شفیقه حبیبی نطاق اخبار و مضامین سویه عالی و
ادبی رادیو افغانستان، امسال به اخذ جایزه اول نطاقی از طرف کمیسیون اعطای
جوایز مطبوعاتی موفق گردید، ما در حالیکه این موفقیت را به همکار محترم خود
تبریک می گوییم، اینک مصاحبۀ را بنابر خواهش خوانندگان مجله پشتون ژغ با
موصوفه نموده ایم به شما تقدیم میداریم. (گزارشگر و مدیر مسول مجله: کریم
روهینا)
ومن از این گزارش کریم روهینا نکات برجستۀ آنرا این جا نقل می کنم:
محترمه شفیقه حبیبی، میدانم آواز شما را اکثریت بزرگی از شنوندگان دوست
دارند چنانچه نظریۀ کمیسیون جوایز که درین زمینه خیلی مشکل پسند است مصداق
آنست. اما از شما چه مخفی کنم که یک قسمت از شنوندگان، شمارا در قراأت
اخبار به اصطلاح قدری (کاکه) میگویند درین باره نظر شما چیست؟
شفیقه حبیبی پاسخ می دهد:
من از قراأت مضامین ادبی و هنری نطاقی که در آنجا هر کلمه را رنگی و شوریست
بدنیای سیاست پا گذاشته ام که در اینجا نیز کلمات در عقب چهرۀ سرد و خاموش
و طرز ادای بی طرفانۀ خود دنیای از تموج، سرو صدا و بحران دارند. تلفظ
کلمات وشیوة ادای آن در نطاقی اخبار گرچه اساساً بی طرفانه است اما بعضی
کلمات محور اصلی خبر و یا جان خبر است که من آن کلمات را با فشار و تاکید
ادا میکنم، که درین صورت ترنم و انعکاس دیگری نیز با آواز بیطرفانه همصدا
می شود، این شیوه در تبصره های سیاسی بیشتر عملی می شود. که شما انرا (کاکه
گی) می گویید ومن آنرا ترنم کلمات یا موسیقی الفاظ می گویم.
خانم محترم، آیا این جواب را به حیث یک درس تلقی نماییم که به شوقمندان
نطاقی می دهید؟
اختیار دارید ، این مکتب گویندگی من است که در فطرت من است و هم آموزش دیده
ام.
داوودد فارانی و شفیقه حبیبی موقع ثبت برنامۀ ترازوی طلایی در سال ۸ ۱۳۴
هجری شمسی
ترازوی طلایی یکی از بهترین برنامه های رادیو افغانستان که نویسندگان و
پرودیوسران آن محمود فارانی و رفیق یحیایی بودند.
و آن آرزو و آن موفقیت ...
راپورتر: ناصر امیری از مجله ژوندون.
عکس ها از مستمندی
میرمن شفیقه حبیبی را در منزلش واقع کارته مامورین ملاقات کردم. هنوز ده
دقیقه به وقتیکه قرار بود با ایشان صحبت کنم مانده بود که روی سیت اطاق
پذیرایی شان نشستم. راپورتر بعد از یک سلسله سوالات از خانم حبیبی پرسید:
چه آرزویی دارید و از دورۀ گویندگی تان چه خاطرۀ در حافظه دارید.
جواب:
(با دیکلامسیون قصیدۀ "مهرگان در البرز" از استاد خلیل الله خلیلی، به
آرزوی دیرینم رسیدم) این دیکلا مسیون در مقابل خانوادۀ سلطنتی، صدر اعظم،
اعضای کابینه، کوردیپلوماتیک و نخبگان دنیای دانش و ادب اجرا شد.
سوال : چرا این آرزوی دیرین تان بود ؟
جواب بخاطری که همه ساله در محافل باشکوه جشن استقلال کشور ما هیأت های
هنری از ایران، هند و تاجکستان اشتراک می کردند و در تالار بزرگ کابل
ننداری در حضور رهبران دولت و مردمی که دعوت می شدند برنامه های موسیقی را
اجرا می نمودند، ولی در ترکیب هیات ایران همیشه خانم ها و یا آقایان می
بودند و اشعار زیبا و تبریکی را دیکلمه می کردند و من آرزو میکردم روزی
درهمچو محفل با شکوهی برای من هم میسر شود که شعری را دیکلمه کنم.
