کابل ناتهـ، 8صبح

کابل ناتهـ   kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

٨ صبح

 

آیا حمله نظامی
به پاکستان به نفع افغانستان است؟

 
 
 

    زمانی که کنگره امریکا از حمله نظامی به مناطقی قبایلی پاکستان به خاطر مبارزه با تروریزم پشتیبانی کرد، رسانه ها، سیاستمداران، و به صورت محافظه کارانه، حکومت افغانستان این اقدام را با خوشی تمام استقبال کردند.
این گروه ها استدلال می کنند که باید جامعه جهانی مبارزه با تروریزم را از همان آغاز، تنها به افغانستان محدود نمی کرد، و فراتر از مرز های افغانستان جنگ با تروریزم را می کشاند. البته، در شوق پنهان گروه‫های مختلف افغان این نکته آشکار است که اگر امریکایی ها مناطق قبایلی پاکستان را مورد تهاجم قرار بدهند، از یک سو پاکستان به عنوان یکی از منابع مهم تروریزم در منطقه شناخته می شود، از سوی دیگر، فشار بر افغانستان از سوی مناطق قبایلی پاکستان کم می گردد.
ولی، اگر واقع‫بینانه این نظریه و خوش بینی مورد دقت قرار بگیرد، یک خوش خیالی ساده انگارانه در آن دیده می شود. زیرا، از چند نظر امریکا خواهان درگیری نظامی با طالبان و بنیادگرا های تروریست در مناطق قبایلی پاکستان نمی باشد.

اول، امریکا در شرایط کنونی آمادگی یک نبرد تازه را در منطقه نداشته، و در شرایطی که روحیه ضد جنگ در امریکا، اروپا و منطقه حاکم است، هیچ توجیهی برای جنگ جدید در کشوری بی ثبات مانند پاکستان وجود ندارد.
ایران، که به خاطر تهدید اسراییل و تولید سلاح هسته ای زیاد در معرض فشار نظامی قرار داشت، حمله به ایران، به دلیل گزارش حیرت انگیر سازمان های استخباراتی امریکا، از دستور کار جمهوری خواهان بیرون گردید. آیا امریکا مطمین است که با جنگ نظامی و هزینه های جدید و سرسام آور مالی، می تواند به جنگ 25هزار مدرسه برود؟ آیا امریکا از جنگ نظامی در عراق و افغانستان نتیجه گرفت، که جنگ تازه را در پاکستان آغاز کند؟

جالب این جاست که پارلمان و دولت از مذاکره با طالبان در افغانستان حمایت می کنند، و دلیل آن را نابسندگی جنگ نظامی می دانند، ولی در پاکستان از یک جنگ طولانی حمایت می کنند؟ این تناقض نوعی از احساساتی شدن در سیاست خارجی ما را نشان می دهد که در عمل نیز با آن موافق نیستیم. امریکایی ها در مبارزه ی نظامی خود در عراق و افغانستان تجدید نظر می کنند، و خواستار گفتگو با گروه های بنیادگرا از جمله طالبان و قبایل سنی جنگجو در عراق، هستند. زیرا، بنیادگرایی و تروریزم برخلاف دکتورین نظامی امریکا در جنگ با تروریزم، یک جنبش اجتماعی در پاکستان است، نه گروه ها و جنبش های نظامی منفور و شورشی. وقتی امریکا و کشور های عربی به اضافه ی پاکستان از بنیادگرایی در دهه هشتاد حمایت کردند، اکنون این جنبش تبدیل به یک درد سر بزرگ شده است. حمایت اجتماعی از بنیادگرایی و تروریزم در پاکستان، نشانگر این است که در کنار مبارزه نظامی، راه حل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیز جستجو شود.

مشکل این است که پاکستان به صورت نهادینه شده، بنیادگرایی را گاه به عنوان مشروعیت و اعتقاد ملی، و گاه به عنوان منطق بلندپروازی های استراتژیک در منطقه و در رابطه با غرب استفاده می کند. بی ثباتی در پاکستان، افغانستان را به لحاظ اقتصادی و اجتماعی متاثر می سازد، و شاهرگ اقتصادی و ترانزیتی افغانستان را مختل می سازد.

باید غرب، به صورت آرام آرام فشار واقعی بالای پاکستان وارد کند تا تعادل میان بنیادگرایان- نظامی ها و گروه های ملکی و جامعه مدنی به وجود بیاید، و قدرت نظامیان و بنیادگرا ها مهار زده شود.
اما، مشکل این است که نظامیان پاکستانی با ترور بوتو نشان دادند که حریف زیرک غرب در قسمت بازی سیاسی و مقابله با برنامه های غرب در راستای مهار زدن قدرت نظامیان هستند.

188

دروازهً کابل

 

سال سوم                  شمارهً ٦۵                                                 جنوری   سال 2008