|
موسی به دین خویش عیسی به دین خویش!
نبشتهء ایشر داس
داستان نویس فرزانه و اندیشمند بزرگ وطن ما جناب زلمی بابا کوهی، هفته گذشته اثری ارزشمند و گرانسنگ شادروان دوکتور احمد علی کهزاد بنام «بالاحصار کابل و پیش آمد های تاریخی» را با مهربانی و غریبنوازی، برایم ارسال فرمود تا از تاریخ کابل قدیم آگاهی بیشتر حاصل کنم و در چاپ دوم «ما باشنده گان دیرینهء این سرزمین» مطالبی را از آن گنجینه وام گیرم. طبعأ ازمعاونت جناب بابا کوهی ممنونم و مرهون فراوان.
«بالاحصار کابل و پیش آمد های تاریخی» هم از رهگذر شیوه تاریخ نگاری جایگاه ویژه در ردیف آثار معتبر تاریخی کشور دارد و هم از لحاظ بیان جامع پیشینهء کابل قدیم، یگانه اثری افغانی میباشد. درین کتاب شادروان احمد علی کهزاد با ارائه اسناد ثقه هویت حقیقی مسایل را متجلی ساخته است.
نخستن بخش آن کتاب تحت عنوان (تماس اول عرب ها به کابل تا ظهور فتنه مغل) پیش آمد های را روشن میگرداند، که برای هر افغان صاحبدل روشن ضمیر مایه مبهات و حیرت برانگیز میباشند. در قسمتی از همین بخش میخوانیم: « سپاه عربی در اوسط قرن ۷ ميلادی حدودی سالهای ۶۴۵ مطابق سال ۲۳ هجری قمری، بار اول در سرحدات غربی افغانستان رخنه می يابند. اهالی هندو شیوایی به مقاومت قوی پرداخته از شهر شان در مقابل اجنی ها با دل جان دفاع کردند و مواضع جديد و مستحکم عقب ديوار های کوه شيردروازه و کوه آسمايی ايجاد کردند. عرب ها در پايان قتل وقتال زياد سرانجام به شهر داخل شدند. «عبدالرحمن بن سموره» سرکردهً سپاه عرب ها، «حضرت تميم بن قيس» را با جمعی از مبلغين برای تعليم، فرايض و آداب اسلامی در کابل گذاشت و خود مراجعت کرد.
اهالی کابل در معابد شيوايی و بودايی که در پای قول شمس در نيم ميلی جنوب غرب بالاحصار بين دو نقطه يی که بعد ها بنام «خضر» و «پنجهء شاه» شهرت پيدا کرد، هنوزهم جا به جا بودند. شبانگاه ديوار های بلند و برج های ضخيم بالاحصار و بدنه وگنبدهای معابد در سايهء تيغه های کوه شيردروازه و تخت شاه، هيکل مهيب و مرموزی به خود می گرفت و از خلال روزنه های کوچک معابد و بالاحصار شهر نور کم رنگ چراغ ها به نظر ميخورد. آواز زنگ ها و ناقوس از تپهء مرنجان به گنگره های بالاحصار و از آنجا به صخره های کوه تخت شاه اصابت می کرد و انعکاس آن در فضای سهمگين شهر منعکس می شد. آنان که به حکم غلبه، مسلمان شده بودند، عده ای معدود بودند. در يکی از شب ها جنگ خونينی رخ داد و تلفات زياد به جا گذاشت. در سال ۱۳۴۳ محل آن جنگ را (شهدای صالحين) مسما کردند. شاهان کابل بعد از واقعه فوق، با قدرت های مسلمان عربی به آماده گی های بيشتر پرداختند و به ترميم کاری های ديوار های کوه شيردروازه و آسمايی همت گماشتند. اهالی کابل [هندوان و بودیست های افغان] در انتظار دفع تهاجم عرب ها در قلب مملکت نمی نشستند بلکه تا پيشترين نقطه سرحدی پيش می رفتند. چنانچه در سال ۷۹ هجری قمری در زمان «عبدالمللک مروان» وقتيکه عبيدالله (يا عبدالله) بن ابوبکر به امر مؤکد حجاج عازم جنگ شد و به طرف کابل عسکر کشيد، اين قضيه رخ داد و سپاه عربی در تنگی های ۱۸ فرسخی غرب کابل به چنان مصيقهء گير آمدند که با پرداخت هفتصد هزار درهم به استحصال راه عقب نشينی حاضر شدند.»۱
خواننده عزیز با خوانش سطور بالا متوجه میگردد که افغانها در هر زمان قطع نظر از اینکه پیروان کدام آیین بوده اند، از وجب وجب، از بلست بلست و فرسخ فرسخ وطن شان با شجاعت، دلیری و سرفرازی دفاع کرده اند. این هیچمدان شیفته وار اثر ناب شاد روان احمد علی کهزاد را مطالعه کرده لذت میبرم. مژدهً رادیوی بی بی سی، مبنی بر اینکه در کابل نازنین، در جوار کوه شیردروازه آثار باستانی ارزشمند و بی نظیر کشف گردیده و در صورتیکه انتقال آن آثار به موزیم کابل مقدور و ممکن نباشد، در همان محل یابش، جهت حفظ و نگهداشت شان موزیمی اعمار میگردد، برایم مایه دلشادی بیشتر شد بیدرنگ از خالق عاشقان و عارفان، برای استاد احمد علی کهزاد فردوس برین آرزو کردم زیرا جناب شان سالها پیش از چنین تمدنی در کتاب بالاحصار کابل و پیش آمد های تاریخی، بشارت داده اند.
