کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

۱

 
 

               دکتر عالمه

    

 
مناسبات افغانستان و المان
بین سال‌های ۱۹۱۹-۱۹۲۹

 

 

۲. افغانستان در آغاز قرن بیستم
۲. ۱. افغانستان در نقطۀ تقاطع منافع قدرت‌های بزرگ
در آغاز قرن ۲۰، افغانستان در مقایسه با کشورهای هم‌جوارش، از نگاه اقتصادی و سیاسی عقب‌مانده بود. عوامل این عقب‌مانی عبارت بودند از انزوای این کشور، نابرابری در مناسبات مالکیت، تنوع ملیت‌ها، اقوام و قبایل و هم‌چنین نقش بازدارندۀ نمایندگان مذهبی و نورم‌های حاکم در جامعه.
در برخی از ممالک شرقی در قرن ۱۹ اصلاحات سیاسی صورت گرفت. به عنوان مثال، اصلاحاتی که در امپراتوری عثمانی انجام شد. بعد از جنگ کریمیه طی سال‌های ۱۸۵۳ تا ۱۸۵۶، تلاش‌ها برای عصری ساختن این کشورها صورت گرفت. طی آن نهضتی تحت رهبری مدحت پاشا به وجود آمد که شرایط را برای ایجاد یک حکومت مشروطه مساعد ساخت.
در سال ۱۸۷۶ مردم در شهر قسطنطنیه دست به یک سلسله شورش‌ها زدند و آن‌ها خواستار به وجود آمدن چنین قانون اساسی شدند. سلطان در شهر قسطنطنیه باید با چنین قانون اساسی موافقت می‌کرد، ولی با قیامی که در بلغارستان انجام شد، این قانون اساسی کنار زده شد. بعد از آن‌که کمیته‌های مخفی برای اتحاد و توسعه در سال ۱۹۰۸ ایجاد گردیدند این کمیته‌ها حمایت یک بخش وسیعی از ارتش را به دست آورده، شاه را مجبور ساختند تا قانون اساسی قبلی سال ۱۸۷۶ را دوباره به تصویب برساند.
به این معنی تلاش‌هایی که قبلاً در قرن ۱۹ صورت گرفته بود در قرن ۲۰ هم‌چنان ادامه یافت. در ایران نیز پس از سرکوب بهایی‌ها در سال ۱۸۵۲ یک شمار اصلاحات، تحت رهبری میرزا تقی خان عملی گردید. هدف این اصلاحات، تحکیم وضعیت در ایران، نظم اجتماعی فیودالی و استحکام حکومت در این کشور بود. حکومتی که نه تنها از سوی نیروهای داخلی بلکه از سوی خارج نیز تهدید می‌شد. به دنبال آن یک سلسله شورش‌ها با انگیزۀ سیاسی راه افتاد. این تحول در کشور ایران نهایتاً در ماه دسامبر سال ۱۹۰۵ با انقلاب مشروطه بروژوازی به گونۀ کامل تکمیل گردید.
در افغانستان نیز قبلاً نخستین اصلاحات بین سال‌های ۱۸۶۳ و ۱۸۷۸ روی دست گرفته شده بود، اما این اصلاحات و تدابیر و دیگر اقدامات اصلاحی تا آغاز قرن ۲۰ به دلیل درگیری‌ها با دستگاه استعماری انگلیس تداوم نیافت.
در زمان سلطنت امیر شیر علی خان بین سال‌های ۱۸۶۳– ۱۸۶۶ و ۱۸۶۹– ۱۸۷۹ تهداب اساسی برای عصری‌سازی کشور گذاشته شد.
پس از آن‌که امیر شیرعلی خان در سال ۱۸۶۹ و سید جمال‌الدین افغان ۱۸۵۶ از هند بریتانیوی دیدار و با روند عصری‌سازی کشور هند بریتانوی آشنا شدند، تحت تأثیر آن‌چه در هند دیدند آمده، اقدام به توسعه و اصلاحات در بخش‌های سیاسی اقتصادی اجتماعی و فرهنگی در افغانستان کردند. امیر شیرعلی خان، شخصیت روشن‌فکر و اصلاح‌طلب بود. هدف وی این بود تا کشور را عصری ساخته، از نگاه اقتصادی و فنی توسعه داده و از نظر نظامی و سیاسی مستقل سازد. در راستای عصری‌سازی کشور، سیدجمال الدین افغان (۱۸۳۹– ۱۸۹۷) دوشادوش وی ایستاده و با وی همکاری داشت.
