کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

هفته نامه راه ابریشم

    

 
گفتگوی هفته نامه جاده ابریشم با صحرا کریمی نویسنده و کارگردان فیلم

 


۱-خانم کریمی تشکر که به هفته نامه جاده ابریشم فرصت گفتگو دادید. می‌دانیم که شما متولد ایران هستید و تحصلات خود را در عرصه سینما نیز در خارج از کشور شروع و به پایان رساندید. تا کدام سطح در بخش سینما درس خواندید؟ تا اکنون چند فیلم ساختید، در کدام بخش‌ها نقش ایفا کردید و داستان‌های فیلم شما بیشتر کدام موضوعات اجتماعی را در بر می‌گیرد؟

به مدت ده سال به طور مسلکی و تخصصی در رشته کارگردانی فیلم داستانی و مستند در دانشکده فیلم پراگ جمهوری چک و دانشکده فیلم جمهوری اسلواکی درس خواندم. دارای دو مدرک لیسانس در رشته کارگردانی فیلم مستند و کارگردانی فیلم داستانی هستم؛ دوره ماستری را در رشته کارگردانی فیلم داستانی گذراندم و مدرک دکترا را در رشته کارگردانی فیلم داستانی با گرایش به نشانه شناسی و زیبایی شناسی در سینما به دست آوردم. بيش از سي فيلم كوتاه، دو فيلم مستند بلند ساخته ام و در حال حاضر در مراحل پاياني فيلم بلند داستاني ام " حوا، مريم، عايشه " قرار دارم. اين فيلم را در داخل افغانستان و با بودجه شخصي و حمايت خانواده ام ساختم. سالهايي كه در ايران مهاجر بوديم، در دوراني كه محصل رشته رياضي و فيزيك در دبيرستان بودم در دو فيلم " دختران خورشيد" به كارگرداني مريم شهريار و " خواب سفيد" به كارگرداني حميد جبلي در نقش هاي اصلي تجربه نقش آفريني را داشتم.

از آنجايي كه من تجربه دوبار مهاجرت ( ايران و اروپا) را دارم، مساله هويت انساني يكي از دغدغه هاي اصلي من است. و چون يك زن هستم و در جغرافيايي به نام افغانستان، با تمام تعريف ها و محدوديت ها و چالش هايي كه براي زنان وجود دارد، زندگي مي كنم؛ زنان و روايت هاي زنانه نيز بخش ديگري از دغدغه هاي اصلي من است. در دوران محصلي و دانشجويي بيشتر روي موضوعات مهاجرت و انسان مهاجر تمركز كرده بودم و فيلم هاي كوتاه زيادي در اين مورد ساختم؛ كه يكي از مهمترين آنها " نسيمه، خاطرات روزانه يك دختر مهاجر" بود كه جايزه بهترين فيلم داستاني نيمه بلند را از " آكادمي فيلم اسلواكيا" كه معروف به " اسكار" اسلواكيا است را بدست آوردم. وقتي تصميم گرفتم در افغانستان فيلم بسازم، تمركزم بيشتر روي داستان زنان سرزمينم است؛ اما نه از زاويه اي تكراري و كليشه اي؛ بلكه تاكيد من روي روايت هايي است كه روي سه مساله جبر و اختيار؛ خير و شر؛ هويت و زنانگي حرفهاي زيادي براي گفتن دارند. حالا اين روايت ها و داستان در هر قالب روايي و ژانر سينمايي مي تواند نمود كند. فيلم جديد من " حوا، مريم، عايشه" روايت سه زني است كه با مساله اختيار و جبر و هويت زنانه شان در افغانستان روبرو هستند.