افغان های آن زمان در عرصه های دیگر زنده گانی نیز باعث شهرت زادگاهً شان بودند. به گونه مثال، هنگامیکه خواستند تندیس بودای بزرگوار خلق گردد، هیکل تراشان هندوستانی و از دیگر کشور های همجوار افغانستان مقدس، در آفرینیش آن عاجز ماندند و سرانجام هنرمندان وطنی و افغانی خودمان آن عجوبهء دنیا را از تخلیق کردند.۲
به گمان من انگیزهً طالبان در انعدام آن تندیس ها ناشی از عقاید مذهبی نبوده است بل برداشت های سیاسی و دلشادی کشور حامی آنها زیادتر درآن جهل و تمدن ستیزی نقش داشته است. غرور برانگیزاست که مردم شریف بامیان هیچ گهی حاضر نشده بودند که به بودای بامیان تحقیر ورزند. نمیدانم طالبان با انعدام تندیس بودا چه سود و مفاد بردند، مگر قربانی بودای بامیان دستکم برای افغانهای شریف و پاکنهاد که از جنگ و جنگسالاری خسته شده اند، باعث شد که ابرقدرت ها و موسسات بین المللی در ریشه کن ساختن تروریزم به اقدامات عملی دست زنند.
درین آواخر هفته نامهء کابل مصاحبه خبرنگار خویش آقای جوش شهریار را با شماری از هندوان و سکهـ های کابل، به نشر سپرده که اشک به دیده آورده و طبع را آشفته میسازد.
در آغاز گفتگو، مسأله غصب دکان دو تن از برادران سکهـ، مطرح گردیده، که با وصف تلاش ها و کوشش های زیاد هنوز نتیجه ای به دست نیآمده و حق به حقدار نرسیده است. بعدآ میخوانیم که برخلاف متن مواد قانون اساسی کشور که دارایی شخصی از تعرض مصوون میباشد، افراد مسلحی به منزل آقای راکیش کمار در کارته پروان، بدون ارائه یی کدام سند قانونی داخل میگردند. در مصاحبه آمده است که هفته گذشته دو دختر هندو مسلمان ساخته میشوند و خانواده های آنها تا حال نه با آنها دیده توانسته اند و نه خبر دارند که فرزندانشان در کجا به سر می برند.
