کابل ناتهـ، Kabulnath
|
دو سروده از
محمدصادق دهقان
اسطوره
برای آفرینندگانِ اسطورهی چهل دختران
عروسِ سيه بخت! اي سپيداي تنت بر دار! عرصه از آنِ دورنگان است تو باور كن. دخترِ طلسم و عصمت! ققنوسِ بد بيار! آتش بزن مرا سالمرگِ پرستوهاست تو باور كن. بوداي شرقِ عشقِ من! حضرتِ نفرين! بتكدهها بيافرين! قتلعامِ شببوهاست تو باور كن. توراندختِ بينشان! برچين اسطورههاي پاييزي و درنگ كن به درازاي دو پلك تا مدفنت بنا كنم در هُرمِ قلبِ هزار غروبِ پرغبار.
سایه خیال من
آفتاب سرزده به کلبهام آمد و به هم ریخت موسیقی فقر مرا تا دیگر پارههای نان با پینهی دستان قافیهی شعرها نباشند، ولی چه خیالِ کودکانهای؛ خلوتِ مرگِ من عمری به درازای آفتاب داشت.
*********** |
بالا
سال اول شمارهً بيستم جنوری 2006