همدلان کابل ناتهـ


دریچهء تماس

 

Deutsch

دروازهً کابل

 

 

 

داکتر اکرم عثمان

 

به مادر اقتدا کنیم به امات نیم دیگر زندگی

 

 

بزرگمردی گفته است: زن را ستایش کنیم مادر را که سرچشمهً پایان ناپذیر زندگی پیروزگر است این بزرگمرد گفته است که مادر سرچشمهً حیات است ـ آب حیات آست و مبدأ زیستن و سبزشدن و بالنده شدن است.

پیامبر اسلام میگفت: بهشت زیرپای مادران است! واین سخن بسیار بزرگیست. در عرفان اسلامی آمده است که راه بهشت از دوزخ میگذرد و دوزخ در درون توست. دوزخ درون، هولنکتر و مشتعل تر از دوزخ نمادین است چه پاسدارش دیو درون است نبرد بین آن دیو، و سرشت طاهر انسان یک چالش جاودان و سخترین آزمونیست که یک انسان با آن مقابل می شود.

این آزمون به دشواری عبور از پل صراط است که از مو باریکتر، از شب تاریکتر و از تیغ تیزتر است. کیست که با چنان امتحانی مقابل شود و تیرپشتش از ترس نلرزد. بازهم به گفت عرفا این دوزخ در درون ما قرار دارد.

فروید نامبردارترین روانشناس قرن در نامه ای به آینشتاین نوشته بود: بر روی اقیانوس توفانی غرایز ما لایهء نازکی از فضایل و فرهنگ انسانی کشیده شده که با اندک غفلتی پاره می شود، سیل بنیان کَنی تمام دستاورد اخلاق و حسن سلوک انسان را نابود میکند.

چه بسا نا خلف فرزندانی که با تبعیت از آن دیو درون مادران شانرا سهل گرفته اند و به درد و داغ شان نرسیده اند و چه بسا نیکمردانی که دعای مادر بدرقهً راه شان است و از برکات آن درستیز با آن دیو خون آشام غالب شده اند و از آن پل ترسناک و دشوارگذار به سلامت گذشته اند.

 

هیچ مهاجر و مسافری به قدر مادران ما رنج غربت و هجرت و تنهایی عافیت سوز و استخوانسوز را تحمل نکرده است.

چه بسیار اند مادرانی که در وطن ما به گدایی افتاده اند و چه بسیار اند مادرانی که داغ فرقت فرزند را به جان خریده اند و کماکان زانوی غم در بغل دارند.

مادر گهواره جنبان ایام ولیالیست. بی مادر تاریخ فضلیت خود را از دست میدهد یکی از ستونهای اصلی داربست تفکر چلیپائیان مادر است ـ مریم پاکیزه سرشت که پروردگار بخشی از روح خود را در او دمید و در عالم امکان تجسد یافت.

مگر فرصت آن فرا نرسیده که مبارزه به خاطر تساوی حقوق زن ومرد را با نام مادر آغاز کنیم و بدانیم که نه حقوق بیشتر، نه منشور سازمان ملل متحد و نه ارزشهای نظام دموکراسی به کرسی می نشیند تا ما زنجیر های تبعیض، عبودیت و محرومیت را در عمل و نظر در رفتار و گفتار از پای زنها نگسلیم و این چشمهء جوشان زنده گی را در رگ رگ مناسبات اجتماعی جاری نگردانیم.

 

              گویند مـــــــــــرا چو زاد مادر         پستان به دهن گرفتن آموخت

              شبها بر گــــــــــــــاهوارهً من         بیدار نشست و خفتن آموخت

              یک حرف و دو حرف بردهانم        الفاظ نهـاد و گفـــــتن آموخت

                                 پس هستی من زهـــستی اوست

                                 تا هستم و هست دارمش دوست

 

 

دروازهً کابل

 

سال اول                   شماره ششم           ماه جون       2005