در اثر فاجعه جنگ، همانگونه که افغان های مسلمان به مهاجرت پرداختند و با در نظرداشت میزان امکانات شان به کشورهای نزدیک یا دور پناهنده شدند، افغان های هندو و سکهـ نیز از برای حفظ شرف و ناموس به ترک دیار و کاشانه گام برداشتند. ولی در دو سال اخیر یک تعداد از خانواده های هندو و سکهـ از هندوستان واپس به وطن شان بازگشت کرده اند . با درد و دریغ، شرایط زیست باهمی را در کابل کلأ چیزی دیگری یافته اند. آقای شهریار از ده شهروند کابل در این مورد سوال کرد. هشت تن از آنها اصلأ اطلاع نداشتند که هندوها در اینجا از صد سال بدینسو زنده گی می کنند. نامبرده با آقای اوتار سنگهـ که نماینده سکهـ ها در لویه جرگه اضطراری و قانون اساسی و همچنان رهبر روحانی دهرمسال کارته پروان است، در زمینهء برخورد ادارات حکومت پرسشی به عمل آورده وی در پاسخ ادعا داشته: "حکومت به مسایل هندوان هیچ توجه نکرده، آنها با ما وعده کردند که برای ما مکتب می سازند، سه دهرمسال ما را بازسازی می کنند،۳۶۰ نمره زمین برای بیچاره گان و بی سرپناهان می دهند و... اما هیچ یک از وعده های آنها جنبه عملی پیدا نکرد." قرار گفته آقای اوتار سنگهـ از میلیون ها دالر که برای بازسازی افغانستان از سوی کشور های جهان کمک میگردد، یک دالر بالای هندوان افغان به مصرف نرسیده است.
نامه نگار شهریار زمانیکه با آقای حامد علمی، سخنگوی کمپاین انتخاباتی آقای کرزی، به تماس شده، او از اجرای چنین واقعات در مقابل هندوان و سکهـ ها بی اطلاع بوده است.
بانو انار کلی رنجبر که نماینده زنان هندو در لویه جرگه های اخیر بود و در لویه جرگه قانون اساسی در پشتیبانی نظریات خانم ملالی جویا لت کوب شد و حضرت صبغت الله مجددی آن را کافر خواند. در ارتباط آن حادثه سوای جریدهً روزگاران در کابل و نشریهء دیـــده گـــاه در المان، دیگر رسانه های گروهی داخل و بیرون مرزی کشور لب بدوخوتند، درین مصاحبه سخنان آقای اوتار سنگهـ را تایید کرده و گفته است که در گذشته هیچ وعده ای حکومت برای آنها عملی نگردیده و افزوده است: "من از آقای اکرام الدین خان آمر حوزهً امنیتی، بیشتر از مسوولین بلند پایهء دولت راضی هستم که بیست خانه غصب شدهً هندوان را به آنها واگذار کرد."
خبرنگار هفته نامهء کابل در مورد اینکه آیا هندوان و سکهـ ها به آقای کرزی رای خواهند داد؟ از آقای اوتار سنگهـ پاسخ قاطع و روشن نمیگیرد، اما پاسخ خانم انارکلی به پندار این قلم خیلی ارزنده است و ستودنی. او گفت:
"او رای خود را به آقای کرزی خواهد داد، واقعیت است که وعده هایی که به ما داده شده بود، عملی نشده است و در آینده هم امیدوار نیستیم که این وعده ها عملی خواهند شد اما ما تنها مفاد خود را در نظر نمیگیریم، بل مفاد همه مردم افغانستان را در نظر گرفته، مجبورأ به آقای کرزی رای میدهیم."
البته خواست و تقاضای مشترک هر دو نمایندهً هندوان و سکهـ های کابل از آقای کرزی این بوده، در صورت برنده شدن، شخصیتی را از اقلیت مذهی هندوان و سکهـ، در کابینهء آینده جا دهد.۳
پنداشت این قلم مصاحبه منتشره هفته نامه کابل، مساله عادی نبوده و رخدادی است که باید هر افغان شریف به آن عطف توجه نماید. اسناد تاریخی و شواهد انکارناپذیر موجود مشحر این حقیقت است، که افغانها پیش از آن که مسلمان ساخته شوند ویا به ارادهً شان مسلمان شوند، نظر به وضع جغرافیایی افغانستان آن هنگام، پیروان آيین هندو، بودا و قسما زردشت بوده اند. افغان های هندو، بودایی و زرتشتی در دفاع از خاک، شجاعت، دلیر و مهمان نوازی همیش سرفراز بوده اند. دیوار های کوه شیر دروازه و آسمایی، قلعه های مستحکم بالاحصار کابل و دیگر نقاط کشور و مقابله آنها با عرب ها در صورتیکه با افق وسیع نظر و دور از هرگونه تعصب و خودنگری به داوری گرفته شوند، به باور قوی آن همه قابل ستایش شمرده خواهد شد.
