کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

حسین فخری

    

 
نگاهی گذرا به کتاب «زندگی در سایۀ جنگ»

 

 



• زندگی در سایه جنگ
• سرور حسینی
• چاپ نخست: پاییز ۱۳۹۸ خورشیدی
• ناشر: نشر زریاب، کابل
• شمارگان: ۱۰۰۰ نسخه
• شماره مسلسل: ۷۱

در دهۀ اخیر خاطره نویسی رنگ و رونق گرفته است و علی‌رغم کاستی‌هایی‌که در این کار دیده می‌شود، بازهم به خاطره‌هایی بر می‌خوریم که تا حدی برهه‌هایی از پیشینۀ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی دهه‌های اخیر کشور را بیان کرده اند.
از کتاب‌هایی‌که در این زمینه نگاشته شده، خاطرات سیاسی و اقتصادی سلطان علی ‌کشتمند، کرباس‌پوشان برهنه‌پا از حسن شرق، خاطرات سیاسی عبدالوکیل، روایتی از درون رنگین دادفر سپنتا، سالهای تغییر ناطقی، بگذار نفس بکشم عزیز رویش، خاطرات سید علی جاوید، خاطرات جنرال عبدالقادر وزیر دفاع، خاطرات محمد نسیم ساعی، اردو و سیاست نبی عظیمی، ناگفته‌های ارگ اسماعیل یون و اخیراً کتاب چهل‌سال در طوفان کریم خرم و بعضی‌های دیگر، کتاب‌هایی اند قابل مطالعه و بحث و برای پژوهشگران و مورخان آینده منحیث مآخذ و منابع کاربرد دارند.
اما با وجود پیشرفت‌هایی که در آثار این مولفان و سایر خاطره‌نویسان دیده می‌شود، اکثر کتاب‌هایی از این دست، کاستی‌هایی دارند که نمی‌توان از آن‌ها چشم پوشید:
- بعضی‌ها برای آن به نوشتن خاطره‌ها می‌پردازند تا از کارکردهای حزب و سازمان و جبهه و تشکیلات و رهبر شان دفاع کنند. یا از قوم و قبیله و منافع خانوادگی شان که اغلب نمی‌توانند و ناکام می‌مانند. یا بعضی از رازهای کوچک را بر ملا می‌سازند تا رازهای بزرگتر و خطرناکتری را بپوشانند.


- بعضی‌ها به دفاع از خود می‌پردازند و با وجودی که از جملۀ حاکمان و شرکای قدرت و از تصمیم‌گیرنده‌های اساسی بوده اند، گویا در هیچ‌کار شر و فسادی سهم نداشته و همیشه خیرش به ملت و مردمش رسیده است و تلاش و تلاش تا آفتاب را با یک مشت پنهان سازند. یا به باراندازی و تهمت و افترا رو آورده اند یا صاف و ساده دروغ گفته اند و ابایی هم نداشته اند.
- اما بعضی‌ها که چندان کاره‌یی هم نبوده، به بزرگنمایی خویشتن و به لاف و گزاف رو آورده اند. خود را در زمانۀ خاصی همه‌کاره و چنین و چنان وانمود ساخته و محور زمین و زمان پنداشته اند.
- بعضی از کتاب‌ها چیزی برای گفتن ندارند و حیف قلم و کاغذ و صرف وقت و هزینه چاپ کتاب. خواننده آگاه با مطالعۀ یکی دو بخش، کتاب را به سویی می‌اندازد و از خیر خواندن آن می‌گذرد.


