++ هزار امروز و فردا دی شد و فردا نشد پیدا
_________
دست طلب بهر چه رسد مفت عجز گیر ++++ دور است آسمان تو مراد از زمین طلب
____________
نه دی گذشت و ن فردا به پیش می‌آید ++++ تجدد من و ما تا قیامت آغاز است
___________
گویند بهشت است همان راحت جاوید ++++ جایی که به داغی نطپد دل چه مقام است
_________
چه دنیا چه عقبی خیال است بیدل ++++ تو باش این و آن گر نباشد نباشد
___________
انسوی این انجومن نیست مگر وهم و ظن ++++ چشت نپوشیده ای عالم دیگر کجا است

در باره نا بسامانی های اجتماعی و انتقاد از چهره های ظاهرا دینی بلباس زاهد ، شیخ و غیره.
نظر ابوالمعانی بیدل در باره چهره های مذهبی انروز جامعه مسلمان هند از هر جهته انتقاد آمیز است و نشان میدهد که فاصله زیادی میان دید بیدل و فرقه های گوناگون مذهبی وجود داشته است. بیدل نه بحیث یک پیشوای دینی بلکه به صفت یک متففکر و فیلسوف و چهره ممتازی که ادراک عمیق در باره انسان ، کایینات، زندگی و برخورد انسان در برابر مسایل گوناگون دارد ، با پیشوایان مذهبی ، آنهم در جا معه مغلق هند آنروز نمی توانست همسان بیاندیشد. پیشوایان مذهبی آنروز که ساحه دیدشان در مسایل دینی و عقیدتی و در مجموع ارزیابی ها از یکسلسله محدودیت ها فراتر نمیرفت ، در حالیکه بیدل جهان را کاملا بر مبنای دید وسیعی ارزیابی میکرد و از انسان و مباحث گوناگون خلقت و جهان که بر موازین عمیق فکری اتکا داشت، سخن میگفت.
بیدل واقعیت های خلقت را به ترتیبی شرح ، تفسیر و توجیه می نمود که پیشوایان مذهبی رایارای ادراک آن واقعیت ها نبود. بنابران موجودیت تضاد فکری و تباین در نحوه ادراک میان بیدل و اینگونه پیشوایان آشتی ناپزیر بود.بیدل که در تلاش نجات انساناز تاریکی ها و برداشتن انواع موانع از مسیر شناخت معاییر انسانی اش و یا بعبارت دیگر شناخت خودش بود، برخورد پیشوایان مذهبی را درین زمینه آنچنانکه باید قانع کننده نمیدید. این پیشوایان نیز دید فکری مکتب بیدل را هم از جهته اساسات و مبادی و هم از نظر منافع فردی و گروهی شان مطلوب نمیدیدند. جامعه آنروز هندوستان نیز که جریانهای گوناگون فکری را در آغوش خود پرورده بود ، نبرد این تضاد ها را بغرنجتر و شدیدتر میساخت. بیدل میدید که گروهای بنام اسلام چه نقشی در بند کشیدن انسان ها بازی میکنند. حامیان مکتب بیدل نیز هیچگاه از تحرک باز نمی ایستادند و جایگاه فکر و اندیشه بیدل در سیر تحولات گوناگون جامعه هند استوار بود. بزرگداشت از فکر و اندیشه وشخصیت والای ابوالمعانی بیدل محور اصلی بنیان سیاسی دولتمردان هند بود. چنانکه رهبران سیاسی هند از حفظ و نگهداشت قدر و منزلت بیدل هیچگاه فروگذاشت نمیکردند. هر چند بیدل تمایل چندانی به نزدیکی با رهبران دولت نداشت.
بیدل بحیث فیلسوف و متفکر عالیمقام بر همه گونه واقعیت های جامعه هند یعنی امپراتوری تیموریان نظر داشت. قبیله برلاس که در میان چغتاییان از جهته درایت فکری ، اجتماعی و سیاسی استعداد و توانایی خاص داشتند ، با تاسیس امپراتوریها خدمات برجسته و فراموش ناشدنی در تاریخ بشری انجام دادند.. امپرا توری امیر تیمور و فرزندان وی در آسیای میانه و خراسان و هرات و هند در تاریخ سیاسی جهان همان واقعیتی را تحقق بخشیدند که عبارت از حاکمیت انسان و نیروهای انسانی به سرنوشت جامعه بود. در تحت چنین شرایطی بود که اولاد آد م به رفاه، سعادت و خوشبختی نایل گردید. امپراتوری عثمانی در غرب و امپراتوری تیموری در شرق که دنیای آنروز را تشکیل میداد، تحت حاکمیت نیرو های انسانی قرار داشت.
