مر اهل فضل و خرد را نه عام و نادان را
ما مردم جالبی هستیم اگر در بس یا تکسی یک نفر کرایه را زیاد بگیرد یا ما
را تیله بدهد به شدت جنجال می کنیم اما اگر بس یا تکسی ما را دزد بزند و
نصف ما را بکشد و همه مال و منال ما را برباید ، به گردن تقدیر می اندازیم
و صبر پیشه می کنیم.
حکایت ما با وزارت فرهنگ هم چنین قصه پر غصه ایست. اهل فرهنگ، از فروپاشیدن
اخلاق جزیی و از اضمحلال سینما و تیاتر و ادبیات و موسیقی مدام شاکی اند
اما متولی این اضمحلال را قسمت و تقدیر می دانند .
آقای جلال نورانی گرامی! شما به عنوان شخصیتی قابل احترام در فرهنگ ما
همواره محترم خواهید بود اما توجیه شما از عملکرد پر جور وزارتی که از قضا
شما درآن صاحب دفتر و دستکید به هیچ وجه قابل توجیه نیست.اگر چه نفس نگرانی
شما و توجه شما به انتقاد و جواب نوشتن خود، عملی به راستی قابل ستایش است.
این که گفته اید نامه را همه خوانده اید و داوری مرا بی انصافانه تلقی کرده
اید وهمه اعتراض های مرا بی بنیاد دیده اید،طنز اندوهگینی است.آقای نورانی!
چگونه امکان دارد که حتی یک مورد ازانتقادات من هم درست نبوده باشد. این
خود ستایی خدا انگارانه از کجا آمده است؟ چگونه وزارت شما در دل یک فساد
نامحدود پاکیزه باقی مانده،حال آن که هیچ کس بی دامن تر نیست در روی
زمین...و کارنامه وزارت شما با هزار پوشیدگی نیز در آفتاب مدت هاست افتاده
است.
اول از همه بگویم که من بجز اهل فرهنگ هیچ خویشی و قومی در عالم ندارم که"
برادر و پدر و خویش و قوم من عشق است.".و تهمت عقده قومی ،بر من به گواهی
زمین و آسمان ،باطل است.دو دیگر همین که شما مرا روشنفکر نامیده اید،به
قاعده صالبه به انتفاع موضوع ، دغدغه نژادپرستی لاجرم از میان برداشته می
شود و ادعای شما مبطل دعوای شماست.
امابعد ،کارنامه درخشان وزیر فرهنگ، بعد از تصحیح البته عالمانه رسایل
داراشکوه که مربوط به سی وهشت سال قبل می شود ، نه در عرصه شخصی و نه در
عرصه خدمات عمومی به عنوان وزیر،کور شوم اگرمنکرشوم، این کارنامه نه تنها
خالی نیست که درخشان است از جور و جفا به اهل فرهنگ، درخشان است اما چون
چشم کرکس در تاریکی موت. همچنان که خطاب من به کارنامه سیزده سال وزارت
بوده است، آن سلطان خرم که البته اصلا حسابش با کرام الکاتبین باد،اما این
وزیر مرضیه السجایاء که از قبیله فرهنگ است لابد به پاسخگویی است.
سه دیگر این که چرا به به دو سه تا از انتقادات بی مورد من اشاره می کنید؟
چرا یکی یکی همه را جواب نمی دهید؟ من به عنوان کسی که از عنوانی همان
وزارت، جایزه سال فرهنگ را در سال ۲۰۰۵ و بعد مدال میرمسجدی خان را دریافت
کرده ام، لابد شایسته پاسخگویی باید باشم.
از همان چند مورد هم که به نظر شما، حجت های بی گناهی شمایند،در همه موارد
آقای وزیر به شما دروغ گفته اند چنان که سال هاست به ما دروغ گفته اند.
مساله غارت موزیم ملی، داعیه کسی است که قبل از شما بر چوکی معاونت وزارت
نشسته بود و هنوز از چهره های خدوم و صادق این مملکت است.این او بود که
پرده از دزدی و قاچاق چناب وزیر برداشته بود، هنگامی که همه ما با غم نان
دست به گریبان بودیم، جناب وزیر انبان ازجان ما می انباشته والبته زد و بند
او را با موزیم سلطانی، روزنامه ای هندی برملا کرده بود و اگر آقای وزیر،
به راستی بی گناه بودندباید در مقابل آن روزنامه اعاده حیثیت می کردند.
در رابطه با سینما ها، که گفته ایدملکیت شاروالی ها یا شخصی هستند، البته
پاک کردن صورت مساله است.در هیچ جای جهان ، سینماها و تالارهای نمایش و
موسیقی و غیره و حتی گالری ها، ملکیت وزارت فرهنگ نیستند. اما در عین حال
همه این ها ملکیت معنوی وزارت فرهنگ اند، برای این است که مثلا بخاطر نمایش
فیلمی در یکی از سینماهای خصوصی، هم در آمریکا و هم در ایران، وزارت فرهنگ
را توبیخ می کنند.ساختمان ، ملکیت شما نیست اما محتوای ساختمان و آنچه در
آن باید اجرا شود و نمایش داده شود و حمایت از برنامه های فرهنگی عمومی ،
جدی ترین وظیفه وزارت فرهنگ است.لابد هیچ وقت فکر نکرده اید، چرا همین
سینماها، محل اوباشان وچرس خانه های عمومی شده و به جای فلم در آن ابتذال
به نمایش گذاشته می شود.
