کابل ناتهـ، Kabulnath
|
داكتر اسدالله شعور
لیکو ناله ی زار عاشقان بلوچ
ليكو يكي از گونه
هاي ادب شفاهي و همچنان نوعي از موسيقي بلوچ هاي افغانستان است كه مانند دوبيتي هاي
زبان دري و لندي هاي لسان پشتو، توسط عامه ي مردم به صورت شفاهي سروده شده است و
به همين شيوه در بين مردمان مناطق مختلف انتشار يافته، و از نسلي به نسل ديگر
انتقال پذيرفته است.
اي خداوندا بلوچانا چشين مردم بدي خوش دماغ و جان نثار و زنده دل، روشن خيال
و انعكاس همين خوش دماغي، زنده دلي و روشن خيالي آنهاست كه دنياي رنگين و پر از لطافت ليكوها را آفريده است. مردمان بلوچ كه از تركمنستان تا بحر هند و از كابل تا عراق و امارات متحده ي عربي پراگنده هستند، در كشور ما تعدادي از آنها در ولايت هرات و شهر كابل اقامت داشته، ولي تعداد عمده تر آنها در ولايت نيمروز زندگي مي كنند. بلوچ هاي كابل كه در قلعه ي وكيل بي بي مهرو، وزيرآباد و پغمان به سر ميبرند به صورت عموم دري زبان شده و اغلب آنها مذهب شيعه اختيار كرده اند. بلوچان هرات نيز اغلب به زبان دري سخن ميرانند، ولي مردمان نيمروز چون داراي كتله یي وسيع بوده و در همسايگي بلوچستان ايران و بلوچستان پاكستان قرار دارند؛ و اغلب آنها که در جريان تجاوزات سده ي نزدهم دولت انگليس بر بلوچستان، به افغانستان كوچيده اند؛ زبان و فرهنگ بومي خويش را حفظ كرده اند. اينها قبايل رخشاني، گورگيج، نارويي، سنجراني، محمدحسني و چند قبيله ي كوچكتر ديگرند كه به لهجه ي غربي بلوچي كه به نام شيوه ي رخشاني نيز ياد ميگردد، سخن ميگويند و آفريده هاي شفاهي شان را توسط آن خلق ميكنند. نفوس بلوچان افغانستان را منابع گوناگون، از بيست تا چهل هزار نفر خوانده اند. ولی روشنفکران امروزی بلوچ ارقامی از دو صد تا چهارصد هزار نفر را ادعا دارند.
عدم ترويج عام سواد در ميان
بلوچان باعث شده تا آنان به سان ساير مليت ها و اقوام كشور فرهنگ شفاهي و بويژه
ادبيات شفاهي غني و رنگيني داشته باشند. تنها در ساحه ي نظم شفاهي، بلوچان براي
جنبه هاي گوناگون زندگي، نمودهاي مختلف شعر دارند كه عبارت اند از: ليكو يا ترانه
هاي عاشقانه كه بيشتر شرح دوري و فراق را در بردارد؛ لاروك كه سرودهاي مراسم خوشي
چون جشن تولد، ختنه سوري و امثال اينها ميباشد؛ هالو كه سرودهاي ويژه ي مراسم عروسي
اند؛ مودگ كه متن مويه ها و يا سرودهاي مراسم ترحيم اند؛ شئر يا حماسه هاي محلي
حاوي شرح و بسط كارنامه هاي قهرمانان بلوچ اند؛ ليلو كه همانند للوهاي دري بوده
براي خواباندن كودكان به كار ميرود؛ بيت كه ممكن است همان آهنگهاي عادي باشند؛
ناتيا شئر كه متن آهنگهاي نعتيه اند؛ مورو كه شادروان استاد عبدالرحمن پهوال در
رساله مونوگراف دوره ي لسانس شان آن را ترانه هاي مراتع خوانده اند؛ و زهيروك كه
ترانه هاي فراق بوده به مشكل از ليكو متمايز ميگردد؛ ولي در وقت اجراي اين گونه
موسيقي كه شيوه هاي خوانش آنها از هم فرق دارند به آساني قابل تفكيك اند؛ زيرا
مصراع هاي ليكو را به صورت دو، دو بخش و به تكرار ميخوانند در حالي كه زهيروگ را يك
پارچه و در يك لحن ادا ميكنند و از طرف ديگر ليكو را بيشتر در بين بلوچان
افغانستان، ايران و نواحي مجاور نزديك آنها در پاكستان ميخوانند در حالي كه زهيروگ
بيشتر در نواحي مكران رواج دارد. برخي از گونه هاي ادبي و موسيقايي چون صوت،
شپتاكي، كردي، نازينك، گواتي و مالد كه در جوامع همسايه ي بلوچان ما رايج است در
افغانستان به نظر نگارنده نرسيد، شايد جستاري عميق تر و جدي تر مسئله را روشن تر
گرداند.