امیر شیرعلی خان با افکار و اصول پان اسلامیسم و پیشنهادهای اصلاحی سیدجمال‌الدین افغان موافق بود و به دنبال تحقق این اصلاحات- هرچند به شکل قسمی- برآمد. به عنوان مثال، وی دست به ایجاد یک حکومت مرکزی زد. اولین وزارت‌خانۀ مُدرن و شورای دولتی را ایجاد کرد. به سلسلۀ این اقدامات، اصلاحات امور مالیاتی را تنظیم کرد که موجب سهولت‌هایی برای بخش بزرگی از جمعیت این سرزمین گردید.
در بخش امور نظامی، اردو از لحاظ تسلیحاتی دگرگون گردید که در نتیجه باعث ازدیاد معاشات پرسونل اردو گردید.
برای تعلیمات مسلکی افسران و کارمندان، مکتبی با دوره‌های زبان انگلیسی تأسیس شد. یک فابریکه برای تولید اسلحه و مهمات جنگی به منظور عدم وابستگی کامل به خارج ایجاد گردید. انتقالات مستقیم پُستی به طور منظم بین کابل و پشاور و سایر شهرهای مهم کشور ایجاد شد. در سال ۱۸۷۰ اولین پُسته‌های افغانی مورد استفاده قرار گرفت. اولین روزنامۀ افغانی تحت نام «شمس النهار» در سال 1873 شروع به نشرات کرد. این روزنامه در اولین مطبعۀ افغانی واقع بالاحصار کابل به چاپ می‌رسید.
این اصلاحات به دلایل حملات نظامی برتانیای کبیر تا آغاز قرن بیستم ادامه نیافتند.
حتّا از نیمۀ اول قرن نوزدهم، گشیدگی‌هایی میان انگلستان و روسیه در آسیا تأثیر قابل توجهی در تاریخ افغانستان داشت. افغانستان برای انگلستان دارای اهمیت استراتیژیک بود، زیرا امکان آن وجود داشت که روسیه از طریق افغانستان بالای هند برتانیوی حمله کند. چنانچه هربرت تچی (Herbert Tichy) تأکید می‌دارد: «این کشور(افغانستان، نویسنده) کلید دروازۀ هند را در اختیاردارد.»
«تمام فاتحانی که به هند تجاوز کردند و اموال آن کشور را غارت کردند از داریوش تا الکساندر و نادرشاه افشار از طریق افغانستان وارد این کشور گردیدند، تنها انگلیس‌ها از طریق بحر به این کشور راه یافتند. اما انگلیس‌ها از "دروازۀ باز" هراس داشتند و چندین سال تلاش کردند تا این دروازه را در هنگام ضرورت بسته کرده بتوانند.»
علاوه بر این، انگلستان قصد داشت جایگاه خود را از لحاظ اقتصادی در افغانستان استحکام بخشیده و از این طریق کالاهای تجارتی خود را از راه خشکه به طرف آسیای مرکزی تا چین و شرق ایران برساند، ولی مردم آزادی‌خواه افغانستان همیشه به مقاومت شدید می‌پرداختند.
از سال ۱۸۳۸ تا ۱۹۱۹ انگلیس‌ها با مقاومت‌های جدی‌تری روبه‌رو شدند. قابل توجه است که این مقاومت‌ها مسألۀ شخصی شاهان افغانی نبوده، بلکه بر اساس اشتراک اقوام مختلف کشور عملی گردیده‌اند. اما هر بار که انگلیس‌ها در میدان جنگ از افغان‌ها شکست خوردند توانستند در عرصۀ سیاسی از طریق عقد معاهدات با امیران افغانستان، منافع سیاسی خود را حفظ کنند و به این ترتیب شکست نظامی خود را جبران کنند.
به عنوان مثال، در سال ۱۸۴۹ انگلیس‌ها توانستند، پنجاب را غارت کرده و تصرفات خود را تا به سرحد افغانستان بکشانند. در مقابل، امیر دوست‌محمد خان هیچ اقدامی نکرد.
به تاریخ ۳۰ مارچ سال ۱۸۵۵ معاهده‌ای در پشاور بین انگلستان و افغانستان عقد گردید. این قرارداد بی‌طرفی افغان‌ها را در مقابل انگلیس‌ها تأمین کرده و برای استعمارگران انگلیسی سهولت خلق کرد تا علیه قیام ملی هند در سال‌های ۱۸۵۷ تا ۱۸۵۹ مبارزه کرده بتوانند.
در نتیجۀ جنگ دوم افغان ـ انگلیس که انگلستان را به یک سلسله ناکامی‌های سنگین مواجه ساخت و چنانچه مورخ شوروی به نام شتاین برگ (Steinberg) نتایج این جنگ را بیان‌گر «یکی از شرم‌آورترین حوادث در تاریخ جنگ بریتانیای کبیر» تلقی کرده است. در نتیجه این افغانستان در سال 1879 وادار به امضای معاهدۀ ننگین گندمک گردید.
