بخش دوم ( پایانی )
از هر آنچه در بخش نخستین این مبحث یاد آور شدیم نه تنها باعث تحول در زبان
فارسی گردید ، بلکه پس از آن نیز ارتباط تنگاتنگی میان زبان های مروج در آن
زمان به وجود آمد و چون زبان عربی از یک سو بنابر تهاجم عرب ها بر سرزمین
های خاور میانه و آسیای مرکزی ، از میان افغانستان امروزی دامنه پیدا کرد ؛
از سوی دیگر نیاز بود تا قرآن که کتاب مقدس مسلمانان به حساب می آمد و می
آید ، نیاز بود مانند عرب ها خوانده می شد و چون به زبان عربی نگاشته شده
بود باید عجم هم می خواند و در صورت ضرورت به معنای آن پی می برد به همین
منظور تفسیر و معنای آن به دوش ملا ها و مولوی های هر زمان گذاشته شد.
از آن جایی که این دو گفتار فوق در زندگی مسلمانان به گونه یی جدی مطرح و
اثرگذار بود بنابران نتنها برخی از حروف عربی بلکه بیشترین واژه های عربی
در زبان فارسی ورود پیدا کرد هر چند که در زبان فارسی ، با آن که دستور
زبان ( البته نه مکمل ) وجود داشت اما صرف و نحو هنوز مطرح نبود و چون نیاز
بود زبان فارسی از بهر وسعت یافتن ، تکمیل شدن و به ویژه از برای قانونمند
شدن بایستی ایجاد می شد تا فعل های برداشت شده از مصدر ها برای هر شخص چه
متکلم ، مخاطب ، غایب و در جمع ، هر کدام از این ها گردان می شد تا به رویت
آن زبان به توانمندی می رسید و در سطحی بلند مورد قبول همگان قرار می گرفت.
چون در زبان عربی به این دستاورد رسیدگی صورت گرفته بود و الفبای فارسی تا
حدی یک سان به نظر می رسید بنابران پیش کسوتان ما در زبان صرف و نحو را از
عرب ها اقتباس و پس از آن علم بدیع ، بیان ، معانی و عروض به دستور زبان
فارسی توانمندی های بیشتری را فراهم ساخت و امروز زبان فارسی در سطح ملی و
منطقه از اعتبار شایانی برخوردار است.
ناگفته نباید گذاشت نه تنها زبان عربی بلکه همه زبان های شناخته شده ی دیگر
نیز در تبانی با هم متحول شده اند و این سازندگی را باید نیکو پنداشت. به
گونه ی نمونه ورود کلمه ی «عشق» در زبان فارسی که در اصل عربی می باشد و
حالا که از سالیان دراز در زبان ما جا باز کرده است ، کاربردش چنان کار
آمدی دارد که ما در زبان خویش راستش بدیل آن را با آن معنای دلنشین و
عاشقانه اش نداریم.
این بیان من به این معنا نیست که واژه های آمده در زبان ما همه سودمند اند
، نه این چنین نیست ؛ هستند بسا لغت های بیگانه ایکه ناخواسته و اجباری بر
ما تحمیل شده اند و حتا امروز در عوض از واژه های اصیل زبان فارسی به کار
می روند. به گونه ی مثال ما پیوسته سوال و جواب را به کار می بریم در حالی
که ما خود در زبان فارسی پرسش و پاسخ را داریم و یا فعل تعلیم دادن که عربی
می باشد و ما در فارسی واژه های آموختن ، یاد دادن و آموزاندن را داریم پس
چه لزوم دارد از واژه های بیگانه استفاده نماییم.
برخی را باور بر این است که زبان عربی و زبان فارسی بدون از چهار حرفی
مانند پ ، چ ، ژ ، گ مختص به فارسی که عرب ها این ها را ندارند در پایه یکی
اند در حالی که چنین نیست. زبان فارسی ریشه در زبان هندو اروپایی و زبان
عربی ریشه در زبان کلاسیک سامی دارد.
برای آگاهی بیشتر باید افزود که از اثر مهاجرت ها ، داد و ستد ها و … در
زمان های قدیم تمدن های بزرگی در مناطق مختلف به وجود آمده است چنانچه می
توان از تمدن های بابلی ها ، سومری ها ، تا حدی از کنعانی ها و عبری ها
اشاره کرد. هر چند که در زبان های رایج از هر کدام شان با یکدیگر تفاوت های
آشکاری به نظر می رسد اما در کل همه ی این زبان ها سامی به شمار می روند.
به هر حال از آن جایی که این مبحث خیلی جامع به نظر می رسد ؛ من گفته ام را
به همین فشرده پایان می بخشم.
|