(بخش پایانی)
هر چند ما کاربرد پیر مُغان را دستاوردی از حافظ شیراز وانمود کردیم اما
باید افزود که این اصطلاح یا به عبارت دیگر واژه ی ترکیبیِ پیر مُغان را
شاعر شناخته شده ی قرن ششم خورشیدی ( نظامی گنجوی ) هم در حدود دو صد پیش
از حافظ به کار گرفته است اما نه به معنای این که حافظ رندانه و هوشیارانه
به کار بسته است و ما در این پژوهش از پی دریافت آن ، زیرکانه کنجکاو استیم
تا بدانیم چرا حافظ موشکافانه و به موقع این نیرنگ را به کار می بندد چنان
چه در این بیت به چه زیبایی و مهارت این واژه ی ترکیبی را استفاده نموده
است.
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
حافظ با زیرکی و زرنگی خاص خودش این نیک ساخته را مترادف به عقل کل ،
الگویی از وفاداری ، راستگویی ، نیک اندیشی و … به کار برده است از دید من
زبان رندانه ی حافظ را فقط آن هایی می فهمند که بر اشارات او از این کاربرد
، مکثی و غوری دور اندیشانه می افگنند ، از لابلای همچو نماد های گره خورده
از رمز و رازش سر در می آورند و به کلماتی چون پیر مُغان ، درنگ می کنند.
به گونه ی نمونه اگر محتوای این بیت وی را مورد مداقه قرار بدهیم در می
یابیم که خواست او از کاربرد پیر مُغان چه است؟
گر مدد خواستم از پیر مُغان عیب مکن
شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود
حافظ درد و رنجی را که از روزگارِ خفته در دروغ و ریا شاهد بوده و به خوبی
لمس کرده است ( البته به زعم خودش که همین شیخ ، زاهد ، واعظ و … را دخیل
در آن آشفته روزگار می داند ) سعی می نماید تا با استفاده از واژگانی چون
پیر مُغان استفاده کند و حقِ خردمندی اش را در برابر خلق عالم ادا نماید که
به راستی ، به خوبی و به زیبایی انجام داده است.
ناگفته نباید گذاشت آنانیکه حافظ را افزون بر یک شاعرِ وارسته و بی بدیل در
غزل به شمار می آورند ؛ تصور بر این دارند که حافظ با احساس درونی و اندیشه
ی خردورزانه اش توانسته است استعارات ، تشبیهات و استعانت های مختص به خودش
را ارایه بدهد و می دهد. در حقیقت امر این خودش است که در نقاب پدیده یی به
نام پیر مُغان با دیکته وسیع نقادانه اش حضور به هم رسانده است. اگر ما به
آموزه های فکری وی نظری ژرف گرایانه بیندازیم او است که به مردم زمانه اش و
حتا تا امروز مانند یک پیر ( آموزگار) تلاش کرده است فریفتگی را که دامنگیر
جامعه بوده است با همه ابعادش افشا نموده ؛ سد شود و با پیشکش از همچو
واژگانی شیرین ، خوش بیان و کاری ، چراغ درخشانی باشد برای فرهیختگی و
دانایی من و تو. از آنچه تا حال گفته آمدیم پرسشی را این گونه می شود
پرسید: اگر ما بپذیریم حافظ با این ابداع در غزل آرمان گرا است آیا اشتباه
نکرده ایم؟
از نگاه من چون حافظ عمدا دست به نقد برده و بی ریا خواسته است با این طعنه
های نقادانه اش آن هم بی محابا بر آنانی که ریا ، نیرنگ و فریب را وسیله
قرار داده اند با ادای واژگانی چون پیر مُغان و … بر آنانی که مستحق
شناسایی اند حمله ور می شود ، وی را نه آرمان گرا بل الگو ، آموزگاری بی
بدیل ، روشنگر و نقادی وارسته در این عرصه خواند .
به هر حال تا آن جایی که عقل سلیم ما یاری می دهد و از لابلای شعر های ناب
حافظ برداشت داریم پیر مُغان را در پرداخته های روشن گرایانه ی وی در برابر
جهل ، ریا و تعصب مثبت و آموزگارانه توصیف و کاربردش را در قالب شعر به
ویژه غزل شگفت زا به معرفی گرفته و آن همه تعبیر های شکوهمندی را که حافظ
شیراز از آن ها ارایه داده است حیرت آور به شمار آورد.
پایان
|