- زبان و نثر بعضی از این کتاب‌ها دل آدم را می‌زند. کاش بعضی از این رجال محترم که شوق خاطره نویسی به سرش زده و دست به قلم می‌برند، اثر مبارک شان را قبل از چاپ به ویراستاری بدهند تا متن کتاب شان را با معیارهای ادبی و نوشتاری هماهنگ سازند تا کار به افتضاح نکشد. البته این به معنای آن هم نیست که همه کسانی که خاطره‌ می‌نویسند، بیهقی‌وار و سعدی‌وار و ناصر خسرو گونه بنویسند. فقط حد اقل معیارها باید رعایت گردند تا خوانندگان را خوش آیند و بپذیرند.
کاستی‌های اصلی و اساسی همین‌ها هستند و از ارائه جزئیات پرهیز می‌کنیم.
حال به اصل مطلب می‌پردازیم و آن بررسی کتاب «زندگی در سایه جنگ» است.
کتاب خاطره‌های سال‌های ۱۳۳۹ تا سال ۱۳۹۳ را در بر می‌گیرد که مجموعاً ۵۴ سال می‌شود که زمان کمی نیست.
کتاب شامل هشت فصل است:
فصل نخست به پیدایش، کودکی و نوجوانی نویسنده می‌پردازد و در آن به معرفی دوران کودکی نویسنده، مادر و پدر و بزرگان خانواده و فضای مسلط در آن، زادگاهش یکاولنگ، سال‌های نوجوانی و آموزش و پرورش پرداخته است.
فصل دوم در سنگر دفاع از حقوق بشر و فرهنگ اختصاص دارد که در آن کودتای هفت‌ثور و زخم‌های ناشی از آن، تشدید سرکوب‌ها و اشغال افغانستان، دلیران جبهه پل، معرفی شده اند.
فصل سوم به دهه هجرت اختصاص یافته که در آن با زندگی نویسنده و خانواده‌اش در کشور ایران آشنا می‌شویم.
فصل چهارم به مبارزه برای حقوق بشر و فرهنگ اختصاص یافته و در آن به مسایلی همچون دوران باند‌سالاری و نقض گسترده حقوق بشر، پیوستن به «متا» یا مرکز تعاون افغانستان، پشاور پاتوق افغان‌ها، کنشگران خارجی در افغانستان، افغانستان دربازۀ زمانی  ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، چشم‌دیدهایش از کشمکش‌ها و جنگ‌های جناحی، رو در رو با پیامبران نفرت، زمین سوخته و کشتار جمعی و فرهنگ‌زدایی سناریوی طالبان، توجه مبذول داشته است.
فصل پنجم به هجرت در هجرت و زندگی در غربت غرب اختصاص یافته است.
فصل ششم به خاطرات نویسنده پس از سقوط امارت طالبانی و پیوستن نویسنده به دولت آقای حامد کرزی اختصاص یافته است.
فصل هفتم خانواده و همراهانش را در سفر زندگی با طول و تفصیل تمام معرفی کرده است.
فصل هشتم ضمیمه‌هاست و تصاویر و عکس‌های خانوادگی و فهرست اعلام.
که به هر صورت زمان کوتاهی نیست و نوشتن خاطره‌های این‌همه سال‌ها، حوصله و دقت و امانت‌داری و ظرفیت خاصی می‌طلبد.


«زندگی در سایه مرگ» روی‌هم‌رفته کتاب مفیدی است. چه برای آن‌ها که بامیان و هزاره‌جات را می‌شناسند و تعلق خاطری به آن دارند و چه برای آن‌هایی که چیزی در این زمینه نخوانده اند یا کمتر خوانده اند. من این کتاب را قبل از چاپ و بعداز چاپ و انتشار سر تا پا خواندم. متن کتاب آزار دهنده نیست. یکی از نخستین مهارت نویسنده، توانایی دیدن جهان به دور از پیش فرض‌ها و کلیشه‌هاست که نوعی از بدیهی پنداری است. به بیان ساده می‌توان گفت که نویسنده قادر شده تا حدی با نگاهی انتقادی و از زاویه جدید به بعضی از پدیده‌های شخصی و خانوادگی و سیاسی و اجتماعی بنگرد. در آن‌ها آگاهی و دانش جدیدی پخش کند و تصویر جدیدی از بعضی مسایل فردی و اجتماعی ترسیم کند.
سرور حسینی کوشیده که نوشتۀ خود را تا جایی که مقدور است و می‌تواند پاکیزه و پیراسته کند تا از کاستی‌های آن بکاهد، اما رسیدن به نقطه‌ای کاملاً مطلوب دشوار است. زیرا او تصویر کاملاً آرمانی از متن خویش در نظر دارد که خلق آن در عمل کار آسانی نیست. چون خاطره‌نویسی به دلایل مختلف وظیفۀ خطیر است و موفقیت در آن، دقت و حوصله و ظرفیت فراوان می‌طلبد. زمانی‌که قلم به دست می‌گیریم، اگر از وجود دشواری‌های پیش‌ رو آگاهی نداشته باشیم، به نظرم نخستین خطر نوشتن، بروز سوء تفاهم و نارضایتی‌هاست و وقتی چاپ و منتشر شد، به درجاتی در معرض تفسیرها و قضاوت‌های درست و نادرست قرار می‌گیریم. شاید برخی از داوری‌ها شتاب‌زده و نا عادلانه باشند. یا خالی از غرض و مرض نباشد. نویسنده هرچه بکوشد و به زعم خودش همه‌چیز را در باره موضوع بنویسد، بازهم چیزهایی باقی می‌ماند وگاه موضوعی را از یاد می‌برد که برای خواننده اهمیت دارد و نویسنده را نمی‌بخشد.
به نظر من کتاب «زندگی در سایه جنگ» محاسنی دارد که نمی‌توان از آن‌ها چشم پوشید:
- نویسنده عرصه‌ای را تحت کار قرار داده که تا حد زیادی نامکشوف مانده و تا اکنون آثار زیادی در این عرصه یعنی اوضاع سیاسی و نظامی و اجتماعی هزاره‌جات در سال‌های پسین چاپ و انتشار نیافته و هنوز هم ما از بسیاری رویدادهای این حوزه بی‌خبریم یا آگاهی چندانی نداریم.


