پیمان شکست و باطل بالا
نمود سر
وحدت گًسست و تفرقه هر جا
نمود سر
نا حق چو بر سریر حقیقت
گذاشت پای
خون از دو چشم زینت زهرا
نمود سر
از خون پاک آل نبی دشت
کربلا
گلگون و از حرم همه غوغا
نمود سر
سیر آب کی شود لب آن کودک
از نگین
کز ناوک آب مشک به هر جا
نمود سر
تا بر گلوی تشنهء اصغر رسید
تیر
بس العتش ز عالم کبرا نمود
سر
اندام نه فلک همه در لرزه
می تپید
اشک ملک ز چشم ثریا نمود سر
خجلت جوانه می زند از خاک
بوالبشر
داد حرم ز قامت فردا نمود
سر
جبریل از دو چشم نبی منفعل
شود
کز ( زادهء زیاد ) شرر ها
نمود سر
گلگون شده قبای شب از اشک
قدسیان
رنگین شفق ز خون دل ما نمود
سر
|