مسألهء ناجوانمردانهء به زور مسلمان ساختن هندوهای افغان و اطلاق آنها به کفر گفتن متأسفانه به جزدر زمان نهضت امانی و تا حدی در دههء هفتاد خورشیدی، دیگر وقت ها نیز دیده شده است درجهت جلوگیری آن، نبود احکام صریح قانون پیش زمینهء این تعرض را دامن میزند. شاه امان الله خان غازی طی فرمانی مبسوط، مسأله به زور مسلمان ساختن و دشنام مذهبی به هندوان را جرم اعلام کرد. چنانچه دربخشی از آن فرمان آمده بود: أ. امراست که هيچکس از هنود را مجبور به مسلمانی نکند. و اگر ثابت شد که در حق او شاهدی نا حق کسی داده بود از شاهد مذکور مبلغ پنجصد روپيه جرم گرفته سه سال حبس شود. ب. اجازه است هر وقت دهرم سالهای شما ويران شود به قرار سابق آباد کنيد. ج. درست است هر هندويی که از تبعهء دولت افغانستان است بهرجا که بخواهد زمين خريده می تواند د. در باب محصولات و غيره برابر مسلمانان گرفته شود. ه. همچنان امر ميگردد: بعض اوقات در حين جنگ و جدل وغيره آنهم از طرف جهال برای هندو ها دشنامهای خيلی کريه که به مذهب شان هم دگه ميزند داده ميشد. بايد محاکم عدليه و دواير کوتوالی چنانچه در حق مسلمانان اين امر را دقت و ممانعت ميکنند در حق هندوها هم بشدت رسايل امتناعيه خود را استعمال کنند و جريمه معين از ملامت گرفته شود. ۴ در سه دههء اخیر میلونها افغان در کشور های اروپایی، امریکایی و آسیایی مهاجرت کرده اند. در برخی کشورها حقوق کامل شهروندی ویا به عبارت دیگر تابعیت کشور میزبان را به دست آورده اند. در شماری صرف حقوق پناهندهً قبول شده یا پناهنده عادی را نصیب شده اند. در حقیقت امر افغانهای مهاجر و دیگر اجنی ها چه دارای تابعیت دومی اند یا منحیث پناهنده زنده گی میکنند، اقلیت را در کشور های میزبان تشکیل میدهند ولی همیشه آرزو حقوق مساوی شهروندی را در دل میپرورانند. در هر کشوریکه حقوق مدنی و شهروندی مساوی به افغانها و در مجموع به خارجی ها داده نشده، مردم و دولت همان کشور به «ضد خارجی بودن» و بیگانه ستیزی معروف و محکوم کرده اند.
به گمان من این رسالت انسانی و اخلاقی به رسانه گروهی و وسایل ارتبات عامه محول میگردد. تا ادارات قانون گذاری را متوجه مسوولیت شان بسازند تا جهت تامین عدالت اجتماعی و زیست باهمی و احترام متقابله، ضابطه هایی وضع کنند و هم هر فرد جامعه اصل احترام و مراعات حقوق اجتماعی را منحیث وجیبه خود بداند.
در پهلوی هندوان و سکهـ های افغان، امروز به جرئت مسحیان افغان، زرتشتیان افغان حتی یهودیان افغان در کشور های مختلف عرض اندام کرده اند. هرگاه روزی به وطن شان عودت ورزند، به یقیین با آنها نیز عداوت و ستم ورزی خواهد شد.
هرگز باور ندارم که در قران مجید اهانت به مذاهب دیگران وتحقیر و توهین به کرامت انسانی دستور داده شده باشد. تکبُر به خداوند می زیبد. در زبان عربی یکی اسمای آن ذات یکتا «متکبر» هم است. ولی در قران مجید بارها اسم «رب العالمین» تذکار یافته است.
با استفاده از : ۱ـ بالاحصار کابل و پيش آمد های تاريخی، مولف، استاد احمد علی کهزاد، صفحهء ۱۳ چاپ کابل ۲ـ هنر در افغانستان، مولف، دوکتور عنایت الله شهرانی، چاپ کابل، صفحهء ۲ ۳ـ هفته نامهء کابل، صفحه ۱۵، میزان سال ۱۳۸۳ هجری خورشیدی، چاپ کابل ۴ـ دورهً امانی، نگرشی بر اوضاع اجتماعی و فرهنگی، تاليف: اکادميسن دوکتور اسدالله حبيب، صفحه ۲۳–۲۷ چاپ کابل ۵ـ "عیسی به دین خویش موسی به دین خویش" یکی از باور های نیکو و ارجمند افغانها است.
|