۲- در مورد فیلم دختران خورشید صحبت کنید و نیز بگویید نقش شما در این فیلم چه بود؟

پدرم هميشه می گفت تو به دلیل علاقه ی بسیارت به ساخت و ساز و وسواس و نوعی کمالگرایی ات و با توجه به رشته ات که ریاضی و فیزیک است، مهندس خوبی خواهی شد. من هم فکر می کردم که در دانشگاه رشته مهندسی را خواهم خواند. اما تقدیر گویی سرنوشت کاملن متفاوتی را رقم زده بود برایم. وقتي كودك بودم با خواهر بزرگترم زهرا همیشه لجبازی می کردم و به حرفهایش گوش نمی دادم. این عدم تمکین از خواهر بزرگتر منجر به تنبیه هایی می شد که مرا وادار می کرد از خانه بگریزم و بروم خانه کاکایم. آن روز هم یکی از روزهای گریز از خانه بود که وقتی در حیاط خانه را باز کردم با خانم زیبایی که در داخل ماشین نشسته بود بر خوردم. او مریم شهریار، کارگردان ایرانی بود که به تازگی از آمریکا برگشته بود و اولین فیلم سینمایی اش را در ایران می ساخت . در جستجوی دختری از افغانستان بود که در فیلم اش بازی کند. این دیدار اتفاقی که در نتیجه گریز من از تنبیه خواهر بود، موجب شد که وارد دنیای سینما شوم. وقتی خانم شهریار از خواهرم راجع به من پرسید خواهرم با اینکه خیلی عصبانی بود از دستم اما خیلی با افتخار در مورد من پاسخ داد: خواهرم با استعداد است و از انتخابش پشیمان نمی شوید. ورود من به سینما، ورود به دنیایی کاملن جدید بود. دنیایی که هر چه بهتر با آن آشنا شدم بیشتر به آن دل بستم. دنیایی که هر چه در آن بیشتر فرو رفتم، کنجکاوی و علاقه ام هم بیشتر و بیشتر شد. بجز فیلم - دختران خورشید- در یک فیلم سینمایی دیگرایرانی – خواب سفید- هم ایفای نقش کردم و جز اولین دختران افغانی بودم در ایران که وارد سینمای حرفه ای آن کشور شده بود. اما بعد از این دو فیلم خواستم سازنده فیلم باشم تا پیش برنده ی نقشی.
تجربه ايفاي نقش در فيلم دختران خورشيد تجربه به یاد ماندنی و نابی بود. و فیلم خودش هم فیلمي متفاوت با داستاني متفاوت بود که من خیلی خوشحالم که در آن یکی از نقش های اصلی را بازی کردم. بازی در فیلم یک تجربه بود، اما بودن در کنار عوامل فیلم، آشنایی با دنیای فیلم سازی و کلن رفت و آمد با قشر هنرمند و فیلم ساز تجربه منحصر به فرد دیگری بود.
درست است که من دختر درس خوان و کتاب خوانی بود م و از درصد کنجکاوی و در عین حال هوش بالایی برخوردار بودم؛ اما تمام اینها محدود به یک محدوده ی خاصی در بین مهاجران افغانستانی جنوب شهر تهران می شد. در بین چند نفر دوست و آشنا و فامیل و همصنفی های ایرانی و دیگر هیچ. اما بازی در فیلم دختران خورشید و آشنایی با دنیایی بزرگتر از دنیای مدرسه و کوچه های مهاجرت، باعث شد تا خواسته هایم از زندگی و خودم هم بزرگتر شود. دیگر نمی خواستم فقط یک شاگرد درس خوان نامدار در یک مکتب دخترانه منطقه ای مهاجر نشین در جنوب شهر تهران باشم. دوست داشتم اطرافم را و حتی دورتر از اطرافم رابیشتر بشناسم. جرات پیدا کرده بودم که با مكان ها و مردمان ناشناخته بیشتری را آشنا شوم و بدینگونه بیشتر یاد بگیرم. باور مندم که از یکجا نشستن و در دایره ای تکراری یکسری روابط و ضوابط فقط چرخیدن، هیچ تغییری را به وجود نمی آورد در زندگی آدمی. تغییر زمانی به وجود می آید که ما هم قدمی و گامی به سوی آن برداریم. در واقع بازی در فیلم دختران خورشید همان گام نخستین و مهمی بود به سوی تغییرات مهمی در سرنوشتم که همیشه خوشحالم از این اتفاق. اما این گام برداشتن به تنهایی امکان نداشت اگر مادرم از من حمایت و پشتبانی نمی کرد. در آن سالها در جامعه ای به مراتب سنتی تر و بسته تر از حالا زندگی می کردیم. مخصوصن جامعه مهاجر افغانستان که همیشه به دنبال بهانه ای بودند تا پشت سر دختر یا زن کسی حرف بزنند و تهمتهایی که آغاز و انتهایی نداشت. و سینما در نظر مهاجرین در آن سالها مثل یک حرفه ممنوعه بود. مادرم همه این مشکلات، حرفها، غیبت ها، قضاوتها و تهمتها را به جان می خرید و مثل کوه پشت من ایستاد. مادرم با وجود تمام مشکلات هرگز مانع ورود من به دنیای سینما نشد. حتی برای دادن اولین تست بازیگری با من به دفتر فیلمسازی رفت. فيلم دختران خورشيد تنها يك فيلم نبود كه در آن نقشي را ايفا كرده باشم؛ بلكه نقطه ي عطف آغاز بزرگترين تغييرات در سرنوشتم بود.

