کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

گلنور بهمن

    

 
بیست سروده ی کوتاه

 

 

 

 ۱

بنشین

بر سفره‌ی حرف‌های نگفته‌ام

اشک‌های فروخورده

زیباترین شعرهای من‌اند.

 

۲

همواره

 با دوستانم نزدیک

و با دشمنانم

نزدیک‌تر بوده‌ام

دختران انگور

دشمنان من‌اند.

 

۳

خدا میوه‌ی ممنوع را آفرید

تا شاهد ظهور عشقی آسمانی

در زمین باشد.

 

۴

پاک آمدی،

پاک از دنیا رفتی؛

تنها نامت فرشته نبود.

 

۵

وقتی

در کوچه‌های غریبِ چشمت

آواره شدم

آزادی سنگی شد

که بوسیدم و بر زمین گذاشتم.

 

۶

وقتی

با شاخه‌های کوچک مویت

خو گرفتم

ازین شاخه به آن شاخه پریدن را

فراموش کردم.

 

۷

چشم‌هایت را

از من پنهان می‌کنی

 یا از شرم؟

چشم‌های من

دیگر

حافظه‌ی خود را

از دست داده‌اند.

 

۸

می‌روی

می‌روم

تو ازین شهر

من ازین دنیا.

 

۹

وقتی

نغمه‌ی نفَس‌هایت را

می‌شنوم

به نبوغِ بتهُووَن

شک می‌کنم.

 

۱۰

وقتی از دهلیزِ رؤیایم

عبور می‌کنی

شعرِ گریانم

مشام دنیا را

از عطر تنهایی

لبریز می‌کند.

 

۱۱

آب

وقتی آبرو می‌یابد

که پیش‌وندِ روی تو باشد.

 

۱۲

زنی عسل‌آلود

گلویم را

زهرآلود کرد

وقتی گفت:

دیگر برنمی‌گردم.

 

۱۳

ملکه‌یی

با اشاره‌ی ابرو

بر سرزمين دلم

فرمان‌روایی می‌کند

بدخشان

تنها با کمان تسخیر می‌شود.

 

۱۴

برف می‌بارد

حس گرمی

در دستانِ بی‌باکم

بیدار می‌شود

یادِ آن دو نارنجک سپید خجسته باد.

 

۱۵

اگر دروغ‌های تو نبودند

تنهایی‌ام را

با چه گلی پر می‌کردم؟

به چشم‌هایت نگاه نمی‌کنم

تا زنده‌ام در گوشم بخوان:

تو یگانه انتخاب منی!

 

۱۶

تنها

مُردن کافی نیست

باید

در جای مناسبی مُرد

من

در پای تو می‌میرم.

 

۱۷

کلاهی را

که بر سرم نهاده‌ای

برنمی‌دارم

ام‌روز

تنها سربازان فریب‌خورده

به سرداری می‌رسند.

 

۱۸

وقتی

سر بر شانه‌ام

می‌گذاری

از گریبانِ کوهی بلند

سر می‌کشم.

 

۱۹

کتاب‌آوری می‌گوید:

در خانه‌یی که زن باشد

فرشته‌ها داخل نمی‌شوند

راست می‌گوید

در خانه‌یی که زن باشد

به فرشته‌ها نیازی نیست.

 

۲۰

بانوی من!

کتاب‌هایی که ترا،

تکفیر می‌کنند،

در نگاهِ من،

برگ‌های زمان‌زده‌اند.

من،

مرد بی‌کتابم.

 

۲۱

تو هرگز نخواهی مُرد

ستاره‌یی

 به جای تو سقوط خواهد کرد

مرد که باشی

می‌دانی چه می‌گویم!

 

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۱۵      سال دهم           ثور             ۱۳۹۳  خورشیدی                اول می  ۲۰۱۴