سردار محمد داوود(۱۳۵۲ -۱۳۵۷ شمسی)
موسس جمهوریت در افغانستان که مؤسس تلویزیون ملی افغانستان هم می باشد.
سردار محمد
داوود در ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ بر اریکه قدرت جا گرفت و خانم حبیبی که در
همان شب ۲۵/۲۶ اولین پسرش را بدنیا اورد ودر تمام شب در کلینیک جوار
پارک شهر نو که نزدیک وقایع بود فیر ها و آتش باری ها را از دور می
شنید و تماشا می کرد. در اوایل جمهوریت داوود خان برنامۀ در رادیو
افغانستان تولید نمودند بنام جمهوریت که شفیقه حبیبی و مهدی ظفر دو
نطاق درجه اول رادیو گویندگان زبان دری آن برنامه و نبی پاکطین
پرودیسر و گوینده ای پشتو بود. برنامه روش سیاسی داشت با اشعار رزمی و
حماسی و متون سیاسی، اشعار این برنامه را اکثرا شفیقه حبیبی با سبک
بخصوص خودش دیکلمه می کرد. که جایزه درجه اول دکلاماسیون را هم از
وزارت اطلاعات وفرهنگ بدست اورد بطور نمونه یک شعر زیبای حماسی را این
جا نقل می کنم:
كيم من؟
طایرِ سیمرغ سَیري،
کز فراز قلۀ تاریخ انسانها
نظر گسترده ام بر بی کران پهنای
دورانها
و می بینم.... زمانرا هست راهی پیچ
اندر پیچ،
فراز اندر فراز و شیب اندر شیب
و می بینم.... سپاهِ نسل های آدمی
را اندرین معبر
که آهنگ سفر دارند
و جاویدان به فردا های آرمان ها
نظر دارند
و می بینم.... که هر نسلی ز ره وا
ماند، می میرد
و نسل پیشروٌ هر جا عنان زندگی در
دست میگیرد
و می بینم.... حیات و زندگی جز
رهنوردی نیست در تاریخ
توقف مرگ و نابودیست در تاریخ
ولی چون امتدادِ جاده
از اعماق جنگل ها
و از ژرفای ظلمت ها گذر دارد
هزاران غولِ غارتگر،
هزاران رهزنِ وحشی
درین معبر نظر دارد،
به هر گامی سفر صدها خطر دارد
و می بینم... به سَیر کاروانِ
زندگی،
کأن صعب پیکار است
بسی رخشنده مشعل ها،
بسی نور افگنانِ رهگشای تیرگی
افروز در کار است
و می بینم.... که این مشعل
و این نور افگنِ روشنگرِ ره های
ظلمانی
بود فرهنگِ انسانی
به هر پیمانه که این مشعل، درخشان
و فروزان است،
سفر در جادۀ تاریخ آسان است
و مرگ از زندگانی ها گریزان است
و می بینم ....چو فرهنگ است
نورانی،
دیگر اندیشه پر نور است
خرد جولانگرِ آینده های روشنِ دور
است
عواطف ، رهبرِ عشق است و احساسات ،
همآهنگِ آرمان های پر شور است
سعادت ، آدمی را خندۀ پیروزی های
مست و مغرور است
و می بینم.... چو غولانِ چپاولگر
رۀ تاریخ بر بندند.
نخست از کاروان ها مشعلِ فرهنگ می
گیرند
بلی من خوب می بینم که در پهنای
دوران ها،
هر آن نسل و هر آن ملت که فرهنگش
فرو میرد،
دیگر محکومِ این وا ماندگی و مرگ
و ادبار است
دیگر محرومِ عشق زندگانی شعف بار
است.
هلا ای همرهان، ای رهرنوردانِ زمان
پیمای افغانی ،
من اینجا از فراز قلۀ تاریخ می
بینم....
که دزدانی که ره بستند بر ما
روزگارانی
و هست و بود ما بردند
فروزان مشعل فرهنگِ ما را نیز
افسردند
که اکنون بیشتر از شعله های رهگشا
،
زان دود میخیزد
و بیش از روشنی آرزو ها،
زان غبار یاس میریزد
هلا ای همرهانِ رسته از دزدانِ
چپاولگر،
که آهنگِ سفر دارید زی دنیای عیش
انگیز مستی زای جان پرور
به این مشعل، به این فرهنگ، عبور
از جادۀ تاریخ دشوار است، خطر بسیار بسیار است
چو بر خیزید و مشعل های فرهنگِ
نوینی را بر افروزید
دیگر انگاه سفر سهل است
مبارکباد،
پیروزید.
