کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داکتر اکرم عثمان

 

 

تاسیس حکومت مؤقت آزادی خواهان هند در کابل

به یاری دولت مشروطه خواهان دوم

 

 

تردیدی ندارد، که هند وافغانستان قبل از قرن هفدهم بار ها  تاریخ متداخل داشته ا ند، به کرات بر یکدیگر تاثیر گذاشته اند واز یکدیگر تاثیر پذیرفته اند. این کنش و واکنش در عرصه های زیادی از جمله عرصه های نظامی، سیاسی و اجتماعی خود را نمایانده است. اما مهمترین جلوه آن داد و گرفت در گسترهً فرهنگ بوده است.

برخی از نظرپردازان و شخصیت های سیاسی و ادبی هند، افغانها را به خاطر مشترکات فراوان شان با مردم هند یکی از قبایل مهم سرزمین شان شمرده اند که «رابیندر ناتهـ تاگور» فیلسوف و شاعر بزرگ بنگال و «پندت جواهر لال نهرو» صدراعظم سابق هندوستان و مؤلف کتابهای معتبری چون «نگاهی به تاریخ جهان» و «زنده گی من» در آن ردیف قرار دارند.

از دو هزار سال و حتا از آن پیشتر این دو کشور در تبادل افکار، کالا، هنرها و ایدلوژی ها با یکدیگر زیسته اند. هندویزم، بودیزم از آن طرف به سرزمین ما رخنه کرده اند و «آیین بهی» از اینطرف بر برخی از مظاهر حیات هندیها اثر کرده است. «بودا» و «آشوکا» و «کینیشکا» بزرگمردان تاریخ سازی بودند که در هر دو کشور نقش های پایدار شان را در زمینه های معماری، مجسمه سازی، ابزار سازی و از همه مهمتر اندیشه ای برجا گذاشته اند که خاطرهً ایجاد و اعمار استوپه ها، تندیس های بامیان و توسعه و تعمیم دین بودایی در آسیای میانه، بخش های از ایران کنونی و پسانتر در چین و جنوب شرق آسیا محصول چنان توأمیت بوده است.

حضور چشمگیر سلاله های از مهین ما چون غزنوی ها، غوری ها، غلجی ها، ابدالی ها و محمد زایی ها بر بخش های از شمال آن نیمقاره یادآور تقابل بعضأ دردناک طرفین بوده است.

بعد از اشغال هندوستان توسط دولت استعماری بریتانیا و دست اندازی آن غرتگر بر وطن ما دفتر مناسبات متداول افغانستان با هند ورق میخورد و وارد بستر جدیدی می شود که توأم با تضریس و تشنج می باشد. مع الوصف مردم هردو کشور در مقابله با نیروی تازه وارد استعمارگر در مواقع زیادی بر همدیگر تکیه نموده اند. و در برابر انگلستان موضع مشترک اتخاذ کرده اند.

داستان تأسیس حکومت مؤقت آزادی خواهان هند در کابل از همان پسمنظر آب می خورد. بدون تردید، ما همه به یادداریم که در ترکیب هیأت اعزامی آلمان و ترک دو نفر هندی به نام های «مولینا برکت الله» و «مهیندر پرتاب» موجود بودند که بعد از عوت دیگر اعضای آن هیأت به اوطان شان آن دو نفر در کابل می پایند و مصدر کارهای مهمی در عرضه های سیاست می شوند.

برای ورود به جزئیات موضوع، محتاج مختصری مقدمه چینی هستیم. چنانکه خبر داریم بعد از انقلاب اکتوبر انگلیسها در نظر داشتند افغانستان را به مثابهء مرکز فعالیت های شان در آسیای میانه استعمال نمایند. لینن در بیستم ژونیه 1918 در جلسهء مشترک کمیتهء اجرایته شورای مسکو مرکب از نمایندگان کمیته های کارخانه ها، اتحادیه های صنعتی و کارگران مسکو اعلام می کند: دیروز خبری داشتیم که گویا بعضی از شهر های آسیای میانه در اشغال امپریالیستهای انگلیس و شورشیان ضد انقلاب در آمده و این شورشها را دولت بریتانیا به خاطری امور ذاتی و ضعیت نابسامان و آشفته اش را در هند و افغانستان به طریق دیگر بپوشاند. بنابر آن از مدتها پیش مصمم است نفوذش را هرچه بیشتر در افغانستان گسترش دهد تا تکیه گاهی برای حمله بر دولت شوروی در اختار داشته باشد.[1]