در نتیجۀ این معاهده بعضی از مناطق مرزی با اهمیت استراتیژیک و مهم‌ترین شاهراه‌ها و تنگناهای اتصالی بین هند و افغانستان مانند خیبر، پایوار و بولان به تصرفات انگلیسی در هند اضافه گردیدند و سیاست خارجی افغانستان تحت کنترول انگلیس ها قرار گرفت.
عبدالرحمان خان در ۱۲ نوامبر سال ۱۸۹۳ تحت فشار شدید دیپلوماتیک و نظامی انگلیس مجبور شد با نمایندۀ انگلیس به نام دیورند، معاهده‌ای را امضا کند که طی آن وی تسلیمی قسمت زیادی از مناطق قبایل آزاد هم‌سرحد با هند بریتانوی را به رسمیت شناخت. این معاهده نه تنها قبایل را از هم جدا ساخت، بلکه بخشی از افغانستان را تحت ادارۀ هند بریتانیوی قرار داد. بدین وسیله بریتانیای کبیر کنترول سیاسی بالای افغانستان را به دست گرفت و شروع به منزوی کردن افغانستان در صحنۀ سیاسی جهان کرد.
ت.فرازر (Frazer T) خط سرحدی دیورند را چنین ارزیابی می‌کند: «این خط از نظر قومی، استراتیژیکی و جغرافیایی یک خط غیرمنطقی است. این خط حوزۀ دریایی اندوس را پارچه می‌کند و یک ملت را به دو بخش تقسیم می‌کند. این خط قبایل را از هم‌دیگر جدا می کند.»
این انضمام صریح یک عملی وحشیانه امپریالیستی بود. قیام پشتون‌ها ضد انگلیس در سال ۱۹۱۹ به طور قابل توجهی به موفقیت مبارزات استقلال افغانستان کمک کرد و ثابت کرد که حس یک‌پارچگی افغانستان در دو طرف مرز به قوت‌اش باقی است.
افغانستان در طی مذاکرات با انگلیس در سال ۱۹۲۱، برگزاری همه‌پرسی در سراسر مناطق مرزی را پیشنهاد کرد. به هر حال این پیشنهاد از جانب بریتانیا رد گردید.
در معاهده‌ای که در ۲۱ مارچ سال ۱۹۰۵ بین افغانستان و انگلیس انجام شد، امیر حبیب‌الله خان معاهدۀ دیورند را بدون تغییر پذیرفت و در عوض از دولت هند بریتانیوی پولی به مبلغ ۱۸۰۰.۰۰۰ روپیه معادل ۱۶۰.۰۰۰ پوند انگلیسی دریافت کرد. در این معاهده انگلیس یک بار دیگر تأکید کرده بود که رهبری امور خارجی افغانستان در انحصار انگلستان باشد.
به تاریخ ۳۱ آگست سال ۱۹۰۷ توافق‌نامه‌ای میان انگلستان و روسیه در سنت پترسبورگ روسیه بر سر تقسیم حوزۀ نفوذشان در خاورمیانه امضا شد که طی آن افغانستان به عنوان کشور خارج از حوزۀ نفوذ روسیه معرفی گردید. در مادۀ اول این موافقت‌نامه، روسیه، افغانستان را به عنوان کشور خارج از حوزۀ نفوذ خود دانسته و متعهد بر این شد که تمام مسائل مربوط به روابط سیاسی خود با افغانستان را از طریق دولت انگلستان حل کند و از فرستادن نمایندگان سیاسی به افغانستان خودداری ورزد.
هنگامی که امیر حبیب‌الله خان در مورد این توافق‌نامه اطلاع حاصل کرد، آن را به دلیل روحیۀ ضد بریتانیوی به رسمیت نشناخت. با این حال، روسیۀ تزاری به بریتانیای کبیر اطلاع داد که این معاهده بدون موافقت امیر افغانستان به منصۀ اجرا گذاشته می‌شود.
لودویک آدمک (Adamec. L.W) می‌نویسد: «انگلستان تلاش می‌کرد مسایل افغانستان را بدون دخالت امیران این کشور حل کند و از سوی دیگر، افغانستان می‌دانست که در آینده سرنوشت مشابه ایران، افغانستان را نیز تهدید می کند».
ایران با توافق‌نامۀ سال ۱۹۰۷ به سه منطقه تقسیم گردید: از شمال به منطقۀ روسی، از جنوب به ویژه جنوب شرقی به منطقۀ انگلیسی و به یک منطقه بی‌طرف مرکزی. روسیه همیشه مکرراً تلاش می‌کرد تا قدرتش را در آسیای میانه توسعه داده و از افغانستان به عنوان یک وسیلۀ فشار علیه هند بریتانوی استفاده کند.