۳- بعد از ساختن فیلم دختران خورشید و شرکت در «فستیوال جهانی فیلم براتیسلاوا» چرا از ایران خارج شدید و چرا در اسلوالی تقاضای پناهندگی کردید؟

من از كودكي دختر كنجكاوي بودم و هميشه دنيايي كه در تخلياتم مي ساختم، دنياي بيرون از محله مهاجرنشين بود. علاقه اي عجيبي به دانستن داشتم، به ديدن مكانهاي ديگر، زندگي در فرهنگي متفاوت . برايم يك مهاجر ساده در حومه كلان شهري به نام تهران رضايت بخش نبود. و اينكه تخیلات قوی که داشتم و علاقه ی بسیارم به قصه و داستان گویی باعث مي شد از مرزهاي كوچك بگذرم و ريسك گام برداشتن در مسيرهاي جديد را بياموزم تا قوه تخليم را قوي تر كنم، داستان هاي بيشتري را بشنوم و با سرنوشت انسانهاي بيشتري آشنا شوم؛ و این علاقه را هم مادرم سبب شد. مادرم جز زنانی بود که در کنار پدرم در بیرون از خانه کار می کرد. شبها که خسته به خانه بر می گشت عادت داشت که کتاب بخواند. آن زمانها – حمله حیدری، ارسلان رومی و فرخ لقا، هزار و یک شب، داستان پیامبران- از جمله کتابهایی بودند که من تمام کودکی ام را با خواندن آن توسط مادرم سپری کرده ام. كودكي من همراه است با تصوير مادرم با چشمان آبي زيبا و عينكي دسته طلايي و كتاب خواندن هي مادر. علاقه ی شدیدم به کتابخوانی را هم از مادرم آموخته ام. بعدها که بزرگتر شدم وکتابها و داستان های بیشتری را خواندم، گاهی بعضی از این داستانها و قصه ها را در خواب می دیدم و یا در تخیلاتم تصویری شان می کردم. اما هرگز نمی دانستم که یک روزی این تخیلات تصویری و این شوق داستان خواندن و داستانگویی به کارم می آید.
وقتي مرا به جشنواره فيلم براتيسلاوا دعوت كردند و من ١٧ سال بيشتر نداشتم؛ اين دعوت را تنهاترين شانس زندگي دانستم براي تحقق بخشيدن به روياهايم و ساختن واقعي دنيايي كه در تخيلاتم بار بار تجسم كرده بودم. وقتی به جمهوری اسلواکی مهاجرت کردم، تمام مدارک تحصیلی ام را در ایران ترجمه و تایید وزارت خارجه ایران کرده بودم و می توانستم به راحتی در رشته مهندسی در دانشگاه مهندسی براتیسلاوا درس بخوانم. اما زماني كه در اداره مهاجرت از من پرسیدند که اگر اینجا ماندگار شوم چه کار خواهم کرد من گفتم: میخواهم کارگردانی فیلم بخوانم. خوب یادم است که پلیس که یک خانم سن کلانی بود گفت: سینما و فیلم خواندن در کشور ما خیلی سخت است. امتحان ورودی جداگانه دارد و در رشته کارگردانی سالانه فقط پنج نفر را قبول می کنند، فکر می کنی می توانی؟ من با اعتماد به نفس بالایی گفتم: بله می توانم. و بعد ده سال تمام تلاش كردم ، زبانهاي جديد ياد گرفتم، درس خواندم، و كارگردان فيلم شدم.