وزرات شما چه برنامه ای برای حمایت از سینمای افغانی انجام داده است؟ چند
تا از فلم های معدود اما قابل توجه سینماگران افغان، با حمایت شما
درسینماها به نمایش در آمده اند؟
بگذارید برایتان نام ببرم.فلم اسامه ، ساخته درخشان صدیق برمک که مهم ترین
جایزه فرهنگی تاریخ افغانستان را به دست آورده بود، در کدام سینما به نمایش
در آمده، فلم خاکستر و خاک از عتیق رحیمی، فلم غیرت ناموسی از نیلوفر
پذیرا، فلم سیبی از بهشت از همایون مروت و البته ده ها فیلم دیگر، هر کدام
بیش تر از مملکت ما در خارج نشان داده شده اند.
به همین ترتیب، برای فلم سازان جوان، کدام برنامه آموزشی توسط وزارت شما
تهیه شده، کدام فلم را حمایت مالی کرده ودربرنامه ریزی برای سینما و تیاتر
چه استراتیژی در وزارت شما طراحی شده است؟ لازم نیست بگویم که در عوض
چندین نهاد فیلم سازی دروازه هایشان تخته شده و انجمن سینماگران و منتقدین
سینما که من نیز ده سال قبل در شروع عضوش بودم، به دلیل عدم حمایت منحل شد.
یک مساله دیگر، می دانید که درین سال ها هر فلمی که درباره افغانستان ساخته
شده یا حتی فلم سازان بین المللی افغان ساخته اند به جای ساخته شدن در شهرک
سینمایی فرضی داخل افغانستان در اردن و مراکش و سین کیانگ چین فلم برداری
شده است. برای این که خرج کردن برای ساخت شهرک سینمایی اصلا در مخیله آقای
وزیر نمی گنجد؟
همانطور که خرج کردن برای حمایت از انجمن های ادبی، انجمن های هنری و
فرهنگی و ساخت کتابخانه در مخیله ایشان نمی گنجد.انجمن ادبی کابل، که
بزرگانی مثل قاری عبدالله و واصل و شایق و دیگران را پرورده بود امروز
کجاست؟ انجمن نویسندگان که در دوره جکومت چپ فعال بودو باعث و بانی رشد یک
نسل ادبی شد، امروز کجاست؟ می بینید نه تنها وزارت هیچ کار تازه ای نکرده ،
بلکه همان میراث گذشته را نیز نابود کرده است.
دربابت کتابخانه عامه، تنها کتابخانه در شهر چندمیلیونی کابل که حداقل شش
هزار کتابخانه نیاز دارد،شما مدعی شده اید که زمین به صاحبش برگردانده
شد.جالب است که عزیزی بانک چهل سال قبل از تولدش، صاحب ملکی و آن هم البته
در کتابخانه عامه بوده است.خنده دارست که این کتابخانه در سال 1345 ساخته
شده و عزیزی بانک بعد از حکومت آقای کرزی.
همین کتابخانه روزگاری نه چندان دور، در نقاط مختلق شهر شعبه داشته و
کتابخانه سیاری که در شهر می گشته و امروز در آن پرنده هم پر نمی زند
http://www.dw.de/%D8%B4%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA/a-17395987
شما بهتر از من می دانید که وزیر فرهنگ پرور شما با حمایت یکی از بدنام
ترین جنگ سالاران افغانستان، به وزارت رسیده بود همان کسی که به زور جنگ
سالاری اش ، در عین ممنوعیت قضایی، اجازه ساختن ساختمان چند طبقه بانک را
صادر کرده و نیم ملک کتابخانه را هم بخشیده بود. وزیری که با حمایت آن حلقه
به قدرت برسد به همان حلقه بدهکارست نه به اهل فرهنگ.
از بابت شهر غزنی که دیگر تمجید شما شرم آورست.این که شما یک ساختمان چند
صد ساله را که نماد فرهنگ ماست، با خشت پخته به شکلی مسخره ، خشت چینی کرده
اید و برای ترمیم دوباره آن حداقل دوبرابر هزینه لازم است ، چه افتخاری
دارد؟ باید هم به شما تحسین نامه داد؟ چرا نمی گویید چطور کار دوساله وزارت
شهر سازی را که کلی هزینه دولتی را مصرف کرده بود، به بهانه اقلیت پر هیاهو
ندیده گرفتید. چرا به موسسه آقا خان یا کوه فیروزه یا دیگر شرکت های متخصص
واگذار نکردید کاری را که از آن اقلیت پرهیاهو گرفته بودید. این که شهر
پدری آقای وزیر بود که حالا اصالتا از چاردهی برآمده، با خانه پدری چه کرد
آقای وزیر که با خانه دیگران کند.