- در بخش‌هایی از این کتاب ما مطالب سودمند و آگاهی‌دهنده‌ای را در مورد اوضاع حاکم بر زمانه، چالش‌های سیستم آموزش، تعدد زوجات و پیامدهای تلخ و ناگوار خانوادگی آن، تبعیض سیستماتیک حکام دولتی در هزاره‌جات، بازداشت‌های خودسرانه و غیرقانونی و بگیر و ببند و خشونت‌های آنان، مالیات و باج‌های کمر شکن و فساد اداری گسترده حکام منطقه و به همین سلسله حقایق تلخ مربوطه به کودتای هفت ثور و جنگ‌های خونین تنظیمی و جهادی و طالبانی که همه آگاهی‌بخش و عبرت آموز اند. روایت‌هایی که هرچند برای بسیاری‌ها به ویژه برای یکاولنگی‌ها و بامیانی‌ها، روایتی آشناست و اغلب آنان همه را دیده و شنیده و یا با گوشت و پوست شان درک و احساس کرده اند.
نویسنده در چند فصل این کتاب از کودکی و نوجوانی تا آخرین روزهای حضورش در یکاولنگ بامیان گزارش دقیق و خواندنی ارائه کرده است. هم‌چنان شرح دیدار و آشنایی و کار مشترک با همکاران فرهنگی مرکز تعاون از جمله استاد واصف باختری، حبیب‌الله رفیع، حسین فخری، سمیع حامد، خالده فروغ، غفور لیوال، هما ظافر، وحید وارسته و سایر مسؤلان تخنیکی متا از قبیل استاد حسنیار، انجنیر ضیاء، انجنیر سید موسی کاشفی، استاد عارف، احمد ضیاء لنگری، کاظمی، سمیع فیضی، سید باقر راسخ و دیگران ارائه داشته اند.
- حسن دیگر کتاب، نثر و زبان یکدست آنست. غالب فصل‌ها با زبان نسبتاً سلیس و خالی از حشو و اطناب نگاشته شده و از این بابت به نظر من متن کتاب برای بسیاری‌ها پسندیده و مطلوب به نظر خواهد آمد.
- کتاب با ذوق و سلیقه و با نفاست تمام دیزاین و چاپ شده و لازمست تا از نشر زریاب و زحمات آقای فرادیس مدیر کوشای آن سپاس‌گزار بود. فهرست مطالب، فهرست اعلام، اسناد و تصاویر و کاغذ‌پشتی اعلا به اهمیت کتاب افزوده است.