خانم حبیبی از ضیافت شب نشینی ۲۲ میزان در قصر وزارت امور خارجه در حضور
وکیل سلطنت شهزاده احمد شاه و دیگر اعضای خاندان سلطنتی، صدر اعظم نور احمد
اعتمادی و اراکین دولت، کور دیپلوماتیک، بزرگان اهل قلم و دانش و ادب و
هنرمندانیکه از بیرون کشور برای تجلیل سالگرد محمد ظاهر شاه پادشاه
افغانستان به کابل امده بودند، سخن می زد. که قصیدۀ مهرگان در البرز استاد
خلیلی را که به همین مناسبت سروده شده بود مکمل از یاد دیکلمه کرده.
ضیافت با بیانیة افتتاحیه توسط داکتر محمود حبیبی وزیر اطلاعات و فرهنگ
آغاز شد و بعداً انانسر مهدی ظفر به سه زبان دری، فرانسوی و پشتو اجندای
ضیافت را معرفی نمود. درین هنگام خانمی نازک اندام و زیبا با پیرهن سیاهی
برروی ستیژ ظاهر شد خود را برسم ادب قدری خم کرد و به دیکلامسیون قصیده
استاد خلیل الله خلیلی شروع نمود، همه سراپا گوش بودند، هیچ صدایی نبود مگر
ترنم آواز زیبا و دلنشین شفیقه حبیبی گویندة برازندۀ کشور، تو گویی فضا همه
عطر آگین شده بود و همه شعر بود احساس بود و آرامش. وقتی قصیده ختم شد
دقایق متمادی همه کف می زدند و تحسین می کردند.
وقتی خانم حبیبی از روی ستیژ پایین شد یکتن از صاحبدلان اهل قلم و حاضر
ضیافت، داکتر روان فرهادی ابیاتی را مرتجلاً به خانم حبیبی داد.
قصیدۀ (مهرگان در البرز ) از استاد خلیل الله خلیلی
آبها صاف و هوا معتدل و دلها شاد// مهرگان آمد و بر ما در شادی بگشاد
مهرگان چون مه من خرم و مهرانگیز است// نرم دل، نغز ادا، نیک نظر، پاک نهاد
سوی کهسار شد از دشت، غزالی سرمست// زی کنام آمده از کوه، گوزن آزاد
دگر از صید تذروان بکشد دست عقاب// گرچه بالش بود از آهن و چنگ و از پولاد
باغ را کلک خزان بسته چنان طرفه نگار// که زراندود کند صفحه سبز بهزاد
آب، درهم نشود از وزش تند نسیم //چهره پرچین نکند آینه از جنبش باد
خوشه ها یکسره چون عقد ثریا شده اند //طارم تاک برد چرخ پراختر از یاد
شاخ پر سیب: تو گویی به مثل تعبیه کرد// باغبان طشت پر آتش سر زرینه عماد
مهرگان است و مه و عید و مه مولد شاه //طرفه این ماه به ما باب میامن بگشاد
خاصه امسال که در مسند جم، شاه جوان// همچو خورشید سراپرده به البرز نهاد
باختر باز به آیین کهن جشن گرفت// که کند خسرو ما رسم نیاکان بنیاد
اشک از چشم یتیمان بکند خشک، به مهر// گرد از روی فقیران بکند پاک، به داد
شاه چون داد کند، ملک شود آبادان// آری، از داد شود کار جهانی به مراد
شاه عادل، پدر معنوی خلق بود// به پدر تکیه کند پایه قدر اولاد
هنر شاه بود مایه دانایی قوم //ناز شاگرد خردمند رود بر استاد
مهرگانهای دگر خوبتر آید به وطن// از همایون نظر خسرو فرخنده نهاد
سیمگون برف، کند خانه زارع معمور// سهمگین ابر ،کند مزرع دهقان آباد
نوبهار آرد و ابر آرد و باران آرد// از در و دشت وطن قافله مشکین باد
همت مردم این مرز، شکافد دل کوه// سیم بیرون کشد از سنگ و ز خارا پولاد
خاور و باختر ملک، به هم گردد وصل// خط آهن چو برآرد زدو جانب فریاد
از لب سند شود تا لب جیحون سر سبز// وز در مرو شود تا خط خیبر آباد
شود از تربیت شاه به کشور هر روز// دستگاهی دیگر از علم و صنایع ایجاد
خسروا! دادگرا! پادشاها! شیردلا! //ای دل اهل وطن گشته به نیروی تو شاد!