امپراتوری تیموری که به انواع فساد مبتلا سده بود، آهسته آهسته معروض به انقراض می شد و رهبران امپراتوری از خود و مردم بیگانه و بیگانه تر می شدند و زمینه سر بلند کردن نیرو های شیطانی ریشه میگرفت و فضای نیلگون امپراتوری با گذشت زمان تیره و تار میگردید. روح این دگرگونیها در آثار ابوالمعانی بیدل انعکاس عمیق یافته است. بیدل همه جریانات را با وضاحت می بیند، اما یارای دیدن به همه چشم ها میسر نیست. در نتیجه حاکمیت سلطه انسانی رو به زوال میرود و نتیجه همان میشود که میشود.
دمیده است چو نرگس درین تماشا گاه ++++ هزار چشم و یکی را نصیب دیدن نیست
_________
اینقدر ریش چه معنی دارد غیر تشویش چه معنی دارد
آدمی خرس چه ظلم است آخر مرد حق میش چه معنی دارد
یک نخود کله و ده من دستار این کم و بیش چه معنی دارد
بیدل اینجا همه ریش است و فش است ملت و کیش چه معنی دارد
_________
ریش دفتر تذویر خرقه محضر بهتان ++++ دین شیخ اگر اینست فسق پارسایی هاست
_________
امروز گر انصاف دهد داد طبایع ++++ کس منتظر مهدی و دجال نباشد
___________
دل آگاه نایاب است بیدل کاندرین دوران ++++ نشسته پنبه غفلت بجای مغز در سر ها
____________
از خوان این بزرگان دستی بشوی و بگذر ++++ کانجا ز خوردنی ها غیر از قسم نباشد
___________
حق شناسی کو مروت کو آدب کو شرم کو++++ جهد اهل فضل بر یکدیگر الزام است و بس
_________
زاهئان کوسه را ساز بزرگی ناقص است ++++ ریش هم می باید اینجا در خور د ستار ها

دعوی مردان این عصر انفعالی بیش نیست ++++ شیر میغرند و چون وامیرسی بزغاله اند
____________
بیدل از خورد و بزرگ آن به که برداری نظر ++++ دور گاوان رفت و اکنون حاضران گوساله ا ند
-------------
در باره انواع فساد و نابسامانی های اجتماعی جامعه انروز هند:
در باره پیوند ادبیات با زندگی اجتماعی، با سیاست و با جریانهای گوناگون فکری شامل ادیان و مذاهب در مباحث تیوریهای ادبی که نقد ادبی، سبکها و مکتبهای ادبی را احتوا میکند، ارزیابی های زیادی موجود است. گروههای که ادبیات و هنر را محض بر مبنای دمعاییر هنری تحلیل و بازنگری میکنند و معتقد اند که هنر باید دور از هرگونه مسایل اجتماعی، سیر تغییر، تحول و انکشاف را بپیماید، تقریبا موجودیت محسوسی ندارند و زاویه نشین اند و تحولات سریع در همه ابعاد زندگی گلیم مجردبینی ها و بیماریهای گوناگون فکری را برچیده است.امروز اد بیات و هنر ایینه تمام نمای همه گونه تحولات است. هر چند تا هنوز هم در تشخیص، تصنیف و توضیح واقعیت ها تجرد نگری های پیشین کم و بیش بمشاهده میرسد ، اما در قبول واقعیت های عینی و ذهنی جامعه انسانی پایه های کجنگری و اعتیاد تقریبا فرو پاشیده است. از جهته فکری نیز ریالیسم نه تنها وجه عینی بلکه مشخصات ذهنی را نیز احتوا میکند. دیگر نه ان ایدیالیسم خشک و بی ریشه مطرح است نه ماتریالیسم نیم بندی که هرگزنمیتواند مبین همه جانبه ساختار جامعه انسانی باشد، حتی در بحث تضالد ها آشتی ناپذیری جز یک تیوری میان تهی چیز دیگر ی نیست. جهان امروز جهان اشتی پذیری تضاد هاست. تحولات جوامع بشری مبین این واقعیت است که در گذشته ها یکسلسله تیو ریها که با تار و پود واقعیت نگری شیرازه بسته شده بود، در واقع با حربه سیاست و با میله تفنگ حمایه میشد و بیانگر احساس واقعی توده ها نبود .