۵-در کدام سال به افغانستان برگشتید و وضعیت سینما افغانستان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ در افغانستان چند فلم ساختید و موضوع فیلم شما در افغانستان چه بود؟ میشه در مورد فیلم «زنان افغان پشت فرمان رانندگی» کمی صحبت کنید.

از سال ٢٠٠٦ بخاطر ساخت فيلم مستندم " زنان افغان پشت فرمان رانندگي" به افغانستان رفت و آمد داشتم؛ اما در سال ۲۰۱۳ که تحصیلاتم به پایان رسید از آنجایی که فیلم های دوران دانشجویی ام جوایز بسیاری را از جشنواره های بین المللی فیلم دریافت کرده بودند، همچنین تنها خانم خارجی ( افغانی) بودم که جایزه ی آكادمي ملی کشور اسلواکی را دریافت کرده بودم و موقعیت خیلی خوبی در کشور اسلواکی هم برای فیلم سازی و هم تدریس در دانشکده فیلم داشتم؛ اما تصمیم گرفتم که به افغانستان برگردم و زندگی کنم و داستانهای وطنم را روايت كنم. زيستن و ديدن زندگي مردمان سرزمينم بدون هيچ واسطه اي برايم خيلي مهم بود. نمي خواستم يك فيلم ساز سطحي كه فقط تكيه بر شنيده ها و خوانده هاي اينترنتي و رسانه اي دارد باشم. مي خواستم در ميان مردم زندگي كنم و روايت گر داستانهايي حقيقي و واقعي باشم. ١٠ سال آكادميك درس خواندن به يك طرف، اما زندگي در كابل تجربه ي ديگري بود. تجربه هاي تلخ و شيرين. مهمترين اينكه من با شناخت زشتي ها و زيبايي هاي زيستن در كابل، با آشنايي با انسانهاي خوب و بد؛ خودم را بيشتر شناختم و پي بردم به توانايي هايم.

سينما و فيلم سازي آنهم به طور جدي در افغانستان دوران پر از فراز و نشيبي داشته و همراه بوده با بي دركي هاي فراوان. اما در اين سالهاي اخير فيلم سازان جواني كه در بيرون از افغانستان درس خوانده اند؛ با ديدي نو و روايتگري نو فيلم هاي قابل توجهي ساخته اند. و فيلم سازان داخل خود افغانستان هم در حال فعاليت در ساخت فيلم هاي كوتاه، مستند و داستاني هستند. كه بعضي از اين فيلم ها، فيلم هايي ارزشمند و قابل بحث و گفتگويي هستند.،یعنی فیلم سازان داخل افغانستان فیلم های کوتاه و بلندی را ساخته اند که در جشنواره های بین المللی درخشیده اند و برای سینمای افغانستان و خود فیلم سازان افتخارات و جوایز ارزشمندی را به ارمغان آورد ه اند. مي توان به فيلم هاي - نامه ای به رییس جمهور- رویا سادات، -هزاران زن چون من – صحرا مانی، - رهگذر نیمه شب – حسن فاضلی، - ماری مادر- صدام واحدی و چند فیلم کوتاه و بلند دیگر که در چند سال اخیر ساخته شده اند و موفقیت های بین المللی ارزشمندی را کسب کرده اند اشاره کرد.
سینمای افغانستان مخصوصن با فیلم سازانی جوان و با استعدادی که بسیاری شان در خارج از افغانستان تحصیل کرده اند، در مسیر خوبی قرار دارد و امیدوارم همینگونه ادامه پیدا کند و ما بتوانیم در ژانرها و سبک های مختلف اثرهای با ارزش سینمایی خلق کنیم؛ و سینمای افغانستان را از کهنگی و خاک زده گی نجات دهیم.