شفیقه حبیبی و مهدی ظفر حین اجرای برنامۀ "جمهوریت" در
ستدیوی رادیو افغانستان سال ۱۳۵۳شمسی
اواخر سال
۱۳۵۶ شمسی و ماه حمل سال ۱۳۵۷ شمسی تلویزیون ملی افغانستان که کمک
کشور جاپان به رییس جمهور محمد داوود بود، آغاز به نشرات امتحانی نمود
که هر پنجشنبه از ساعت ۶ تا ساعت ۱۰ شب ادامه داشت. مجموعا، سه سرویس
خبر پشتو و دری نشر شد که هر سه برنامه اخبار دری را شفیقه حبیبی با
یک نطاق مرد اجرا نمود. مسئول تلویزیون می گفت که اسمای تمام گویندگان
دری و پشتو، خانمها و آقایان را خود ریس جمهور محمد داوود طلب نمود و
انتخاب کرد، که برای نطاقۀ زبان دری اخبار ساعت ۸ شب فعلا فقط شفیقه
حبیبی را انتخاب نمود.
شفیقه حبیبی
در آنروز ها تا سالیان چند دوره های انقلابی را یکی پی دیگر چون ستارۀ
درخشان رادیو و تلویزیون وگاهی محافل ادبی سپری نمود.
بدین منوال
سالیان شگوفایی گویندگی آغاز شد، شفیقه حبیبی قله های موفقیت را یکی پی
دیگر می پیمود چنانکه
جوایز درجه اول گویندگی و دیکلاماسیون را از ان خود می
نمود و مکاتبی در گویندگی و نطاقی بمیان آمد که سرحلقه آن بازهم شفیقه
حبیبی بود.
شفیقه حبیبی
باری گفته بود "من در قسمت دیکلمۀ اشعار پروگرامهای ادبی با نطاقان
موافق نیستم، زیرا نطاقان شعر خوان رادیو هر نوع شعر را به شیوۀ اشعار
رومانتیک میخوانند."
او حق داشت
زیرا شعر که ترجمان احساس شاعر است توده ها را به شور می آورد. شور
احساسی، عاطفی و هم رزمی و حماسی. چنانکه ادبیات خود مکاتب فکری دارد.
روی سخن حافظ و سعدی به اجتماع است، خیام بی پرده می سراید، بیدل به
لاهوت رو میبرد، کلیم و ندیم چه نازک خیالی هایی که ندارند.... در
دکلاماسیون این همگان باید بود و باز هم شور و سوز باید آورد... از
بیدل: سرشکم نسخه ای دیوانۀ کیست.... استفهام است و پرواز است و پند
.... شعر "پی رهبر" در برنامۀ رادیویی جمهوریت اول، شلاق می زند و به
وحدت و عمل انقلابی جهت آبادانی کشور می گمارد، و پارچۀ شعر "فرهنگ"
درهمین برنامه از بی فرهنگی و فقدان مفکوره و هویت ملی هوشدار می
دهد.... ودیکلاماتور یا دیکلمتریس این همه معانی را با لحن، آواز و
موسیقی کلمات تداعی می کند....
سابق دوره
گردانی داشتیم، گهگاهی اشعار شاهنامه را با الحان حزین و پر سوز می
سرآیدند و می گذشتند. اکثر نطاقان ما نیز این شیوه را برگزیدند زیرا
معمول بوده است و سهل.
پشتون
ژغ، اسد سال ۱۳۵۵شماره۵
یک
گوینده در خواندن خبر ، باید بیطرف باشد و احساس خودش را هرگز دخیل
نسازد.....
راپورتر:
گل احمد ذهاب نوری
من بازهم
بخشی ازین مصاحبه را این جا می آورم:
نوری : او
دیرینه گویندۀ رادیوست. صدایش آهنگی خاص دارد، روزی شعر می خواند،
زمانی تفسیر و مضمون و مطلب و بیشتر اوقات هم اخبار دری شب را با صدای
طنین دارش می شنویم.
