کابل ناتهـ، Kabulnath


 




















 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
 

 

 
 
" دري" ، "فارسي دري" و" فارسي" در آيينهء تاريخ
 
 
 

وقتی که زبانهای انسانها با نام قانون و زور سانسور ازگفتار بازمی مانند

  

اينکه آيا يک بخش مهم مردم افغانستان به زبان دري ، فارسي دري ويا فارسي تکلم مي کنند ازجمله سوالهايي مي باشند که پس از اقدامات اخير آقاي عبدالکريم خرم وزير اطلاعات و فرهنگ افغانستان داير بر توبيخ ومجازات دوخبرنگار درافغانستان ؛ افکارعامه را به خود جلب نموده اند. سيد روح الله ياسرخبرنگار دويچه ويله ضمن گفت وشنودي با آقاي نصيرمهرين پژوهشگر تاريخ افغانستان ، اين مهم را مورد بررسي قرار داده است .

 

دويچه ويله : آقاي مهرين چنانچه شما هم در جريان هستيد بحث فارسي دري و بحث برکناري خبر نگار راديو تلويزيون محلي ولايت بلخ در رسانه ها خيلي داغ است . سوال در اينجاست که پس منظرتاريخي اين موضوع چگونه است و از کي زبان فارسي و فارسي دري رايج شده و سر زبانها افتاده اند ؟

 

مهرين : بار ها در خلال چندين سده در آثار متعدد در مورد زبان فارسي ، دري ،  فارسي دري ،  دري فارسي؛  اشاره هايي رفته اند   و پژوهندگان به اين موضوع اشاره کرده اند . مثلاً از آثار مهمي که مورد استشهاد قرار مي گيرند، الفهرست ابن نديم است. اما نکته مشترک دراين است که فارسي دري و دري فارسي نامهايي اند که گذاشته شده اند، به يک پيکر با پيشينه هاي مشترکي که وجود داشته اند وبرمي گردد به دوران ساسانيها. اما ازسده دوم و سوم هجري يا دوره اسلامي  مي توان گفت  که زمينه ها ازجهات متعدد براي فارسي يا فارسي دري که ما ازآن نام مي بر يم مساعد مي شوند. وازآن  به نام فارسي نو ياد مي کنند.  مثلاً تاريخ سيستان ، وقتي که اشاره مي کند به نخستين اشعار ويا خود فردوسي که  اشاره مي کند به کليله ودمنه بهرامشاهي ؛ ازدري نام مي برد،  ازپارسي نام مي برد،  واگر با استناد بهتربگويم واميدوارم که اشتباه درمصرا عها نکنم دررابطه با کليله ودمنه عبدالله مقفع که در بهرامشاهي به فارسي دري تبديل مي شود؛ فردوسي مي گويد:

بفرمود تا پارسي دري

نبشتند وکوتاه شد داوري

 

دويچه ويله : درافغانستان مشکلي وجود داشته است که به علتهاي مختلف سياسي با زبان فارسي برخورد صورت گرفته است وگاه حتا خيلها نتوانسته اند به زبان خود شان صحبت بکنند. حتا کسرمعاش شده اند، ازوظيفه برکنارشده اند، يعني ازگذشته ها به اين صورت برخوردها صورت گرفته است. پس منظرتاريخي اين موضوع چه هست؟ وچرا اينگونه برخورد صورت گرفته است؟

مهرين : درکشورما تا جايي که دقيقتر مي توان گفت؛ دراواخر دههء 40 ( ميلادي ) خصوصاً با نيازهايي که سردارمحمد داود خان ونعيم خان ازمسئله دارند ، بخشي از دربار سلطنتي با مسئله يک مقدار توجه بيشتردارند وسعي مي کنند به گونه اي ازهويت آفريني تصنعي،  چيزي را ايجاد بکنند وذهنيتي را القا بکنند که گويا دري زباني است کاملاً جدا ومربوط افغانستان است وهرنوع کلمات وواژه هايي که به ايران  تعلق دارد ؛ فارسي ايراني است وازما بيگانه است. من فکرمي کنم که نهادينه کردن همچو ذهنيتي که با انگيزه هاي سياسي همراه بوده است ؛ مقدمات تفرقه ها ، بهره برداريها ؛، مظالم ، بي لطفيهاي ديگري را درقبال داشته است . دررابطه با زبان فارسي ؛ اساسش به صورت واضح تر درهمين دهه چهل( ميلادي)  يا دههء  بيست خورشيدي کشورمان ، با انگيزه هاي بهره برداريها وهويت آفرينها ي تصنعي گذاشته شده است