باد این خاک ز سیلاب حوادث مامون //باد این مرز ز آسیب مصایب آزاد
شعری که محترم روان فرهادی مرتجلاً نوشته کرده بود، و بعد از ختم
دیکلماسیون به خانم حبیبی داد:
مهرگان آمد و از مهر جهان را جان داد نقد زر از کف هر شاخ بهر سو افتاد
مرحبا بر تو خلیلی که نداری همتا مادر دهر بسی شد که کسی چون تو نزاد
روح افسردۀ این خطه گهوارۀ شعر تا که بشنید نوای تو بشد یکدم شاد
گر نماندست سخن همچو زمان غزنین نظم و نثرت بدهد شوکت پارینه بیاد
تا که خواندست شفیقه سخن نغز ترا مهرگان است که (بر ما در شادی بگشاد)
مرحبا بر تو شفیقه باد دو چشمت روشن آفرین برتو و بر قدرت آواز تو باد
مرحبا آنکه به خاطر بسپردی همه شعر آفرین آنکه بخواندیش به پاس استاد
آنچنان نیز ادا کرده ای هر مصرة آن داد شهکار ادب طرفه ادای تو بداد
همچو بلبل به تمنای وطن ناله کند این خبر را چو خلیلی شنود در بغداد
گوینده یا دیکلاماتریس معروف خانم سرلک عضو هیأت هنری ایران که جهت شرکت در
مراسم سالگرد 22 میزان به کابل امده بودند و باید با تمثیل موسیقی دیکلمه
می کرد با معذرت مودبانه و حاکی از نزاکت گفت:" با ان شعر استاد سخن خلیلی
و با ان قدرت حافطه، بلاغت و آواز، که خانم حبیبی دیکلامسیون نمود بهتر است
امشب تنها با همین خاطره بود ."
وخانم سرلک با همین معذرت دیکلمه نکرد ....
.
خانم و آقا حبيبي در ضیافت شام به افتخار معاون رییس جمهور آمریکا آقای
Spiro Agnew و خانمش که با دعوت پادشاه افغانستان به کابل آمده بودند.اقای
نور احمد اعتمادی صدر اعظم وقت هم در عکس دیده می شوند .
خانم حبیبی با خانم سفیر امریکا در یکی از ضیافت های شام در باغ بالا سال
۱۳۴۹شمسی
شفیقه حبیبی برعلاوۀ گویندگی کار های اجتماعی دیگر هم داشت مثلاً وی معاون
کمیتۀ تبلیغات (انجمن همکاران څارندوی) بود که مربوط به (دافغانستان
څارندوی تولنه) بود، نقش بارز څارندوی در خدمات اجتماعی و کمک و معاونت
رضاکارانه بمردم بود. د افغانستان څارندوی تولنه بیشتر از جوانان لیسه ها و
پوهنتون های دختران و پسران کابل و ولایات پر نفوس کار می گرفت، انجمن واحد
کمیته های مختلف کار بود. کمیته تبلیغات علاوه از نشر مجله و اخبار
اجتماعات و فعالیت های انجمن وکمیته های مربوطه آن میز های مدور رادیویی
نیز نشر می کرد. خانم حبیبی مهتمم مجله انجمن همکاران څارندوی بود و در یک
نشریۀ فوق العاده ضمن نشر اهداف مترقی د افغانستان څارندوی تولنه و لوح
(پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک) متن پر معنای رییس این انجمن دوکتور
محمد عزیز سراج با اشاره به رول جوانان را نشر نمود که امروز هم بعد از
چندین دهه در راه درمان امراضی چون جهل َ فقرَ و مرض که دامنگیر همه جوامع
رو به انکشاف و بویژه افغانستان شلاق خورده می باشد قابل درک ست: (درد ها،
پس مانی ها، و محرومیت ها و همه گونه مشکلات در برابر عزم آهنین، هر یک
نابود می شوند، این ها مانع پیشرفت نیستند، مشروط باینکه همه یکجا در برابر
انها برآییم. ما محتاج یک جمعیت منور، با درد، نیرومند و توانا استیم تا در
مقابل این مشکلات پنجه دهیم و کابوس را از خود دور کنیم) .
شعار څارندوی: تیار اوسی (آماده باش)
روش څارندوی: انجام یک کار نیک در هر روز _معاونت وکمک به دیگران و خدمت به
مردم.
سه نکته مهم علامت څارندوی : وفا- اطاعت- خدمت
حلقۀ اتحاد جهانی څارندوی: برادری- َ باهمی
سلوک څارندوی: چهرۀ خندان – قیافۀ با نشاط
معیارشخصیت څارندوی: شرافت
خصلت څارندوی: اتکا بخود- اعتماد بنفس
آموزگار څارندوی: خود آموزی
علامت ممیزه څارندوی: دستمال و نشان څارندوی
سلام څارندوی: زمرک با دو انگشت/ شگی وال و پالندوی با سه انگشت
فصل دوهم
ادامه دارد
|