در افغانستان دو فيلم مستند بلند" زنان افغان پشت فرمان رانندگي" و " پرليكا" را ساختم. همچنين سه فيلم كوتاه مستند نيز ساختم كه فيلم " فرشتگان" يكي از فيلم هاي كوتاهي بوده است كه شخصن خوشحالم آن را ساخته ام؛چون تاثيرش تنها در محدوده فيلم ساختن نبوده؛ بلكه با ساختن اين فيلم توانستم كمك ارزشمندي به ديده شدن ولايت دايكندي و مشكلات زنان در عرصه امكانات صحي و ولادتي كنم.
فيلم مستند " زنان افغان پشت فرمان رانندگي" اولين تجربه فيلم سازي من در داخل خاك افغانستان بود. با تمركز روي زندگي چند زن كه مي خواهند رانندگي ياد بگيرند و تمركز خاص روي زندگي زني تاكسي ران؛ سعي كردم به موضوع محدوديت زنان در يك جامعه سنتي و در عين پس از جنگ بپردازم. فيلم در جشنواره هاي مختلف فيلم در سراسر دنيا شركت كرد و نزديك به ٢٥ جايزه را از آن خود كرد. از شبكه تلويزيوني " آرته" فرانسه چندين بار نشو شد و همچنين از شبكه " بي بي سي ". اين فيلم همچنين در سال ٢٠١٠ به عنوان بهترين فيلم مستند سينماي اسلواكي انتخاب شد.

در سال گذشته ساخت فيلم بلند داستاني ام " حوا، مريم، عايشه" را آغاز كردم كه اكنون در مراحل پاياني فيلم قرار داريم و فيلم براي نمايش و شركت در جشنواره هاي بين المللي آماده است.

۶- تفاوت ما و دیگران مثلا کشور همسایه ما ایران چقدر است؟ اگر جواب شما این باشد که ما در بخش سینما از دیگران عقب ماندیم چالش‌ها و مشکلات سینما در افغانستان چه بوده است؟

به نظر من مقايسه كردن سينماي افغانستان با سينماي كشورهاي همسايه مثلن ايران كار درستي نيست. چرا اوضاع سياسي، اقتصادي و فرهنگي تاثير مهمي در سينماي يك كشور دارد. از موضوع گرفته تا ساخت و پخش و نشر و رابطه با مخاطب؛ سينماي افغانستان با چالش ها، مشكلات، كج فهمي هاي بسياري روبرو است كه بحثي طولاني و كاملن جداگانه را مي طلبد . فقط مي توانم بگويم كه براي داشتن سينمايي ارزشمند سالها زحمت و تلاش نياز است و مبارزه با فهم عامي و منفي كه در مورد سينما در افغانستان وجود دارد.

۷- نگاه جامعه افغانی در مورد سینما و خصوصا سینماگران زن چگونه‌اند؟ شما در ساختن فیلم با مشکلات اجتماعی و مذهبی در افغانستان بر می‌خورید؟

ديد عام مردم در افغانستان در مورد سينما منفي است و همراه با قضاوت كاملن فرهنگ ستيزانه و حضور زن در سينما حالا چه به عنوان بازيگر و چه كارگردان يك امر قابل قبول و جا افتاده در بين عموم مردم نيست. و اين بر مي گردد به درصد فهم اجتماعي از فرهنگ و هنر و سينما به طور خاص. اين فهم و درك از درصد خيلي پاييني برخوردار است به دلايل مختلف موجه و غير موجه.