گفت :
دشمن نکند آنچه تو کردی حذر از تو..
موزیم غزنی چگونه منفجر شد؟ لابد می گویید طالبان مجسمه های بودا را هم
منفجر کرده بودند. قصه خیلی پیچیده نیست، آقای نورانی ! به شما دروغ گفته
اند. این صوفی باده به اندازه نخورده، شما را فریب داده است ، چرا که من
ایمان دارم شما آدم صالحی هستید و این وطن فرهنگش را دوست می دارید.
آقای وزیر صوفی مسلک ما، در حق خانقاه ها چه کرده است؟ کدام یک از خانقاه
های اصیل کابل احیاء شده اند، کوچه خرابات چه وضعیتی دارد؟ عاشقان و
عارفان و خانقاه چشتیه که محل تجمع اهل دل است ، چه روزگاری دارد؟ حالا به
این اضافه کنیم که حانقاه های نقشبندی در هرات بسته شده اند، پیران و
صوفیان صافی یا ترک وطن کرده اند یا در گوشه غربت و عزلت افتاده اند؟
وزارت فرهنگ، که غم محققین را نخورد، به فکر نویسندگان و آفرینندگان هنری و
ادبی نباشد، نگران وضعیت کتاب و کتابخانه و کتابخوانی نباشد، به
فکربازگرداندن آثار تاریخی از دست قومندان ها و قاچاق بران نباشد، دیگر چه
لزومی دارد بودنش؟
چرا باید بیش از پنجاه هزار نفر ، معاش بگیر وزارتی باشند که هیچ دستاوردی
ندارد؟ اگر همه این کارها خودشان انجام می شوند و هیچ برنامه ریزی فرهنگی و
نگرانی فرهنگی وجود ندارد، لزوم نشر چند روزنامه بیکاره و یک تلویزیون بی
بیننده و یک آژانس خبری علی السویه در چه چیزی است؟ چرا باید از کمر یک ملت
غریب، به گفته شما هزینه پنجاه نفر محافظ آقای وزیر تامین شود و البته این
همه لشکر بی فایده کارمند و البته مشاوران چندهزار دالری و معاونین و موتر
های قیمتی و دفتر و دستک.
آقای نورانی! جناب وزیر محقق محترمی بوده اند روزگاری، اما از آن روزگار
سال ها گذشته و در طی این سال ها، تعریف فرهنگ هم به طور کلی عوض شده است.
هجوم فرهنگ ها و شبه فرهنگ های مختلف هم سرسام آورست.هویت تاریخی ما چنانچه
محتاج بازنگری است، استراتیژی فرهنگی ما نیز نیازمند بازنگری است.اگر
استراتیژی وجود داشته باشد. مجمع اهل فرهنگ باید قابلیت فراهم شدن و تبادل
دغدغه ها را داشته باشند و وزیر فرهنگ باید از بین اهل فرهنگ و با مشورت
آنان انتخاب شود.
من این حروف ننوشتم که خودنمایی کنم یا عقده گشایی از وزیری که تاریخ
انقضایش به سر رسیده است، بلکه به نمایندگی از جمع خاموش اهل فرهنگ، دغدغه
ای را می خواستم مطرح کنم.این که فرهنگ نباید بیش ازین قربانی بازی های
سیاسی شود. وزارت فرهنگ یک پست سیاسی نیست که آقایان برای قومندان های
همسفره خودشان نقشه بکشند، همه وزارت خانه ها را مثل گوشت قربانی تقسیم
کنند به سهمیه های قومی و تنظیمی و هر چیزی که دارند، اما حق ندارند وزارت
فرهنگ را تقسیم کنند. اهل فرهنگ هم مثل ازبیک ها و تاجیک ها و هزاره ها و
پشتون ها و بلوچ ها وپشه ای ها یک قوم اند، که به هیچ کدام این انحصار
ندارند و به همه این ها هم تعلق دارند. به این خاطر سیاسی کردن فرهنگ و اهل
فرهنگ، جنایتی است که در طی این سال ها انجام شد. وزارت فرهنگ را باید به
آدم های مسلکی اهل فرهنگ بدهند ولو تمام کارمندانش متعلق به یک گروه اتنیکی
باشد.
من این حرف ها را بیشتر به هم مسلکان خودم می نویسم تا به جای جانفشانی در
صف این و آن ، به فرهنگ بیندیشند و این که در دنیای چند فرهنگی امروز، سهم
ما چرا اندک است؟ و چرا نباید ما در پس زمینه یک تاریخ فرهنگی درخشان و یک
نسل بسیار با استعداد جوان ، نه در حد منطقه که در جهان سربرآوریم و
بدرخشیم و این کمترین حق ماست.
|