این مبحث را تا این جا دنبال کردیم و فهمیدیم که ذهن نیمه خفته ی انسان ها
در مسیر زندگی و گذشت زمان ( البته به گونه ی نامحسوسی ) رشد یافت و همین
روند در اثر تلاش های پیگیر بشر با استفاده از ذهن خودش به گونه ی تدریجی
بر رشد قابل ملاحظه یی رسید. همچنان دریافتیم که رشد ذهن هر انسان ، بر
شعور ( فهم و ادراک ) آدمی نیز تاثیر بسزایی دارد و در پایان بخش نخستین از
محافظت و نگهداری ذهن در سال های پیری یاد کردیم ولی حالا می خواهم گفتنی
های لازمی را در سیر ارتقایی دستاورد هایی که باعث خواهند شد تا این ذهن
نیمه خفته ایکه دیگر به بیداری رسیده است ؛ بحث را ادامه دهیم و بدانیم پای
چه انگیزه هایی در میان بوده است که برخی از کشور های آسیایی و آفریقایی به
ویژه آنانی که به ادیان توحیدی یا خود پرداخته عقیده دارند همچنان دیگرانی
که فرهنگ های سنتی و شاید هم خرافاتی را دنبال می کنند ، دیگر نمی توانند
ذهن قابل انکشاف شان را رشد بدهند و شاهد پیشرفت های انسانی و تمدنی باشند.
پاسخ به این پرسش ، محتوای مبحث این مقال را احتوا می دارد و در پیوست به
آن فاکتور هایی که اسباب نگرانی ما را فراهم می سازد و تفاوت های سلیقه یی
را میان جامعه ی پیشرو و عقب نگهداشته شده چگونه ایجاد شده است ؛ به بررسی
گرفت تا دانست چرا این ذهن ِ در آغاز نیمه خفته به گونه ی تدریجی سیر سعودی
اش را پیمود و به بیداری رسید ولی حالا در برخی از اجتماعات بشری سیر اش
بطی شده و هنوز در گرو ِ هر آنچه در گذشته های دور به وقوع پیوسته است ؛
مشغول هستند در حالیکه ذهن ما انسان ها همیشه به کاوش ، استدلال و ممارثت
نیاز دارد تا در اثر این سه پروسه و کارکرد ها به رشد تدریجی خویش ادامه
بدهد.
در کشور های اروپایی پس از وقوع رنسانس ، زمینه ی تفکر ( به یاری ذهن )
چنان میسر گردید که در هر بخشی از زندگی رویداد هایی موثر ، سودمند و
روشنگرانه اتفاق افتاد و جامعه ی بشری را نه تنها در اروپا بل در سراسر
گیتی متحول نمود.
از اثر همین تحول و دگرگونی بود که ذهن ِ در حال رشد بشر سیر ارتقایی اش را
پیمود و در هر عرصه یی از زندگی چنان تغییراتی شگرف رونما گردید که از اثر
آن رخداد های قابل باور ، جهان شکوهمندی اش را دریافت کرد. به گونه ی مثال
من چهار رویداد سترگ را که مبنای این تحولات را پاسخگو می باشند طور فشرده
یاد آور می شوم
۱- نیکلاس کوپرنیک : اولین شخصی که با ذهن بیدار و درخشان اش در آغاز عصر
رنسانس پس از سال ها مطالعه و مشاهده ی اجرام آسمانی به این نتیجه رسید که
( بر خلاف تصوری که کلیسا پشتیبان آن بود و گمان داشتند زمین در مرکز
کاینات قرار دارد ) به گونه ی علمی ثابت نماید زمین در مرکز کاینات قرار
نداشته بلکه این خورشید است که در مرکز منظومه ی شمسی قرار دارد و سایر
سیارات از جمله زمین به دور آن در حال گردش اند.
همین نظریه و اندیشه ی وی بر دو شخصیت برجسته علمی دیگر یعنی گالیله و سپس
بر یوهانس کپلر اثر گذار بود و آن ها راه ِ رفته ی او را تعقیب و آن چه
پرداخته ی او بود ثابت و در عمل پیاده کردند.
۲- چارلز داروین : اولین شخصیت شناخته شده در زیست شناسی و زمین شناسی می
باشد که نظریه اش یعنی همه گونه ها ، دارای نسبت مشترک هستند را مطرح نمود
و امروز این نظریه در میان همه دانشمندان پذیرفته شده است و یکی از مفاهیم
بنیادی زیست شناسی به شمار می آید.
۳- توماس ادیسون : این شخص نه تنها مخترع لامپ الکتریکی و برق در سراسر
جهان کنونی بوده بلکه صد ها اختراع دیگر را در قرن نزده به نام خود ثبت و
همچنان مکمل اختراع دیگرانی که در به سر رساندن آن به مشکل مواجه می بودند
یاری می رساند. از همه مهم تر این است که او نخستین بنیاد پژوهش صنعتی را
نیز ایجاد کرده است.
۴- آلبرت انشتین : فزیک دان ِنام آور قرن بیستم که نظریه مهم نسبیت را به
عنوان بزرگترین دست آوردش در زمینه ی فزیک نظری و به ویژه کشف قانون ( اتر
فوتو الکتریکی ) که از اثر آن به کسب جایزه نوبل نایل شد قابل یاد آوری می
باشد.
این نابغه ایکه در آن زمان ذهنش بیشتر از دیگران رشد یافته بود شخصی بود که
دستاورد های دیگران را در عرصه ی ریاضی و فزیک از نظر می گذراند و اگر طرف
تایید وی قرار می گرفت ، به آنانیکه خالق آن اثر می بودند افتخاری بزرگ می
بود و ثبت آن ماندگار می شد.
به هر حال این گزارش های پایانی به خاطری بر مقال افزوده شد تا بدانیم ذهن
انسان ها ، به ویژه از شخصیت های برجسته و ممتاز به گونه یی رشد نموده اند
که از اثر گذاری آن ها مانند این چهار مرد خوشنام و نشان و بسا دیگرانی که
مانند ایشان وسیله شدند جهان ِ آن روزی را با ایجاد دستاورد های شگرف شان ،
دگرگون و باز هم با این ودیعه های پرمیمنت هنوز در رشد ِ ذهن ِ بیدار شده ی
بشر موثر باشند. یاد نامی این فرهیخته گان جهان بشریت و یاد مانده های بی
بدیل شان جادودان باد!
برای این که نبشته به درازا نینجامد بخش سومی یا پایانی را در شماره آینده
خواهید خواند.
(باقی دارد)
|