اما مطالبی هم هستند که نمی‌توان از آن‌ها چشم پوشید و یا آن‌ها را دست کم گرفت:
- فصل دوم و بخش مهمی از کتاب به سازمان مستضعفین و جبهه شش‌پل و رویدادهای آن اختصاص یافته است. اما بسیاری از مطالب گزینشی به نظر می‌رسند و جامعیت ندارند. خواننده نمی‌داند که این سازمان چه‌وقت، در کجا و بر اساس کدام اهداف و آرمانی ایجاد گردیده و مؤسسان و رهبران نخستین آن‌ کی‌ها بوده اند و چه سرنوشتی داشته اند؟ در کتاب ما نام‌های سید موسا علی‌پور، سید اسماعیل حسینی، عبدالله واحدی، چمن علی ابوذر، سید یزدان‌شناس هاشمی، محمد عالم امینی، قاسم محمودی، محمد جواد صفوت، داکتر مختار، یونس صالحی، سید جعفر نستوه و عده‌ای دیگر را می‌بینیم و تصاویر بعضی‌ها هم چاپ شده اما از نقش آن‌ها در ایجاد سازمان و جبهه شش‌پل و موقف شان چیزی گفته نشده یا کمتر و گزینشی بیان شده است.
در این موارد کتاب راوی راستین زندگی نیست. یا کمتر هست. زندگی مجاهدان شش‌پل و اعضای عادی سازمان به جایش بماند که نویسنده زندگی و فعالیت فرماندهان و مسئولان سازمان مستضعفین و جبهه شش‌پل را هم نمی‌کاود. کتاب راوی رنج‌های آنان و خطرهایی که آن‌‌ها را تهدید می‌کند نیست و آن‌ها در کانون روایتش حضور کمرنگی دارند. از انبوهی فعالیت‌ها و خدمات و شادی‌ها و اندوه‌‌ها و بیم و امید‌های آنان چیزی نمی‌گوید. از خدماتی که سازمان و جبهه برای آن‌ها و خانواده و فرزندان شان تدارک دیده، چیزهایی گفته شده است. اما نمی‌گوید که آن‌ها چه تعلیماتی می‌دیدند. چه ملکی چه نظامی و نقش آن‌ها در جنگ‌های خانگی و جنگ‌های کابل چه بوده است. گه‌گاهی نویسنده مطالب کوچکتری را بازگو می‌کند تا مسایل مهمتری را بپوشاند.


وقتی ما کتاب را می‌خوانیم، به روابط سازمان با سایر احزاب و تنظیم‌ها و یا روابط جبهه شش‌پل با سایر قوماندان‌ها و جبهات مجاور مانند شورای اتفاق اسلامی، سازمان نصر، سپاه‌پاسداران و حرکت اسلامی چیزی نمی‌دانیم. منازعات داخلی هم سرپوشیده بیان می‌شود و فقط به یکی دو منازعه آن‌هم به طور فشرده و مبهم اکتفا می‌شود. در حالی که لست شهدا طولانی است.
همچنان در مورد این‌که نام سازمان در بدو تاسیس، سازمان مجاهدین خلق افغانستان بوده و بعدها به اسم سازمان مستضعفین مسما گردیده، هم ‌چیزی در کتاب دیده و خوانده نمی‌شود.


دلایل پیوستن سازمان مستضعفین به حزب وحدت اسلامی هم وضاحت چندانی ندارد. چرا سازمان کلیشه‌های ایدیولوژیکی و سازمانی خود را شکست و در هوای تازه نفس کشید و پیامد این تصمیم چه بود؟!. نویسنده نتوانسته ذهن و ضمیر بعضی از فرماندهان و کادرهای سازمان و جبهه شش‌پل را بکاود و آن‌چه را در دل داشته و بعدها هویدا شده و حتا باعث فروپاشی سازمان شده، آشکار سازد. البته که نویسنده خاطراتش را نوشته و راوی است نه قاضی. اما به هر صورت باید چیزهای بیشتری می‌نوشت. در این کتاب در مورد تاریخچه سازمان مستضعفین و رهبران سیاسی و نظامی آن موارد زیادی گفته نشده و یا به حد اقل و کم اکتفا شده است و از این طریق ما با تصویر دقیق و جامع سازمان و رهبران و کادرهای آن و سرنوشت ایشان آشنایی چندانی حاصل نمی‌کنیم. بعضی‌ از آن‌ها در جریان کودتای ثور و جنگ‌های داخلی و خانگی، ظلم و جور و ستم‌های زیادی دیدند. در این راه رنج‌های بسیاری کشیدند و حتا جان باختند و عده‌ای از آن‌ها نا گزیر از ترک بامیان و بهسود و کابل و حتا کشور شدند. یا به کلی سازمان و مبارزات سیاسی را ترک گفتند و به دارالامان غرب پناه بردند... مطالبی که قابل گفتن و نوشتن بودند و خاطره‌‌نویس باید مسایل گنگ را قابل لمس کند.
هرچند می‌دانیم که نویسنده زمان کوتاهی در جبهه بوده، آن‌هم در موقف عادی و سیاهی لشکر و بعد به ایران رفته اما در خانوده ایشان کسانی بوده که در سازمان و جبهه نام ونشانی داشته و می‌توانستند در این زمینه نویسنده را یاری رسانند. یعنی در این‌گونه موارد معلومات فراوانی در دسترس خوانندگان قرار نمی‌گیرد تا برای آن‌ها آگاهی لازم بدهد. فکر می‌کنم در این موارد نویسنده مکث می‌کند. با خود می‌اندیشد که بگوید یا نگوید و عواقب آن را سبک و سنگین می‌کند و سرانجام به مصلحت‌گرایی رو می‌آورد تا سوء تفاهمی ایجاد نکند. ماجرایی برپا نکند و مایۀ دردسر نگردد و این تا حدی از طبیعت و فطرت جبلی نویسنده آب می‌خورد.