آثارابوالمعانی بیدل و بخصوص دیوان غزلیات وی در پهلوی واقعیت های گوناگون زندگی و ساختار پیچیده کاینات و جها ن، چهره واقعی امپراطوری تیموریان هند را دران زمان جلو دید ما ترسیم میکند . بیدل بخصوص با خامه توانا و با ادراک عمیق خود از هر گونه خصو صیت های هستی انسانی، وضع جهان و کاینات چنان استادانه روزنه های روشنی را درین زمینه ها بروی خواننده باز میکند که ویرا گام بگام در مسیر شناخت خودش رهنمون میشود. همین نیروی خلاق بیدل است که ویرا صاحب جایگاه مخصوص در دنیای فلسفه و عرفان گردانیده و بقول پروفیسور احمد اتش استاد فقید دانشگاه استانبول بیدل به مقامی رسیده است که سنایی و عطار و مولانا تا هنوز از نخستین زینه این کاخ بالاتر نرفته اند.
آثار همه استادان زبان دری از سنایی تا بیدل که صد ها چهره ممتاز را احتوا میکند، همه مملو از تعالیمی است که هدف اصلی ان نجات اولاد ادم از ورطه خودنا شناسسی هاست. خودناشناسی بحیث یک بیماری مزمن اجتماعی عواقبی را بوجود می اورد که خودناشناس را نیز طعمه حرص و از خود می سازد. خو دناشناسی که انواع فساد را در بنیه خود می پرو رد جامعه انسانی را اهسته اهسته به نابودی میکشاند. فساد سیاسی بحیسث پدر و فساد اداری بحیث مادر که در نتیجه ازدواج نامیمون فسادزادگانی چون فساد اقتصادی، فساد فرهنگی ، فساد اخلاقی، فساد مذهبی، فساد اجتماعی ( چون نژاد پرستی و قبیله پرستی ) و فساد روانی پا به عرصه فساد پرستی میگذارند. اوضاع کنونی مبین این واقعیت است که جامعه بشری همه باین بیماری مزمن گرفتارند و این زنگ خطریست به جامعه انسانی که تاریخ گواه روشن انست وان حکایه قوم لوط است. در شرایطی که عدالت بشری خصلت اجرایی خود را از دست بدهد ، توازن در ساختمان جهان انسانی از میان میرود و عدالت اللهی تظاهر میکند و انسان نتیجه اعمال خود را در زندگی کنونی خود می بیند. ما شاهد این واقعیت ها در گوشه و کنار جهان استیم.
از تعالیم ابوالمعانی بیدل این حقیقت تظاهر میکند که خود ناشناسی انسان را از خود بیگانه میسازد و نفوذ نیروهای شیطانی را در وجود شخص مساعد میگرداند.در همین جاست که سخن حضرت سعدی تحقق میپذیرد که میگوید:
ای بسا ابلیس آدم روی هست ++++ پس بهر دستی نباید داد دست
-------
و یا آنچه که حضرت بیدل فرموده است:
پرست آفاق از غولان آدم رو چه ساز است این ++++ باین بی حاصلان یا دانشی یا مرگ ناگاهی
-------
درینجاست که انسان خصلت انسانی خود را از دست میدهد و از اجرای هر گونه اعما ل شیطانی ابا نمیورزد و تیغ به حلقوم همنوع خود نیز میمالد. با توسعه بیماری خود ناشناسی ارزشهای اجتماعی و اخلاقی در جامعه دگرگون میشود صداقت، راستی، مروت، احسان، وظیفه شناسی، نوع پرستی، حق شناسی، نیک بینی، نیک اندیشی، غرور، پاک طینتی، مناعت نفس، بزرگ منیشی، مردی، فروتنی، قدرشناسی، دستگیری کمک و صد ها اعمال پسندیده و شایسته انسانی جای خود را به انواع خیانت و فساد ، فتنه انگیزی، حق ناشناسی، ناسپاسی، کبر و کینه و عهد شکنی، قدر ناشناسی،حیله و فریب و شرر انگیزی، و صد ها عمل شیطانی وامیگذارد.در اشعار بیدل همه این واقعیت ها به نحوی در قالب الفاظ و کلمات ریخته شده است که آزمودن همه این دگرگونی ها به محک معاییر عالی انسانی روزنه های روشن وفرح بخش وادی خود شناسی را بروی انسان ها میکشاید.وقتی به اثار بیدل، بخصوص به دیوان غزلیات شاعر عمیقانه نظر میاندازیم ،در می یابیم که ساختار اجتماعی و اخلاقی جامعه انروز بیدل تفاوت چندانی با پیوند های گوناگون امروزی نداشت و هیولای خود ناشناسی فضای انسانی را تهدید میکرد و تنها میتوان گفت که این بیماری مزمن با پیشرفت علم و تکنالوجی معاصر شکل متکاملتری را بخود گرفته است. ازین جا میتوان استنتاج کرد که ادراکات عمیق بیدل از واقعیت های انروز بدون تردید شمع تابنده ما در مسیر نایل شدن به وادی سرسبز و گلگون خود شناسی، تحقق ارمانهای انسانی و امحای سلطه دیو و دد از حریم منزه اولاد آدم خواهد شد.
