کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

بخش اول

 
 

   

 گلنور بهمن

    

 
بیست شعر کوتاه

 

 

 

 

۱

پیش از آن ‌که به دنیا بیایی

خورشید

روشن‌ترین چراغِ دنیا بود.

 

۲

مرگ

تلخ‌تر از زندگی‌ست

وقتی برای تو نمرده باشم.

 

۳

سیلی‌زدنت را

دوست می‌دارم

وقتی

جای هر سیلی را

با گریه می‌بوسی

مادر!

 

۴

دست‌هایت

پوشیده از زخم و زنجیر

چشم‌هایم را می‌بندم

در خواب جستجویت می‌کنم

آزادی!

 

۵

باید از مرگ بترسم

اگر من نباشم

کسی

برایت نخواهد مُرد.

 

۶

بگذار

سر از قدمت بر ندارم

تا سرداران بدانند

به مردی حقیر دل نبسته‌ای

 

۷

کاکلت را

می‌شویی در باران

شاخه‌ها دهان باد را می‌بویند.

 

۸

چودی‌هایت را می‌گشایی

دنیا را بوی شقایق

تسخیر می‌کند.

 

۹

آب‌تنی می‌کنی

چشمه

در آتش

آب‌تنی می‌کند.

 

۱۰

همواره

با دوستانم نزدیک

و با دشمنانم

نزدیک‌تر بوده‌ام

دختران انگور

دشمنان من‌اند.

 

۱۱

هم‌کلامی

با مجسمه‌ی آدم‌ها

هزار بار به‌تر از هم‌نشینی

با آدم‌های مجسمه است

از بی‌کسی می‌مُردم

اگر تندیسِ صدایت را

در جانم نمی‌تراشیدم.

 

۱۲

در گلویم

گیر کرده است

نام تو

یگانه بغضِ شیرین دنیاست.

 

۱۳

در پهلوی خالِ لبت

با نوک زبانم

نقطه می‌گذارم

تنهایی

تنها به خدا می‌زیبد.

 

۱۴

آتش می‌زند یادت

دلی را که ندارم

در این شب‌های سرد

ای بی‌درد!

 

۱۵

قرار نبود

به این زودی بمیرم

رفتنت ناگهانی بود.

 

۱۶

تا خو گرفتم

با نبضِ چشمت

دایم چو موجی

تب‌لرزه دارم

شب‌لرزه دارم.

 

۱۷

اشکم

افتاده از چشمت

چشمم

افتاده در راهت.

 

 

۱۸

وقتی

در کوچه‌های غریبِ چشمت

آواره شدم

آزادی

سنگی شد

که بوسیدم وُ

بر زمین گذاشتم.

 

۱۹

وقتی

با شاخه‌های کوچک مویت

خو گرفتم

ازین شاخه به آن شاخه پریدن را

فراموش کردم.

 

۲۰

آب

وقتی آبرو می‌یابد

که پیشوند روی تو باشد.

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۲۱۶    سال دهم           ثور /جواز            ۱۳۹۳  خورشیدی              ۱۶ می  ۲۰۱۴