با لشكركشى محمود غزنوى به
هند، زبان فارسى نيز با لشكر آراسته زيبايى،
روشنايى، دانش، معرفت و عرفان به هند لشكركشيد.
غزنويان جان مردمان را
براى توسعه قدرت گرفتند، حرمتها را شكستند،
خانهها و معبدها را ويران كردند اما زبان فارسى ارواح را تسخير كرد، جانها را
فراخنا بخشيد، دستها
را به هم پيوند، زبان را از تلخىها شست و شكستهها را
مرمت كرد و طرح
بناهاى تازه، شاداب و راحت با مصالح شعر وادب و عرفان
و آگاهى در انداخت.
غزنويان و همتايانشان پس ازآنها برافتادند. قدرت دست
به دست شد و
قدرتمندان پى پاى پيل اجل خاك شدند. وليكن زبان فارسى بال و پرمهربان و
نوازشگر خود را برسراسر هند گسترد، مسلمان و
هندو و بودايى و بتپرست،
مهاراجهها و هاريجانها را چنان چشمه سارى جارى و
زلال سيراب كرد و تمام
توانايى و دارايى خود را دراختيار شيفتگان تازه خويش
نهاد. آنان نيز
مهربانانه قدر نعمت پاس داشتند و بر توانايى و دارايى
ولى نعمت خود
افزودند. و هند شد مقر شكوهمند زبان فارسى.
« تعامل زبان و ادبيات فارسى با فرهنگ مردم هندوستان »
عنوان مقالهاى است از
دكترخان عامر كه گوشه چشمى به اين سفر رنگين و چشم
نواز و دلانگيز دارد.
درعهد غزنويان، زبان فارسى درهند شمالى گسترش يافت
وشاعران و نويسندگان
نامدارى به وجود آمدند و بعد از آنها، لوديان، گامهاى
بلندترى درگسترش
اين زبان در هند برداشتند.
بعد از فرمان معروف راجه تودرمل، وزير دارايى اكبر شاه
(قرن 10 و 11ه.
ق) مبنى بر اين كه زبان فارسى ، زبان رسمى و ادارى
شود، هندی ها زبان فارسى
را با شوق و رغبت فراگرفتند.
و از دوره جهانگير تا زوال مغولان (قرن 11 - 13ه. ق)
اوج شكوفايى اين زبان درشبه قاره است.
زبان و ادبيات فارسى، به دليل غناى فرهنگى، ادبى، هنرى
و علمى خود، پس از
نفوذ در شبه قاره هند، از زمان محمود غزنوى، بسيار
مورد توجه و ستايش
فرهيختگان، عارفان، شاعران، نويسندگان، مورخان و
دانشمندان هندى قرار گرفت
به طورى كه آنان نيز در پروراندن اين زبان زبان زيبا و
عرفانى، نقش به
سزايى داشتند و با به جا گذاشتن آثار و شاهكارهاى ادبى
و علمى، عشق و
علاقه خود را نسبت به آن ابراز كردند.
در عهد غزنويان (قرن 4 - 6 ه. ق)، زبان فارسى، در هند
شمالى گسترش يافت و
شعرا و نويسندگان نامدارى، در اين عهد به وجود آمدند.
بعد از غزنويان، در
عهد لوديان (قرن 9 و 10 ه. ق)، گامهاى گستردهترى در
راه گسترش زبان
فارسى در ميان هندی ها برداشته شد. سكندر لودى، عدهاى
از آنان را كه زبان
فارسى را به خوبى فرا گرفته بودند، در دربار خود گماشت
و اين عمل وى، بر
افكار و اذهان هندی ها تأثير فراوانى گذاشت.
بعد از فرمان معروف راجه تودرمل (1)، وزير دارايى
اكبرشاه (قرن 10 و 11 ه.
ق) مبنى بر اين كه زبان فارسى، زبان ادارى و رسمى شود،
هندی ها، زبان
فارسى را با رغبت فراوانى، ياد گرفتند. از عهد جهانگير
تا زوال مغولان
(قرن 11 - 13 ه. ق) كه اوج شكوفايى زبان فارسى در
هندوستان بود. هندی ها آثار
پرارزش و سودمندى به زبان فارسى، بويژه در زمينه شعر،
داستان، تاريخ و
انشاء به وجود آوردند.
بعد از مرگ اورنگ زيب، دوره دوم تيموريان كه دوره
فروپاشى و انحطاط اين
سلسله است، شروع مىشود. پادشاهان اين دوره، توجه
كمترى به زمامدارى و
امور فرهنگى و ادبى نشان دادند و همين امر باعث شد كه
زبان فارسى كمكم
جايگاه خود را در بين هندی ها از دست بدهد. با اين
وجود، هندی ها شايستهاى
نيز در اين دوران به چشم مىخورند كه آثار چشمگيرى از
خود، برجاى گذاشتند.
