|
غلام حيدر يگانه
كوچه ي كر
يك دهن حرف ازين كوچه ي كر نشنيديم
سوختيـم و سـخن تـازه و تـر نشنيـديم
دل چو طفلست، به هر حرف و سخن يابد رشد
كشتـمان خـامشي و حـرف و خبر نشنيديـم
شكر گنجشك سر بام كه چيزي مي گفت
ورنـه دشنـام هـم اينجـا ز بـشر نشنيـديــم
شـهر ، شـهر كتـب و مكتب و دانشگاهســت
مـا، ولي، مـا « الــفي» هـم ز اثــر نشنـيديــم
سنگ، آدم شود از صحبت گـرم؛ آدم، كوه
خاك گشتيـم ز بس مرغ سحر نشنيديــم
گوش چون گشت تهي، زهر فرو گيرد جان
حـرف مـا تلخ شد آخـر كه شـكر نشنـيديــم
گفت پيغمبر يمگان كه صدا جاويد اســت
حجتـي بهـتر ازيـن جـاي دگـر نشنيديـم
يك قلـم وار، تكلـم بفـرست اي همــدرد
تــا ببيـنيـم سـرانـجـام، اگــر نـشنـيديم
_ صوفيه
*********** |