 

دويچه ويله : ممکن است مشخصاً چند مثالي دراين مورد بگوييد؟

 

مهرين : طورمثال؛  کاربسيار بزرگ وارزنده اي از شاد روان محمد حيدر ژوبل درتاريخ ادبيات افغانستان وجود دارد  که متاثر است ازهمين نيازها،  واما بايد گفت ؛ زحماتي که کشيده اند ونوآوريهايي که انجام داده اند، قابل قدراست. اما درتمام کتاب به صورت کل؛  دري را به کارمي برد.هيچ جايي فارسي يا پارسي نمي گويد. درحالي که نتايج واستنتاجي که ازتحقيقات شان مي شود؛ نمونه هايي را که مي آورد؛ ازچهره هايي که عرضه مي کند، دقيقاً صحه مي گذارد به اينکه فارسي دري ودري فارسي باهم مواجه است؛ اما متاثراست ازهمان نيازهاي حاکميت که چيزي را به نام دري به خوردديگران بدهند ومجزا باشد اززبان فارسي .درمکاتب پس ازاين سالها قرائت فارسي به قرائت دري تبديل شدوبعد  اين ذهنيت را تلقين مي کردند وپاسخ مي دادند به سوالات شاگردان که زبان ما زبان دري است وزبان ايرانيها زبان فارسي است. وما چيز جدا هستيم واين مسئله را درهمه جا دامن مي زدند وازآن وقت به بعد حتا نسلي را آفريد که با جعل درتاريخ و نيازهاي سياسي حاکميت ؛ امروز متاثر ازهمين  نا آگاهي ازتاريخ وتاريخ زبان خود شده اند.

 

 دويچه ويله  : مشخصاً اگربگوييد درگذشته ها چگونه  برخورد صورت مي گرفته است؟

 

مهرين : درگذشته ها مثلاً مي بينيم دردوران احمد شاه  دراني نه تنها هيچگونه تعصب وجود نداشته است ، بلکه بسياري القاب ، نامها واصطلاحاتي را که به کار مي برند اصطلاحاتي بوده اند  که درحوزه فرهنگي ما  مروج بوده وهيچگونه مرزبندي اي دراين زمينه وجود  ندارد. يگانه وقتي که اين تعصب سربلند مي کند؛ همين دوره اي است که پيشتر نام برديم.

دويچه ويله : به نظر شما انگيزه برخورد وزيراطلاعات وفرهنگ افغانستان بازبان فارسي افغانستان واستفاده يک فرد اززبان مادري اش چه مي تواند باشد.

 

مهرين : من وقتي با اين جهل ونا آگاهي وصدورحکم ومکتوب نوشتن شان به مزارشريف  توجه کردم  ؛ ووقتي ديدم سطح ديد وفهم وزيرازواژه ها خصوصاً که ضد اسلامي وخلاف  اصول فرهنگي واسلامي يادش مي کنند ( درچه حد است ) ؛ به اين نتيجه رسيدم که انگيزه وزير اطلاعات وفرهنگ افغانستان ، همو دانش ودرک وفهمش است که پنداشته که موضوع همان طور هست. وانگيزه اش اينکه گويا وي واقعاً  حرکتي انجام مي دهد  اصولي واسلامي ،  وچماق اسلامي هم که شناخته شده است ، وهمچو عناصر هميشه دراختيارخود مي گيرند.  بايک مقدار توجه به واقعيات تفرقه افگنانه درجامعه  که برخلاف مصالح وحدت ملي ماست ( درجامعه تکه تکه شده )؛  آدم متوجه مي شود که انگيزه اصلي  وزيررا حمل گونه اي ازتعصب وتعصب نسبت به زبان فارسي  تشکيل مي دهد . او مي بيند که اين زبان پويايي دارد، کارآمد است ، رشد مي کند وغنا مند مي شود. او با اين کارش يک فضاي فرهنگي خفقان زا را به وجود مي آورد . غير ازاين فکر مي کنم چيزي نباشد.

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٦۷                          سال سوم                          فیبروری 2008