این بار محل
گفتگوی ما خانۀ اوست، با عکاس مجله وارد منزلش می شویم، منزلی کوچک ولی
زیبا.... در گوشه و کنار زینه ها گلدان های گل که نمایندگی از ذوق خانه
داری اش میکند....کمی بالاتر خودش ایستاده است با لباس ساده و با جبین
بشاش....
سخن بر سر
اوست سخن بر سر شفیقه حبیبی است. او در زمرۀ گویندگان انگشت شمار رادیو
افغانستان است، گویندگانی که به زعم شنوندگان رادیو موفق اند و
پیشقدم.....
می پرسم:
امروز در قطار نطاقان ورزیدۀ رادیو قرار داری، نظر خودت چیست؟
او لبخندی
می زند و بعد میگوید : البته قضاوت این موضوع بدست شنوندگان است، آنها
اند که از عقب رادیویشان بر موفق بودن یا نبودن یک گوینده قضاوت
میکنند.
سوال ،
شفیقه جان خودت بیشتر خبر ها را می خوانی و راستی هم درین راه موفق
استی به نظر خودت برای گویندۀ خبر خوان چه شرایطی ضروری است؟
جواب: در
قدم اول برای کسیکه خبر می خواند یک بی طرفی مطلق لازم است، گوینده
باید خود را از جریان ها دور بداند و خبر را بدون دخیل ساختن احساس خود
بخواند البته با عقیده به مطلبی که می خواند ولو این خبر مربوط به خود
گوینده هم باشد و بر احساساتش تاثیر نموده باشد.
حال چه
گفتنی ای دارید؟
او صمیمانه
به صحبتش ادامه می دهد.... به نظر من جوانان ما دارای استعداد های هنری
خوبی هستند مثال بارز آن هم نطاقان جوان هستند. که بدون آموزش شیوه های
فن و هنر گویندگی و سخنرانی شروع بکار می کنند. اما باید گوینده دست از
تلاش بر ندارد و خود را تکمیل نداند. مطالعه وآگاه بودن از مسایل روز و
همراه با تمرین دایمی سبب موفقیت بیشتر گوینده می گردد.
سردار محمد داوود(۱۳۵۲ -۱۳۵۷ شمسی)
موسس جمهوریت در افغانستان که مؤسس تلویزیون ملی افغانستان هم می باشد.
سردار محمد داوود در ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ بر اریکه قدرت جا گرفت و خانم حبیبی که در همان شب ۲۵/۲۶ اولین پسرش را بدنیا اورد ودر تمام شب در کلینیک جوار پارک شهر نو که نزدیک وقایع بود فیر ها و آتش باری ها را از دور می شنید و تماشا می کرد. در اوایل جمهوریت داوود خان برنامۀ در رادیو افغانستان تولید نمودند بنام جمهوریت که شفیقه حبیبی و مهدی ظفر دو نطاق درجه اول رادیو گویندگان زبان دری آن برنامه و نبی پاکطین پرودیسر و گوینده ای پشتو بود. برنامه روش سیاسی داشت با اشعار رزمی و حماسی و متون سیاسی، اشعار این برنامه را اکثرا شفیقه حبیبی با سبک بخصوص خودش دیکلمه می کرد. که جایزه درجه اول دکلاماسیون را هم از وزارت اطلاعات وفرهنگ بدست اورد بطور نمونه یک شعر زیبای حماسی را این جا نقل می کنم:
كيم من؟
طایرِ سیمرغ سَیري،
کز فراز قلۀ تاریخ انسانها
نظر گسترده ام بر بی کران پهنای دورانها
و می بینم.... زمانرا هست راهی پیچ اندر پیچ،
فراز اندر فراز و شیب اندر شیب
و می بینم.... سپاهِ نسل های آدمی را اندرین معبر
که آهنگ سفر دارند
و جاویدان به فردا های آرمان ها نظر دارند
و می بینم.... که هر نسلی ز ره وا ماند، می میرد
و نسل پیشروٌ هر جا عنان زندگی در دست میگیرد
و می بینم.... حیات و زندگی جز رهنوردی نیست در تاریخ
توقف مرگ و نابودیست در تاریخ
ولی چون امتدادِ جاده
از اعماق جنگل ها
و از ژرفای ظلمت ها گذر دارد
هزاران غولِ غارتگر،
هزاران رهزنِ وحشی
درین معبر نظر دارد،
به هر گامی سفر صدها خطر دارد
و می بینم... به سَیر کاروانِ زندگی،
کأن صعب پیکار است
بسی رخشنده مشعل ها،
بسی نور افگنانِ رهگشای تیرگی افروز در کار است
و می بینم.... که این مشعل
و این نور افگنِ روشنگرِ ره های ظلمانی
بود فرهنگِ انسانی
به هر پیمانه که این مشعل، درخشان و فروزان است،
سفر در جادۀ تاریخ آسان است
و مرگ از زندگانی ها گریزان است
و می بینم ....چو فرهنگ است نورانی،
دیگر اندیشه پر نور است
خرد جولانگرِ آینده های روشنِ دور است
عواطف ، رهبرِ عشق است و احساسات ، همآهنگِ آرمان های پر شور است
سعادت ، آدمی را خندۀ پیروزی های مست و مغرور است
و می بینم.... چو غولانِ چپاولگر
رۀ تاریخ بر بندند.