اینک به تعالیم حضرت ابوالمعانی بیدل گوش فرا د هیم:
چار سوی دهر از شور زیانکاران پرست ++++ آنکه با خود مایه دارد دربن بازار نیست
_______
از خوان این بزرگان دستی بشوی و بگذر ++++ کانجا ز خوردنی ها غیر از قسم نباشد
________
حذر کن از گزند خلق در گرم اختلاطی ها ++++ که کژدم بیشتر در فصل تابستان شود پیدا
_______
از قبول عام نتوان زیست مغرور کمال ++++ آنچه تحسین دیده ای زین قوم دشنام است و بس
_________
حقشناسی کو مروت کو ادب کو شرم کو ++++ جهد اهل فضل بریکدیگر الزام است و بس
_________
دعوی فضل و هنر خواریست در ابنای دهر ++++ ابرو میخواهی اینجا اندکی نادان برا
__________
مقام ظالم آخر بر ضعیفان است ارزانی ++++ که چون آتش ز پا افتد به خاکستر دهد جا را
_________
غافلند ارباب جاه از پستی یی اقبال خویش ++++ زیر پا بودست صدر ارایی اورنگ ها
_______
ز ابنای زمان بیهوده درد سر مکش بیدل ++++ اگر باری نداری التفاتت چیست با آنها
_________
زمانه کج منشان را ببر کشد بیدل ++++ کسی که راست بود خار چشم افلاک است
_________
ای بد اندیش از مکافات عمل ایمن مباش ++++ وضع شیطان ادمی رانیز ملعون میکند
_________
کوری ازان به است که بینی خطای کس ++++ کر باش و حرف عیب شنیدن هنر مکن
________
کی رود فکر مضرت از مزاج اهل کین ++++ مار نتواند جدا از زهر دیدن کام را
________
با هرکه هرچه گویی سنجیده بایدت گفت ++++ تا کفه وقارت پا در هوا نباشد
________
جز کنج مزار امروز کس دادرس کس نیست ++++ انسان چه کند با این خرس و سگ و میمون ها
__________
اتفاق است آنکه هر دشوار آسان میکند ++++ ورنه از تدبیر یک ناخن گره نتوان کشود
________
چنین در بستر خنثی کی خوابانید عالم را ++++ که گردی هم بنام مرد زین کشور نمی خیزد
_______
پیش توانگر منشان پهلوی لاغر مکشا ++++ دست بهر دست مده چشم بهر در مکشا
_________
چشم طمع مدوزید بر کیسه خسیسان ++++ باور نمیتوا ن داشت سگ نان دهد گدا را
__________
از هرکه خواهی امداد اول تلافیش کن ++++ دستی اگر نداری زحمت مده عصا را
_________
عا جز کشی است شیوه ابنای روزگار ++++ بیدل بچشم خیره نگاهان زبون مباش

از نخستین بیت نخستین غزل دیوان ابوالمعانی بیدل:

باوج کبریا کز پهلوی عجز است راه آنجا ++++ سر مویی گر اینجا خم شوی بشکن کلاه آنجا
تا آخرین بیت آخرین غزل دیوان شاعر:
بیدل دماغ ناز تو پر می زند به عرش ++++ گویا ببال پشه ز عنقا گذشته ای

همه گنجینه پربهایست که با در عمل پیاده کردن آن در همه سطوح زندگی در نبرد با نیروهای دیو و دد ، ابر های تیره و تار خود ناشناسی ها از فضای نیلگون حاکمیت انسان زایل میگردد و اولاد آدم با شنا خت خود ش از انواع رنج و ستم شیطانی وامیرهد.
درین مختصر با استفاده از دیوان غزلیات حضرت ابوالمعانی بیدل بحیث مقدمه مطالعات بعدی در باره طرح بید ل شناسی - خدا شناسی با طلب استعانت از روح پاک این متفکر بی همتا گوشه از اندیشه های او چون برگ سبزی از گلستان اندیشه های ملکوتی بیدل به شیفتگان کلام شاعر عرضه گردید .
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل                ۲۶۳         سال  دوازدهم          ثور     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی        اول می  ۲۰۱۶