رشید بهادری
به ادامه ی گفتار پیشین باید افزود: در کل ٬ تمام پیروان ادیان توحیدی (
کلیمی ٬ مسیحی و مسلمان ) به ویژه مسیحیان و مسلمانان ٬ وابسته به دنیایی
هستند که پس از مرگ چشم انتظار دارند ولی کلیمی ها از بهشت و دوزخ آن چنان
که در انجیل یا به عبارت دیگر بایبل و قران توضیح داده شده است در تورات
تذکری به عمل نیامده است.
پرسشی مطرح می شود که چه انگیزه یی یا چه عواملی باعث شده است تا انسان های
معتقد به ادیان ٬ پرداخته یی را که به نام دین و آیین (هر گونه و به هر
نحوی که باشد) پذیرفته اند و با انجام مناسک آن احساس آرامش می کنند اما
چشم وگوش بسته تا پای جان ادامه میدهند وهیچ گونه تغییر حتا یک حرف را ( به
جز از پروتستانت ها ) نمی پذیرند؟
برخی از اندیشمندان و فلاسفه این رویداد های با پیشینه را ناشی از دو گزینه
ایکه هر کدام در جای خود اثر گزار اند میدانند و اینک به آن ها می پردازیم.
۱- جهل یا نادانی:
این پدیده که از نامش پیداست نه تنها نبودش حتا فقدان اش در
جامعه وحشت زا بوده و آسیب های فراوانی را بر پیکر هر اجتماع ( درهر جامعه
یی ) وارد کرده است چرا؟ چون انسان های جاهل ٬ فهمی از سواد و دانایی
ندارند بنابران شعور شان رشد نیافته باقی مانده و ذهن شان قابلیت تشخیص خوب
از بد را آن چنان که نیاز است ندارند. از سوی دیگر چون مغز شان به جز از
کار های روزمره و تکراری دیگر فعالیتی ندارند ٬ راکد و غیر فعال باقی مانده
به رشدی که در مسیر زندگی ٬ باید به آن دست یابند انجام نمی پذیرد و اما
برخی از انسان های متفاوت که تعداد شان خیلی اندک می باشد با داشتن کمی
سواد ویا اندکی دانایی (آن هم به منظور منفعت شخصی شان) این گروه کثیر و بی
شمار در جامعه را ٬ با استفاده از نادانی شان به گروگان میگیرند و سپس آن
ها را برده ی خویش میسازند.
۲- ترس و اضطراب :
این پدیده آنقدر شوم و زیانبار است که نه تنها خودی ها بلکه
انسان های وابسته به خود را هم نمی گذارد یک قدم به جلو بگذارند. ترس بیشتر
با فشار در ذهن آدمی با سرازیری از نگرانی های عمیق آغاز می گردد و سپس
کاربه آن جا می کشد که همین واهمه های ناهنجار روی هم تراکم کرده ٬ دیواری
ضخیم دورادور خویش می کشند و همان است که دیگر هرگز نمی توانند از آن
محدوده خارج شوند حتا اگر دری باز گردد یا روشنایی برای شان تابانده شود ٬
چون پیوسته به دیوار بسته نگاه می کنند ؛ امیدی را که (هر چند از آن بی
خبرند) نیز از دست می دهند و افزون بر این خوش ندارند آن چار دیواری را که
خود شان به وجود آورده اند ٬ نابود نمایند.
ترس در روح و روان اشخاص نادان و بیسواد زود تر اثر می گذارد و تا اعماق
قلب شان جایگزین می شود. به گونه ی نمونه اگر به دینی یا مذهبی که منسوب
هستند هر آنچه برای ایشان تبلبغ می گردد نه تنها آن را قبول می دارند بلکه
تا زنده اند سرسختانه دفاع می نمایند چون به علت نادانی ٬ درک مشخصی از
آنچه بر ایشان تحمیل یا قبولانده می شود را ندارند ولی در افراد با سواد و
تا حدی دانا این حکم فرق می کند. به این معنا که از یک سو ترس را در محور
از آنچه هراس دارند قرار داده و نمی خواهند از ایمان شان عدول نمایند و از
سوی دیگر عقل شان به نارسایی ها و چشم دید ها از آنچه در جریان است قد می
دهد ٬ اما از آن جایی که ترس ریشه در زندگی ی پس از مرگ دارد و در آن
جایگاهی چون بهشت و دوزخ مطرح می باشد ٬ ترس در ذهن و ضمیر شان چنان
اثرگزار است که برای دفاع از خرافات با استفاده از دانش خویش راه های فرار
از آن را جستجو و با ارایه از آن خود ساخته ها ٬ خویشتن را قانع ساخته و
حتا به دفاع در برابر دیگران نیز بر می خیزند.
این مبحث را هر چند بکاویم صحبت به درازا کشانیده می شود پس بهتر است به
همین جا بسنده کرده و امیدواریم روزی فرا رسد تا همه ی انسان های این کره ی
خاکی بدون دغدغه و درد سر در کنار هم زندگی نمایند. پایان
|