کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

عارفه بهارت

    

 
سروده ی تازه

 

 

برای برادرم که شنیدم خواب شب اش را اندوه دوری من ، پریشان ساخته است .

.....ریشه های من آنجایند !
میان گلدانهای ایوان (خانه پدری ) !
موسیچه های خاطرات من
تخم کرده اند در کمرگاه " درخت انار "
برخیز و باز کن پنجره را برادر !
"شمیم " میخزد آنک درون اتاق
با عطر مست سیب و شکوفه
با بوی دستهای نجیب مادر !
****
...
خوابهای من آنجایند !
در باغچه کوچکی که عطر خوش (شب بو) و( پتونی) دارد .
روح من آنجا هست
نهفته در ته خاک
خاک نرمی که پدر ریخته در پای (انار)
قلب من آنجا هست
در عطر خوش(گلابهای صد برگ )
بگشا پنجره را !
خاک را بار دگرسست بکن زیر درخت
بگذار روح من آزاد شود !
تو کجا دیدی مگر گاهی
که (شمیمی) دلی از غنچه گل برکنده؟!...
****

نفرین به درد و هجران !
" نفرین به دستهای پلیدی که
سنگ تفرقه افکند در میانه ما "
****
هجران چه فصل سردیست اما
من باز میگردم
یکی روزی از این روزان مه آلود
و با تو
اندوه را چون تفاله های چای سیاه خوش عطر
از پیاله هامان به دور میریزم
و دشلمه ء باهمی را زیر دندان لذت
تند و بی باک می شکنیم!
من باز میگردم روزی برادر !

 

۲۰۱۹/۰۵/۰۸

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۳۵      سال  پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم             ثور    ۱۳۹۸       هجری  خورشیدی     اول مَی  ۲۰۱۹