در مورد من ، خانواده ام همیشه حامی ام بوده اند. حتی اگر موافق با حرفه ی من نبوده اند، اما سنگ هم پیش پای من نینداخته اند. و اين براي من خيلي ارزشمند است و اینکه دیگران چه نظر و قضاوتی دارند هیچوقت برایم مهم نبوده است. من اگر دل به قضاوت دیگران می سپردم، هرگز نباید فیلم ساز می شدم و هرگز نبايد در افغانستان زندگي مي كردم. فقط دلم را خوش می کردم به همان شغل های کلاسیک که محبوب عام است و یا در نهایت در یک اداره ای کار می کردم و زندگی کارمندی را قبول می کردم و يا درگير پروژه بازي هاي مرسوم افغانستان مي شدم و با هنر و آفرينشگري براي هميشه خداحافظي مي كردم. اما راه سخت فیلم سازی در جامعه افغانستان را انتخاب کردم چون حرف های زیادی برای گفتن دارم که می خواهم از طریق قصه ها و داستانهایی که به تصویر می کشم، آنها را با مخاطبین بسیاری در میان بگذارم. حرفهایی که می دانم بسیاری می خواهند با صدای بلند بزنند اما امکان و یا فرصت هرگونه ابرازی از آنها گرفته شده است. و این اين يك رسالت است. رسالت هنری برای منی که هنرمند و فیلمسازهستم.

و بعد اينكه من یک زن هستم. تحصيل كرده، فيلم ساز، مستقل و بدور بودم و بدور هستم از هر گونه باج دهي سياسي، فردي، زنانه و حتي فرهنگي. و در افغانستاني زندگی می کنم كه كوهي از چالش های عجیب و غریب همیشه مقابل من بوده است و قد علم می کند. منتها حرفه ی فیلمسازی انتخاب شخصی من بوده است، کسی مرا وادار نکرده است که فیلمساز شوم. بنابراین تمام مشکلات، چالش ها و حتی محدودیت هایی که در افغانستان برای یک زن فیلمساز وجود دارد را قبول کرده ام، بدون ترسی با آنها روبرو می شوم و مبارزه می کنم. بعد اینکه مگر زندگی بدون مبارزه ارزشی دارد؟ خیلی از زنان شاید در آرزوی زندگی راحتی باشند، مثلن ازدواج کنند، در خانه بمانند و مادرچند فرزند شوند و به هرچه که شوهرانشان بگویند و هرآنچه آنها انتخاب کنند راضی باشند و بسیار هم احساس خوشبختی کنند( که این نوع روش زندگی هم می تواند برای اکثریت به اتفاق جامعه قابل قبول باشد). منتها من اینگونه زندگی کردن و در کنج خانه نشستن و منتظر اینکه کسی خرج مرا بدهد را نمی پسندم. من از کودکی شاهد این بودم که پدر و مادرم در کنار هم نان آور خانواده مان بودند. و همیشه زنان زندگی من زنانی توانا، مستقل و دارای درایت و صلاحیت بوده اند. مادر بزرگم، مادرم، خاله ام و خواهرم. باورمندم که یک زن توانایی این را دارد که در عرصه های مختلف در اجتماع فعالیت کند، در آمد شخصی داشته باشد و از لحاظ مالی مستقل باشد. يك زن و شخصيت اش نبايد فقط در چهارچوب هاي مشخص تعريف شود. استقلال مالی یک زن برای من ارزشی بی نهایت دارد. و برای رسیدن به این ارزش گاهی باید سرسختانه مبارزه کرد و در راه رسیدن به آن با تمام چالش های ممکن روبرو شد و آن ها را از سر راه برداشت. جامعه سنتي و نگاه سنتي به زن پر از توهمات عجيب و غريب است و خيلي از ما زنها خود را در اختيار اين توهمات قرار مي دهيم. برای من هم فیلم ساختن آنهم در افغانستان همیشه پر از چالش های بزرگی بوده است اما هرگز دل زده نشده ام، هر چالش نو برای من، انگیزه ی جدیدی برای مبارزه است. بین دوستانم و آشنایان معروفم که زن قوی هستم و به سادگی میدان نبرد را رها نمی کنم. هر چالشي در زندگي ام؛ هميشه فرصت نو و تلاشي مضاعف بوده براي مبارزه. پروسه روبه رويي با چالشي براي من جذاب و پر از هيجان است و فيلم ساختن داراي چنين پروسه اي است در حد بسيار بالايي.