امیر حبیب‌الله خان پس از معاهدۀ سال ۱۹۰۵ تا پایان سلطنت هیچ کاری برای استقلال افغانستان و از بین بُردن کنترول انگلیس بر سیاست خارجی افغانستان انجام نداد. وی طرفدار انگلیس باقی ماند.
با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ ترکیه از امیر حبیب‌الله درخواست کرد تا در جنگ در کنار متحدین قرار گیرد. وی بی‌طرفی افغانستان را در این جنگ اعلان کرد. در عین حال، با فرستادن نامه‌ای به ویسرای هند، تأسف خود را از رفتار ترکیه بیان داشت و به دولت هند بریتانوی بار دیگر تأکید کرد که او علیه انگلیس هیچ کاری انجام نخواهد داد.
در ســـال ۱۹۱۵ یک هیــأت اعزامی ترکی ـ آلمانی به رهبری ورنر اوتو فون هنتیک (Werner Otto von Hentigs) و اسکار نیدرمایر (Oskar Niedermayer) به افغانستان سفر کرد. این هیأت وظیفه داشت امیر حبیب‌الله خان را وادار سازد تا از طرفداری از انگلیس دست بکشد، ولی تلاش آن‌ها موفقیتی در پی نداشت. هرچند اکثریت مردم و مقامات دربار از کار مشترک با متحدین علیه بریتانیا حمایت می‌کردند، ولی امیر حبیب‌الله خان نمی‌خواست بر ضد بریتانیا سیاست‌های خصمانه را در پیش گیرد.
این موقف امیر به جانبداری از انگلیس با مقاومت رو به افزایش در کشور همراه بود که این مقاومت از طرف جوانان افغان مورد حمایت قرار می‌گرفت.
پس از مرگ امیر حبیب‌الله خان، نهضت جوانان افغان تحت رهبری امان‌الله به قدرت رسید. او خواستار استقلال کامل افغانستان از بریتانیا شد. طبق گزارش یک دیپلومات انگلیسی به تاریخ 13 اپریل سال ۱۹۱۹ امان‌الله بعد از مراسم تاج‌گذاری چنین اعلام کرد: «من خود و کشورم را از لحاظ داخلی و خارجی کاملاً آزاد، خودمختار و مستقل اعلان می کنم. بنا بر این، بعد از این کشور من هم‌مانند دیگر دول و قدرت‌های جهان یک دولت مستقل و آزاد خواهد بود. به هيچ نيرویی به اندازۀ يک سر مو اجازه داده نمی‌شود که در امور داخلی و خارجی افغانستان مداخله نمايد و اگر کسی به چنين امری اقدام نمايد، آماده زدن گردنش با اين شمشير خواهم بود.» و پس ازختم بیانیه‌اش رو به جانب سفير انگليس کرده با احترام پرسيد: «جناب سفیر آنچه گفتم فهميدید؟» سفیر با احترام و تعظيم جواب داد: «بلی فهميدم.»
شاه امان‌الله در صدد عملی کردن هدفش توسط قوۀ نظامی بود که همانا دفاع از کشور و دست یافتن به استقلال بود. وی در سال ۱۹۱۹ توسط قوای نظامی خود در حدود ۱۰۰ کیلومتر از سرحد هند بریتانوی گذشت. بعد از مبارزۀ رهایی‌بخش موفقانة بر ضد بریتانیای کبیر در جنگ سوم افغان و انگلیس افغانستان از طریق معاهدۀ صلح راولپندی در ۸ آگست سال ۱۹۱۹ حاکمیت کامل خویش را دوباره به دست آورد.
این مسأله بار دیگر به تاریخ ۲۲ نوامبر سال ۱۹۲۱ توسط معاهدة کابل مورد تأیید قرار گرفت، ولی توسط معاهدۀ راولپندی افغانستان نتوانست مناطقی را که بالاثر معاهدۀ دیورند از دست داده بود دوباره به دست آرد. به این ترتیب پشتونستان امروزی از افغانستان جدا و مجزا باقی ماند.
ادامه دارد

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۱۶    سال هــــــــــژدهم                سنبله/میزان          ۱۴۰۱    هجری  خورشیدی                شانزدهم سپتمبر  ۲۰۲۲