دنیا برای لطفِ تکلم غنیمت است
انسان غنیمت است تبسم غنیمت است
تا اعتدالِ نظمِ جهان کم نیاورد
وزنِ نگاهِ حضرتِ کژدم غنیمت است
حتا به وضعِ حملِ همه ساله ی زمین
احسانِ سردِ فصلِ چهارم غنیمت است
اصلن مهم رها شدن از فقرِ باهمیست
یا سیب یا بهانه ی گندم، غنیمت است
آدم شود بالاخره معنی میانِ جمع
حوّا عقیده داشت که مردم غنیمت است
حجمِ فن آوری مگر ابعادِ انزواست
در این میانه گر نشوی گم غنیمت است
بعضن در ازدحامِ نگه می رسی به عشق
در این زمینه گاهی تصادم غنیمت است
هارون راعون
بیا که تحفه ی لبخند را ضمیمه کنیم
به چای تلخِ همه قند را ضمیمه کنیم
فقط به سایه ی بید و چنار خوش نشویم
بیا تبارِ برومند را ضمیمه کنیم
به افتخارِ تو پامیر و هندوکش بس نیست
سپید کوه و دماوند را ضمیمه کنیم
برای وحدتِ هر خشتِ خانه ی نوِ مان
بیا سعادتِ آژند را ضمیمه کنیم
دمی که عقده ز پا ماند و آشتی گل کرد
به قوغِ آتشش اسپند را ضمیمه کنیم
چرا به شیره ی انسانیت که صدق و صفاست
گیاهِ هرزه ی ترفند را ضمیمه کنیم؟
همیشه شامِ سیاست سیاه نیست، اگر
چراغِ چشمِ خداوند را ضمیمه کنیم
هارون راعون |