۸- برخورد حکومت‌ها در افغانستان با سینما چگونه بوده و وضعیت سینمای افغانستان در دوران مجادهین و طالبان چگونه بوده است؟ آیا آنها سینما و سینماگران زن را برسمیت می‌شناختند؟

برخورد حكومت ها با هنر و فرهنگ به طور عموم و سينما به طور خاص برخوردي بي تفاوت گرايانه و سطحي بوده است. به همين خاطر است كه هرگز برنامه مشخص و جدي در عرصه هنر و سينما در برنامه هاي دولتي وجود نداشته است. در دوران جنگ هاي داخلي مجاهدين و طالبان تمام سرزمين و مردم ما تاثير پذير از اوضاع وخيم جنگ و ويراني بوده اند كه سينما و هنر افغانستان نيز مستثني نبوده است. ويراني در جنگ در همه جا ويراني مي آورد. بيشتر فيلم سازان با استعداد ما در آن دوران مهاجر شدند و با فيلم سازي خداحافظي كردند؛ اگر يكي دو فيلمي هم كه در سالهاي جهاد ساخته شده؛ بيشتر تبليغاتي و سفارشي بوده است. در دوران طالبان؛ با به آتش كشيدن نوارهاي فيلم آرشيو افغان فيلم، طالبان به صراحت مخالفت خودشان را با سينما و فيلم ساختن اعلان كردند. و در اين ميان زنان فيلم ساز كلن هيچ جايگاهي نداشتند و تعريفي هم نمي تواند براي اين گروه از فيلم سازان داشت. زنان در دوران مجاهدين و طالبان به طور سيستماتيك و سنتي كاملن از عرصه فعاليت هاي اجتماعي و فرهنگي و هنري حدف شدند.

۹- بعد از شکل‌گیری حکومت جدید به رهبری کرزی دیدگاه اکثر مجاهدین در مورد هنر موسیقی و سینما تغییر کرد به گونه که از تلویزون‌های اکثر مجاهدین فیلم‌‌های سینمایی نشر می‌گردد، فکر می‌کنید که دیدگاه طالبان در مورد هنر موسیقی و سینما و خصوصا سینماگران زن تغییر کرده باشد؟

به نظر من ما همه با ديدگاه طالبان در مورد زنان، فرهنگ، موسيقي و سينما كاملن آشنايي داريم. حتي تصور اينكه ديدگاه آنها تغيير كرده باشد يك توهم فريبنده است. ذات طالبانيسم ذاتي مخالف هنر و فرهنگ و فعاليت زنان است. و تغيير اين ذات كاري بس دشوار است و مبارزه چندين نسل را مي طلبد.

۱۰- شما نیز می‌دانید که گفتگوهای صلح با طالبان جریان دارد. احتمال دارد که طالبان بار دیگر در افغانستان بیایند. نگرنی شما به عنوان یک سینماگر زن و فعال حقوق زن از برگشت طالبان در افغانستان چیست؟ آیا برگشت طالبان فعالیت‌های هنری، سیاسی و اجتماعی زنان را محدود نمی‌کند؟

نگراني من اين است كه هرچه تا امروز در عرصه هنر و سينما رشته كرده ايم، پنبه شود. نگراني من اين است كه به سادگي تمام دست آورد هايمان را كه نتيجه قرباني دادن هاي بسيار بوده؛ دو دستي به يك مشت انسان جاهل تقديم كنيم و دلمان خوش باشد كه صلحي در راه خواهد بود. من مخالف صلح و پايان جنك نيستم؛ اما قبول هم ندارم به هر قيمتي بايد صلح كنيم با گروهي كه تا ديروز تكه تكه مان مي كرد و امروز مي خواهند سهم در تعيين سرنوشت سياسي و اجتماعي ى فرهنگي ما بگيرند،

۱۱- پیام شما به عنوان یک زن هنرمند به کسانی که گفتگوهای صلح را پیش می‌برد چیست؟

صلح بدون حضور جوانان و زنان كه قشرهاي مهمي از جامعه هستند امكان پذير نيست. و جامعه اي كه روي فرهنگ ى هنر خود سرمايه گذاري نكند؛ هرگز به فهم درستي از صلح نخواهد رسيد.

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۳۳۴       سال  پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم             حمل/ ثور    ۱۳۹۸       هجری  خورشیدی     شانزدهم اپریل  ۲۰۱۹