قدرمسلم این است که این فقط دولت انگلیس نبود که در پی دامن زدن آشوب در داخل افغانستان و آسیای میانه بود، بلکه دولت شوروی نیز برای اعمال نفوذ در هندوستان، برنامه های ستراتیژیک داشت، چنانکه «لینن» در نطقی به مناسبت دهمین سالگشت روزنامهء «پراوداد» چنین گفت: هندوستان و چین به غلیان آمده اند. این دو کشور بیش از 700 ملیون جمعیت کره زمین را تشکیل میدهند. در هندوستان و چین سال 1905 نزدیک می شود. با این تفاوت بارز و عظیم که در سال 1905 انقلاب روسیه (حد اقل در ابتدای آن) ممکن بود بطور مجزا روی دهد ـ یعنی بلافاصله کشورهای دیگر را بقه انقلاب نکشاند ـ اما انقلاب هاییکه در چین و هندوستان رشد می کنند هم اکنون به مبارزه انقلابی، به جنبش انقلابی و به انقلاب بین المللی کشیده می شوند و دیگر کشیده شده اند.[2]

اما ضلع ثابت قضیه ـ افغانستان ـ هم غافل نه نشسته بود. هر چند اسناد موجود در آرشیف های دولت شوروی و افغانستان اجازه نمیدهند که صددرصد معتقد باشیم که پیش از فبروری 1919 دولت وقت افغانستان اقداماتی عملی و رسمی برای برقراری مناسبات سیاسی با دولت شوروی به عمل اورده باشد. با آنهم در ارشیف مرکزی دولتی اتحاد شوروی سابق، اسنادی بدون تاریخ به امضای «مولینا برکت الله» وجود دارد که احتمال دارد در بهار 1919 نوشته شده باشند.

از آن مدارک برمی آید که گویا در اوایل فبروری 1919 هیأتی غیر رسمی بریاست « برکت الله» و افسر ترک «کاظم بیگ» از طرف حکومت افغانستان به اتحاد شوروی اعزام شده است و انجام ماموریت های را الزام کرده باشند. از محتوای آن به سود اتحاد شوروی و افغانستان تبلیغات مؤثری نموده است و انگلیس را خطرناکترین دشمن عالم اسلام معرفی کرده است.

هیأت یادشده در گزارش خود می افزاید  که در ژانویه 1919 هنگام ورود به بخارا به آنها خبر رسید که حکومت « خلیوا» به ضد دولت شوروی قدعلم کرده اند. ازاینرو نامه های عنوانی «سردار چنید» و «سردار عزیز» از امرای آن ولایت می فرستند و توصیه می نمایند که از جنگ علیه بلشویکها دست بکشند. چه این انگلیسها هستند که مرتکب جنایاتی جبران ناپذیر علیه مسلمانان شده اند.

دراین هنگام حکومت ترکستان در آن آوان توسط بلشویکها با گرایش های سوسیالیستی تشکیل شده بود همراه با هیأت اعزامی افغانستان به ریاست مولینا برکت الله هیات حسن نیتی با تحایف و هدایا «لیوا» و "ماورانی کسپن" که مناطق بودوباش ترکمن ها بود، اعزام می کند.

در گزارش برکت الله همچنین تصریح شده است که «جنید خان» و «عزیزخان» در دشمنی با دولت شوروی ثابت قدم، جدی و مصراند و «جنیدخان» سرانجام از عهد و پیمانینکه با دولت شوروی بسته بود، سر می تابد و دربست خودش را در اختیار انگلیسها قرار میدهد.

از نحوهً اقدامات آن هیأت بر می آید که مقامات دولت افغانستان بر آن بودند تا پیشاپیش زمینه حسن نیت مسوولان سیاسی حکومت شوروی را نسبت به خود فراهم آورند و راه های تماس های رسمی و دیپلوماتیک را تسطیح نمایند.

هکذا از آن هیأت در سفری به مسکو به گرمی استقبال می شود و در ختم ماه می 1919 لنین با مولینا برکت الله ملاقات می کند و در باره مسایل مربوط به افغانستان و هندوستان تبادل نظر می نماید.

برکت الله در گزارش هایش توضیح کرده است که می کوشد نهضت های ضد استعماری آسیای میانه را با نهضت ضد امپرایالیستی افغانستان گره بزند. و برای آزادی ملتهای منطقه برزمد.

همینطور برکت الله در 19 ماه می 1919 از طریق شعبهء شرقی کمیساری ملی امور خارجی نامه ای به لنین فرستاد و نوشته است: «همینکه به کابل برسم، شرایط برای امضای موافقتنامه همکاری و تعاون بین جمهوری روسیه و دولت افغانستان آماده خواهد بود.»

برطبق نظر خائینغیس نویسنده کتاب (روابط دولت شوروی به همسایگان شرقی، از 1918 تا1920) اسناد یاد شده در آرشیف ترکستان شوروی، ذخیرهً 1918 فهرست اول، واحد حفظیهء 127، از صفحه 28 تا 79 وجود دارد.