در پیرامون ایجاد مرکز تعاون افغانستان «متا» یا «CCA» و هسته‌گزاری اولی آن در پشاور و فعالیت و خدمات آن مطالبی ذکر شده است. اما بسیار فشرده. به ویژه فعالیت‌های آغازین این‌ نهاد و رابطۀ آن با جبهه شش‌پل و سازمان مستضعفین و بروز اختلافات بعدی به خصوص در موارد سازمانی و مالی پوشیده مانده و به خصوص در مورد مجمع عمومی آن در سال ۱۳۹۴ و مصوبات آن مطلب چندانی ارائه نشده و یا به کلی چشم‌پوشی شده است.
- مطالب کوچکتر را هم نباید فراموش کنیم. ما نمی‌دانیم که آقای سید محمد کنترول چرا از جانب حکومت وقت بازداشت شدند، چه مدت محبوس بودند و چه‌وقت و چطور از بند رها شدند؟
- نام کتاب «زندگی در سایۀ جنگ» هم چندان جامعیت ندارد و تمام متن و فصل‌های کتاب را در بر نمی‌گیرد.
- فصل هفتم کتاب و پرداختن به زندگی خانواده و بستگان نزدیک، آن‌هم با چنین طول و تفصیل و بیشتر از پنجاه صفحه و البوم عکس‌های خانوادگی در این گونه کتاب‌ها جایی ندارد. چنان می‌نماید که نویسنده در نگارش این‌بخش علاقۀ آتشین دارد و تا حد زیادی بیتاب است تا موفقیت‌های خود و خانواده‌اش را به تصویر کشد. پیوند عاطفی و علاقه مفرط به فرزندان و همسر و بستگان نزدیک، روح و روانش را تسخیر کرده و همه خوبی‌ها را به پای آن‌ها ختم می‌کند که به هر صورت تا حدی طبیعی است. اما گنجانیدن و چاپ این‌بخش در این‌گونه کتاب‌ها که جنبه عمومی و تاریخی دارد، به وصلۀ ناجوری می‌ماند و بهتر است تا در چاپ بعدی کتاب، این‌بخش حذف گردد و با تغییرات و اضافات و ویرایش جدید در رسالۀ مستقل چاپ و منتشر گردد تا خاطر خانواده و عزیزان شان آزرده نگردد.


من به عنوان نویسنده این سطور، به دوست دیرینه‌ام آقای حسینی قبل‌از چاپ و انتشار کتاب مطالبی را به عرض رساندم. با وجودی که مسایلی را پذیرفتند اما از ایشان می‌خواهم تا بقیه راه را هم طی کنند.


به هر صورت بعید نیست که کتاب «زندگی در سایه جنگ» برای عده کثیری مایۀ لذت باشد و آن را با علاقه و اشتیاق فراوان بخوانند. اما لذت بردن از یک کتاب الزاماً به معنای ستایش آن از جانب منتقدان و تحلیل‌گران نیست.


در فرجام پیشنهاد می‌کنم تا نهادی ایجاد و تاسیس گردد تا با تمام کسانی که در طول دوسه دهۀ اخیر دستی از دور یا نزدیک در آتش داشته اند و مطالبی از حوادث و رویدادهای تلخ و شیرین این زمانه را در خاطر دارند، مصاحبه کند و خاطره‌های آن‌ها را ثبت و درج و در صورت لزوم منتشر کنند. چون این‌ها رفتنی اند و بدیلی ندارند و داشته‌های ذهنی آن‌ها نباید ضایع گردند.


به هر صورت جا دارد که از نگارش و چاپ کتاب «زندگی در سایۀ جنگ» و نویسنده آن ممنون و شاکر بود و ای کاش کسانی که نقشی در حوادث داشته اند، دست و آستین بر زنند و خاطرات شان را بنویسند تا گوشه‌هایی از حوادث تاریخی کشور روشن گردد و مورخان و پژوهندگان آینده را یاری رسانند تا تاریخ حقیقی کشور را بنویسند.


عقرب ۱۳۹۸ خورشیدی

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۴۸     سال  پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم           عقرب    ۱۳۹۸       هجری  خورشیدی     شانزدهم نومبر  ۲۰۱۹