نخست از کاروان ها مشعلِ فرهنگ می گیرند
بلی من خوب می بینم که در پهنای دوران ها،
هر آن نسل و هر آن ملت که فرهنگش فرو میرد،
دیگر محکومِ این وا ماندگی و مرگ و ادبار است
دیگر محرومِ عشق زندگانی شعف بار است.
هلا ای همرهان، ای رهرنوردانِ زمان پیمای افغانی ،
من اینجا از فراز قلۀ تاریخ می بینم....
که دزدانی که ره بستند بر ما روزگارانی
و هست و بود ما بردند
فروزان مشعل فرهنگِ ما را نیز افسردند
که اکنون بیشتر از شعله های رهگشا ،
زان دود میخیزد
و بیش از روشنی آرزو ها،
زان غبار یاس میریزد
هلا ای همرهانِ رسته از دزدانِ چپاولگر،
که آهنگِ سفر دارید زی دنیای عیش انگیز مستی زای جان پرور
به این مشعل، به این فرهنگ، عبور از جادۀ تاریخ دشوار است، خطر بسیار بسیار است
چو بر خیزید و مشعل های فرهنگِ نوینی را بر افروزید
دیگر انگاه سفر سهل است
مبارکباد، پیروزید.
شفیقه حبیبی و مهدی ظفر حین اجرای برنامۀ "جمهوریت" در ستدیوی رادیو افغانستان سال ۱۳۵۳شمسی
اواخر سال ۱۳۵۶ شمسی و ماه حمل سال ۱۳۵۷ شمسی تلویزیون ملی افغانستان که کمک کشور جاپان به رییس جمهور محمد داوود بود، آغاز به نشرات امتحانی نمود که هر پنجشنبه از ساعت ۶ تا ساعت ۱۰ شب ادامه داشت. مجموعا، سه سرویس خبر پشتو و دری نشر شد که هر سه برنامه اخبار دری را شفیقه حبیبی با یک نطاق مرد اجرا نمود. مسئول تلویزیون می گفت که اسمای تمام گویندگان دری و پشتو، خانمها و آقایان را خود ریس جمهور محمد داوود طلب نمود و انتخاب کرد، که برای نطاقۀ زبان دری اخبار ساعت ۸ شب فعلا فقط شفیقه حبیبی را انتخاب نمود.
شفیقه حبیبی در آنروز ها تا سالیان چند دوره های انقلابی را یکی پی دیگر چون ستارۀ درخشان رادیو و تلویزیون وگاهی محافل ادبی سپری نمود.
بدین منوال سالیان شگوفایی گویندگی آغاز شد، شفیقه حبیبی قله های موفقیت را یکی پی دیگر می پیمود چنانکه جوایز درجه اول گویندگی و دیکلاماسیون را از ان خود می نمود و مکاتبی در گویندگی و نطاقی بمیان آمد که سرحلقه آن بازهم شفیقه حبیبی بود.
شفیقه حبیبی باری گفته بود "من در قسمت دیکلمۀ اشعار پروگرامهای ادبی با نطاقان موافق نیستم، زیرا نطاقان شعر خوان رادیو هر نوع شعر را به شیوۀ اشعار رومانتیک میخوانند."