نتیجتأ ا ز کوشش های مولینا برکت الله شخصیت سیاسی ـ روحانی مسلمانان هند بر می آید که حتی در عصر و زمان شخصیت های واقعبین و فراخ اندیشی چون مولینا برکت الله و مولینا عبیدالله از طیف مذهبی جماعت مسلمان هندوستان سر بالا کرده اند که روابط راه و رسم و موضعگیری ها غیر متعارف و بدیع شان، علاقمندان کارسیاسی را در شناخت بهتر جامعه شناسی کشورما و کشورهای پیرامونی کمک می کند.

 

باید روشن کنیم که مقام ریاست حکومت مؤقت آزادی خواهان هند، از آن «مهندرا پراتاب» بود مقام صدارت را مولینا برکت الله بر عهده داشت و پست وزارت خارجه، به مولینا عبیدالله رسیده بود که گواه بلندنظری، فراخ اندیشی و جوشش ستایش انگیز فرقه های مختلف نحل و ملل نیمقارهً هند با همدیگر در آن دوران نیمه تاریک می باشد.

شادروان میر غلام محمد غبار، در باب علاقهً هندی ها به افغانستان به حوالهء یکی از جراید آنکشور مطلبی آورده که بُعد دیگر هجرت مسلمان های هندی را به افغانستان نشان میدهند. در صفحهء 801 کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ» چنین میخوانیم:

در اپریل 1920 جریدهً «حریت» هند فتوی مولوی عبدالباری خان را منتشر ساخت که بر طبق آن مسلمانانی که با اطمینان و خیر نمی توانند در هند باشند از این کشور هجرت کرده به جای روند که قوانین اسلام و خدمت به اسلام بوجه بهتری میسر باشد. البته این جای مساعد هم افغانستان بود. خصوصأ که شاه امان الله خان در طی نطقی، دروازه های افغانستان را بر روی سیل مهاجرین هندی بازگذاشت. و نظامنامهء در هشت فقره ترتیب و منتشر ساخت که طبق آن در افغانستان برای هر مهاجر مجرد شش جریب و برای هر متآهل هشت جریب زمین زراعتی با تخم زراعی فی جریب شش سیر گندم و پنج روپیه نقد و تا رسیدن فصل برای هر فرد بالغ پنج سیر آرد خوراکه و برای هر نابالغ سه سیر داده می شود. زمین هم تا سه سال از تادیه مالیات معاف است. و اشخاص مسلکی در خدمت دولتی استخدام می شوند.

اما انجمن هندی مهاجرین به این هم قناعت نداشت و پیشنهاد میکرد که یک غند سپاه از اینها تشکیل و جوانان در مدرسه حربیهء کابل و بقیه با حمل ونقل دولت به قطغن منتقل گردند. دولت انگلیس به خوشی راه این مهاجرت را باز گذاشت ومردم به هجرت آغاز کردند. در کاروانهای نخستین 25هزار، نفر زن و مرد و طفل و پیر داخل افغانستان شدند. و اگر اینها از هجرت پیشمان نشده بودند، از زمرهً تقریبأ صد ملیون مسلمان هندوستان، جمعیت های کثیری به این مملکت رو می آورند، آنگاه بایستی دهقان کشور تمام اراضی خود را در دسترس ایشان گذارد ولی این چنین نشد تقریبأ تمام مهاجرین که توان آب و هوا و کار افغانستان را نداشتند برگشتند و انگاه نشرات «پایونیز» غرض تیره ساختن نظر بین مسلمانان هند و افغانستان به سخن پردازی آغاز نمودند.[3]

در رابطه با رویداد بالا باید گفت که نفس حسن نیت حکومت افغانستان نسبت به هندیهای مهاجر انساندوستانه و کریمانه بود. لیکن چنان رفتاری با توان ضعیف بنیهء مالی کشورما نمی خواند و از قرینه برمی آید که حکومت هند بریتانوی از خاطری در برابر موج عظیم مهاجرت اتباع مسلمانش به افغانستان ممانعت به عمل نیاورد که میدانست میزبانی از آنها از عهدهء حکومت افغانستان پوره نخواهد بود و زمینه را برای تبلیغات سوء به ضد زعامت کابل آماده خواهد کرد.