استارين چم تي تيري پيكان انت گرمنا بلگنت، مني خطا زيان كنت
ستارگان چشمانت پيكان تير را مانند؛ چون بر من اصابت كنند؛ نابودم ميگردانند.
تي دو كين آبرو واب چو شامارا خنجرانت تيزين، په مني جانا
ابروان دم شاه مار مانندت چون خنجر براني در جان منند
تي گوري ديما باگ و باگزارانت تي دوگين گهودان باگي انار انت
تخت سينه ات باغ و باغزار است دو پستانت انارستان آنند.
تي دوگين گهودان باگي انار انت پته ارزان انت؛ په منو گران انت
دو پستانت انارستان اند براي تو ارزشي ندارند؛ ولي براي من پر بهايند.
جامه گي دوچي دامني نخش كن من شته زارن، ناگوات وش كن
دامن پيرهني را كه برايت ميدوزي، منقش بساز؛ و من آزرده دل را راضی كن!
آسمان ديما جمري شينكي بورجاني دستا، سوري آدينكي
ابرها در آسمان پخش گرديده اند؛ عزيز من آيينه عروسي (قاب طلايي) در دست دارد.
آسمانِ نودان شما بكنت تيمار بارگي دردان كرته منا بيمار
ابر های آسمان! تيمارداري ام كنید؛ که درد عزيزان بيمارم كرده است.
ته خطي ديم بدي من و ته وانين
نامه بفرست كه تا خودم بخوانم
جامه گي دوچيت زيب دنت تويي بركين بيکان ترينز انت بويي
پيرهني را كه برايت دوخته ميشود؛ یخن زیبایی دارد. کاکل هایت به هر سو عطر خواهد افشاند.
جامه گي دوچي گري نا دوچ انت گاکه دي ديم بدي آخري روچ انت
پيرهني را كه ميدوزي؛ دامنش نادوز است؛ كاغذي بفرست كه روز آخرين من است.
سر مني درد كرت گون سري پوستا دل مني منته په مني دوستا
سرم چنان درد كرد كه مغزم را باخبر ساخت
براي دوست دلم در تپش است.
موتري گوريت روت په ماكوها
تي دپ و دندان چون جوهردارانت
لب و دندان تو آبدار اند.
ليكوهاي بلوچي كه مماثل دوبيتي هاي دري؛ لندي هاي پشتو؛ و سوزوان اوزبيكي است؛ تنها از لحاظ محتوا و كاربرد در تقارن و مماثلت آنها قرار نميگيرد؛ بلكه از لحاظ دو وزنه بودن نيز تشابهي با انواع نظم شفاهي سه زبان ديگر كشور دارد؛ بدين معنا كه نمودهاي ياد شده هر يك داراي اشكال معمولي و كوتاه هستند؛ مانند دوبيتي و ميده دوبيتي كه ترانه نيز خوانده ميشود؛ لندي و لندكي كه نصف لندي و داراي يك مصرع است؛ سوزوان و قوشيق كه توره و ناي ناي نيز خوانده ميشود. ليكوهاي بلوچي كه متشكل از دو مصراع ده هجايي است؛ نمود كوچكتر آن ابيات مقفي داراي دو مصراع پنج هجايي ميباشد كه نگارنده با جستاري مختصر نام ديگري براي آن نيافت؛ شايد پژوهش ساحويي بتواند نامي براي اين يكي پيدا كرده و مرز دقيق اين دو قالب داراي يك محتوا را دريابد. نمونه هاي ليكوهاي كوتاه وزن اينهايند:
دور بدي رومالا
رومالت را بيانداز
ديما پدي بكن
دل مني دوجا بوت
ته بيا مني شكر لنت
نزد من بيا اي شكر لبانم!
من دلا پروشتي
دل شكسته ام گردانيده است.
كسي مزانت ترا
كه کسی از راز (عشقت) پی نبرد!
منا بزور و بال دي
پروازم بده
چكي په چم دي
بوسه را به اصول عاشقانه بده!
چكي چمي ني
تا بوسه اي پيشكشم نمايي.
باگي انارانت
باغ انار است
بور جان دمي بهند
نازنينم! بيا لحظه اي بخند
مناتي سر انته
به سر تو سوگند ياد ميكنم
سرمنی لوگا بكن
بعد به خانه ام بيا!
مني دلاپروشتي
قلبم را شكستي
سردين زيارتا
به زيارت ميروم
تهي كوشاني توارانت
آواز قدم هاي ترا ميشنوم.
بال بكن چو چاشكا
مانند مرغابي پرواز كن
نشته گي ته يات كن
چون بيداري مرا ياد كن!
پيراني ودت كرت
پيران مددم نمايند
براي اصلاح پاره اي از برگردان هاي دري ليكوها، از دوستان و همكاران قديمي رادیو تلویزیون کابل جناب داكتر لعلزاد بلوچ و نوراحمد اومان سپاسگذارم.
*********** |
بالا
سال اول شمارهً شانزده نومبر 2005