او حق داشت زیرا شعر که ترجمان احساس شاعر است توده ها را به شور می آورد. شور احساسی، عاطفی و هم رزمی و حماسی. چنانکه ادبیات خود مکاتب فکری دارد. روی سخن حافظ و سعدی به اجتماع است، خیام بی پرده می سراید، بیدل به لاهوت رو میبرد، کلیم و ندیم چه نازک خیالی هایی که ندارند.... در دکلاماسیون این همگان باید بود و باز هم شور و سوز باید آورد... از بیدل: سرشکم نسخه ای دیوانۀ کیست.... استفهام است و پرواز است و پند .... شعر "پی رهبر" در برنامۀ رادیویی جمهوریت اول، شلاق می زند و به وحدت و عمل انقلابی جهت آبادانی کشور می گمارد، و پارچۀ شعر "فرهنگ" درهمین برنامه از بی فرهنگی و فقدان مفکوره و هویت ملی هوشدار می دهد.... ودیکلاماتور یا دیکلمتریس این همه معانی را با لحن، آواز و موسیقی کلمات تداعی می کند....
سابق دوره گردانی داشتیم، گهگاهی اشعار شاهنامه را با الحان حزین و پر سوز می سرآیدند و می گذشتند. اکثر نطاقان ما نیز این شیوه را برگزیدند زیرا معمول بوده است و سهل.
پشتون ژغ، اسد سال ۱۳۵۵شماره۵
یک گوینده در خواندن خبر ، باید بیطرف باشد و احساس خودش را هرگز دخیل نسازد.....
راپورتر: گل احمد ذهاب نوری
من بازهم بخشی ازین مصاحبه را این جا می آورم:
نوری : او دیرینه گویندۀ رادیوست. صدایش آهنگی خاص دارد، روزی شعر می خواند، زمانی تفسیر و مضمون و مطلب و بیشتر اوقات هم اخبار دری شب را با صدای طنین دارش می شنویم.
این بار محل گفتگوی ما خانۀ اوست، با عکاس مجله وارد منزلش می شویم، منزلی کوچک ولی زیبا.... در گوشه و کنار زینه ها گلدان های گل که نمایندگی از ذوق خانه داری اش میکند....کمی بالاتر خودش ایستاده است با لباس ساده و با جبین بشاش....
سخن بر سر اوست سخن بر سر شفیقه حبیبی است. او در زمرۀ گویندگان انگشت شمار رادیو افغانستان است، گویندگانی که به زعم شنوندگان رادیو موفق اند و پیشقدم.....
می پرسم: امروز در قطار نطاقان ورزیدۀ رادیو قرار داری، نظر خودت چیست؟
او لبخندی می زند و بعد میگوید : البته قضاوت این موضوع بدست شنوندگان است، آنها اند که از عقب رادیویشان بر موفق بودن یا نبودن یک گوینده قضاوت میکنند.
سوال ، شفیقه جان خودت بیشتر خبر ها را می خوانی و راستی هم درین راه موفق استی به نظر خودت برای گویندۀ خبر خوان چه شرایطی ضروری است؟
جواب: در قدم اول برای کسیکه خبر می خواند یک بی طرفی مطلق لازم است، گوینده باید خود را از جریان ها دور بداند و خبر را بدون دخیل ساختن احساس خود بخواند البته با عقیده به مطلبی که می خواند ولو این خبر مربوط به خود گوینده هم باشد و بر احساساتش تاثیر نموده باشد.
حال چه گفتنی ای دارید؟
او صمیمانه به صحبتش ادامه می دهد.... به نظر من جوانان ما دارای استعداد های هنری خوبی هستند مثال بارز آن هم نطاقان جوان هستند. که بدون آموزش شیوه های فن و هنر گویندگی و سخنرانی شروع بکار می کنند. اما باید گوینده دست از تلاش بر ندارد و خود را تکمیل نداند. مطالعه وآگاه بودن از مسایل روز و همراه با تمرین دایمی سبب موفقیت بیشتر گوینده می گردد.
مصاحبۀ شفیقه حبیبی با گزارشگر مجله پشتون ږغ
فصل سوم
ادامه دارد