حالا به استناد مطلب مندرج در کتاب «افغانستان در پنج قرن اخیر» توجه می کنیم که فرجام کار و آخرین اقدامات فعالان حکومت مؤقت آزادی خواهان هند در کابل را بر میکشد:

 نیدرمایر و رفقای او یک یک در ماه می 1916 از افغانستان خارج گردیده و با تحمل مشقات زیاد به قوای شان در ایران و عراق ملحق شدند اما رفقای هندی و ترکی آنها در افغانستان باقی ماندند و درتحت حمایت دسته مخالف انگلیس به تحریکات شان در هند و سرحد دوام دادند. هندی های که اکنون کابل را مرکز عملیات شان قرار داده بودند سعی کردند تا رهبر بزرگ مسلمین هند را که مولانا محمود الحسن آمر مدرسه دیوبند بود، متقاعد سازند تا هندوستان را "دارالحرب" اعلان کند و به این صورت جهاد علیه بریتانیا را بر مسلمانان فرض گرداند. مباحثات فقهی زیاد در بین عالمان دینی هند صورت گرفت اما در پایان کار مولینا از اعلان جهاد خودداری نمود.

خودش با عده ای از همراهان عازم مکه گردید و در آن جا غالب بیگ حکمران ترکیه نامه ای بنام "غالب نامه" ترتیب داده توسط یکنفر از همراهان مولینا به نام مولوی سیف الرحمن نزد «حاجی ترنگزایی» از مخالفین انگلیس به سرحد فرستاد.

در عین حال یکنفر دیگر از عالمان مسلمان هند بنام مولانا عبیدالله سندهی در کابل به سایر هندیان ملحق گردید. مشارالیه به طور سری به هند مراجعه نموده 15 نفر از محصلین پنجاب را وادار ساخت تا به افغانستان مهاجرت نمایند. اینها یک حدی در سرحد با گروه مجاهدین که از بقایای سیداحمد بریلوی بودند بسر برده بعد به افغانستان آمدند و در تحریکات علیه انگلیس سهم گرفتند. هندیان مقیم کابل نقشه ای برای قیام عمومی در هند طرح نمودند که در آن یک عده از مسلمین و هندوهای هندوستان به حیث رهبران قیام منصوب و وظایف شان تعیین شد، به اشخاص مذکور وعده داده شده بود که به مجرد حرکت آنها مردم افغانستان و سرحد و ازبک های ترکستان به مدد آنها شتافته، ترکیه و آلمان از عقب جبهه به آنها کمک خواهند کرد. (به استناد مطالبی که نگارنده در بالا آورد بعید از احتمال نمی نماید که رابطه ای بین سپاهی مورد نظر «رومی Roy» و «موکرجی» مرکب از مردم آسیای میانه وسپاه مورد نظر هندی های مقیم کابل موجود بوده، ورنه از پشتیبانی ازبکها و ترکمن های آسیای میانه در آن تذکری نمیرفت.) در عین حال اعلامیه ای تاسیس چنان حکومتی علنی شد و خبر مربوط آن به دیگر کشورها ابلاغ شد.

در جولای 1916 مولوی عبیدالله سه دستمال زرد ابریشمین را که در آن نامه هایی راجع به مطالب فوق و نقشهء قیام هند تحریر شده به عبدالحق رئیس دسته محصلین مهاجر هندی سپرد تا آنر به یکنفر از رهبران مسلمین در حیدرآباد سند برساند. پارچه های فوق به دست حکومت هند افتاد و آنها از مطالعهء آن، گرفتار خوف شده و عدهً زیادی را در هند زندانی ساختند و بعضی از روحانیون را به قتل رسانیدند....

بعداز ناکامی این نقشه، حکومت مؤقتی نامه ای را با امضای قیصر آلمان بنام نوابان و راجگان هند ترتیب و ارسال نمود اما آنهم بدست انگلیس ها افتاده بدون آنکه تآثیری وارد نماید از بین برده شد... بعد از امضای معاهده دوستی بین افغانستان وانگلستان، مقامات حکومتی افغانستان به فعالیت انقلابیون هندی خاتمه داد و آنها را از کشور خارج ساخت[4]

بدین منوال می بینیم که برخی از اقدامات حکومت مشروطه خواهان دوم  توأم با شتابزدگی و محاسبات غیر دقیق بوده و در تضعیف بنیهء اقتصادی دولت نقش مؤثر داشته است.

 

فهرست منابع

 

[1] ـ ولادیمیر الیج لینن، بیداری آسیا، چاپ اول، مسکو، چابخانه اداره نشریات زبانها خارجی، اکتوبر 1967 ص 37

[2] ـ همان کتاب ص 21

[3] ـ میر غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، چاپ اول، مطبعه دولتی کابل میزان 1357، ص 801

[4] ـ میر محمد صدیق فرهنگف افغانستان در پنج قرن اخیر، صفحات 321 + 322 و 324، چاپ ویرجینا، 1988.

 

*****

 

دروازهً کابل

 

سال اول            شمارهً دوازده               سپتمبر   2005