|
واسع بهادری
تا کی نیرو های ائتلاف بین المللی در افغانستان بمانند؟؟ در ماه نوامبر (2001 عیسوی) قوای بین المللی، وارد افغانستان شد تا مبارزه جدی «قصر سفید» را ضد تروریسم بن لادنی پیش ببرد. طالبان که بیشتر همجوشی با بن لادن و دولت پاکستان داشتند، بنابر عدم درک ضرورت های سیاست «نظم نو جهانی» و در واقع بیکاره به نظر آمدنشان، از قدرت دور شدند. بن لادن از افغانستان خارج شد، (با احتیاط گفته می شود زیرا حکم قطعی نیست، مبادا که هنوز در افغانستان باشد). این چند سالی که از رفتن قوا به افغانستان میگذرد، طالبان در یک عملیه فرصت طلبانه خود را از آسیب پذیری مرگبار نجات داده، عقب نشینی کردند تا برای آینده آماده گی بگیرند، بن لادنی که از او هیولای هم سطح یک ابرقدرت ساخته شده است، دستگیر نشد. ترور بیگناهان ادامه دارد، قوای خارجی در مناطقی که زمینه های مساعد برای بیشترین فعالیت های القاعده و طالبان است، کمتر ممترکز می شوند زیرا ترس دارند، در آنجا تلفات بیشتر ببینند. جابجایی قوای نظامی المان در شمال افغانستان که از اول سوالاتی را خلق میکرد، در بهترین حالت، زمینهء حمله پذیری و هدف مخالفین را مساعد کرد، اگر قرار باشد از بی امنیتی گفته شود، فهرستی از کوشش های را می آوردند تا نشان ما بدهند که امنیت آمده است، اگر گفته شود، ضرورت وجود قوای خارجی از کجا بوجود آمده است، از ضرورت به آنها غرض تامین امنیت گپ می زنند، حتی آقای حامد کرزی پیش از انتخابات از افزایش قوای خارجی بارها طرفداری کرد.
تاسیس ارتش بجای نرسیده است، فرار نیروهای که گردآورده شده بودند، برای تمام مردم روشن است. طرح و نقشه جدی برای این منظور وجود ندارد. اگر چنان طرح ونقشه یی برای ایجاد ارتش وجود میداشت، باید اول شرایط همزیستی عساکر و صاحبمنصبان پیش از پیش مساعد شود، کاری که نشده است. برای آنانی که در ارتش ناچیز و نامؤثر کار میکنند، معاش منظم و لازم داده نشده است، آیا آوردن افراد مسلکی و تحصیلکرده در رآس قوای مسلح ضروری نیست؟ باور این قلم این است که طرحی جدی برای بازسازی و ایجاد ارتش وجود ندارد، اگر چنان ارتشی ایجاد شود، ارتش داخل شده به افغانستان جواب ضرورت های استراتیژیک منطقوی و نظامی را چه بدهد. و ما نیز نباید اهل لاف و گزاف و خودستایی باشیم، تنها نبود ارتشی از نظامیان نیست که افغانستان از فقدان آن بابد بنالد، بلکه به هرسوی که ببینیم، کار وطن زار است. ناتوانی های داخلی بود که به چین روز و روزگار گرفتار شدیم، فکر می شود، تامین حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی، فراهم آوری مقدمات اصل اتکا به خود، و پیش از همه داشتن یک طرح و پلان و قدم های سازنده در راهً تحقق آنها، در آوردن ارتش داخلی و خداحافظی با رفتن ارتش ائتلاف بین المللی باشد.
|
سال اول شمارهً دهم اگست 2005