در زمان بهادر شاه ظفر دوم، آخرين پادشاه خاندان مغول،
زبان فارسى،
دوباره آن هم تا حدودى اهميت و رونق يافت.
انگليسی ها، بعد از سركوب انقلابيون، بر تمام هندوستان
تسلط يافتند و زبان
انگليسى را در منطقه، گسترش دادند. هنديان، در برابر
اين اقدام به مبارزه
پرداختند، ليكن استعمارگران به ناچار براى از بين بردن
نفوذ زبان فارسى در
شبه قاره هند، از زبان اردو بهره جستند.
با برچيده شدن بساط استعمارگران انگليسى در سال 1947 م
كه بر اثر مبارزات
مردمى و به رهبرى مهاتما گاندى تحقق يافت، زبان فارسى
كه در هند دليل
فرهنگ و تمدن محسوب مىشد، به دوران تازهاى قدم نهاد.
در اين مقاله، به معرفى برخى از شاعران، نويسندگان،
مورخان و سخنوران
معروف هندوان هندوستان كه سهم مؤثرى در گسترش زبان و
ادب فارسى در دوران سلاطين
مسلمان هند داشتند، برپايه دورههاى حكومتى،
پرداختهايم.
عهد سكندر لودى
ميان بهوه (2)
ميان بهوه هندو، وزير سكندر لودى، مردى عالم و دانشمند
بود و به زبانهاى
سانسكريت و فارسى، تسلط كامل داشت. وى، در سال 908 ه.
ق «طب سكندرى» يا
(معدن الشفاء سكندرشاهى) را كه شامل 1007 بيمارى و روش
درمان آنهاست،
تأليف كرد.
عهد اكبرشاه
منوهر توسنى (3)
منوهر توسنى، پسر «راجه لونگرن (4)» و يكى از شاعران
هندوى فارسىگوى
دربار اكبرشاه بود. وى، به فارسى آشنايى كامل و علاقه
مفرط داشت. اكبر،
او را «ميرزا منوهر» خطاب مىكرد و تخلص وى را «توسنى»
انتخاب كرد.
وى، اولين شاعر هندو است كه در اشعارش از فنون ادبى
بهره جسته و زبانش
فصيح و روان است. همچنين وى، اولين شاعر هندو است كه
ديوانى به زبان
فارسى دارد.
نمونههايى از شعر او چنين است:
از اثر يك نگه اوست مست
هم بت و هم بتكده هم بتپرست
***
يگانه بودن و يكتا شدن ز چشمآموز
كه هر دو چشم جداجدا نمىنگرند
***
غرض ز خلقت سايه همين بود كه كسى
به نور حضرت خورشيد پاى خود ننهد
***
عهد شاه جهان
منشى چندر پهان برهمن
(5)
منشى چندر پهان برهمن، پسر «دهرم داس (6)» ، يكى از
شاعران و نثرنويسان
ممتاز هندوى فارسىگوى دوره شاه جهان (قرن 11ه. ق).
محسوب مىشود.
وى، در اواخر عهد اكبرشاه، در خانوادهاى برهمن، در
لاهور به دنيا آمد.
تحصيلات ابتدايى را، پيش عبدالحكيم سيالكوتى آموخت.
بعد از آن، ملازم مير
عبدالكريم، ميرعمارت لاهور گرديد. سپس به ملازمت
افضلخان علامى، وزير
كل، درآمد. بعد از مرگ علامى، براثر وساطت شاهزاده
داراشكوه، به دربار
شاه جهان راه يافت و به كار دبيرى و واقعهنويسى
پرداخت.
شعر و خط شكسته او، مورد تقدير شاه جهان بود. داراشكوه
نيز، سبك تحرير
برهمن را بسيار دوست مىداشت. وى، از آن جايى كه گروهى
از علماى هندو را
براى ترجمه آثار عرفانى و فلسفى هند در خدمت داشت،
برهمن را نيز به دربار
خود برد و دبير خاص خود كرد.
برهمن، بعد از عصيان اورنگ زيب بر پدر و كشتن شاهزاده
داراشكوه، به بنارس
رفت و گوشهنشينى برگزيد. بالاخره در سال 1073 ه. ق.
درگذشت.
از برهمن، تأليفات بسيار ارزندهاى بهجا مانده كه
مىتوان از «ديوان
برهمن» ، «چهار چمن» ، «منشأت برهمن» ، «تحفةالانوار»
و «گلدسته» نام برد.
چندر پهان برهمن، در شعر، زبانى ساده دارد. اشعارش،
داراى مضامين عشق،
محبت، تصوف و مسايل وحدتالوجود است، كه با لحنى
عارفانه بيان شده است. ديوان وى، شامل غزليات و رباعيات است.
نمونههايى از شعر او را در زير مىآوريم:
بانى خانه و بتخانه و مىخانه يكيست
خانه بسيار ولى صاحب هر خانه يكيست
***
بناى قصر جهان را ثبات ممكن نيست
به جز اساس محبت كه دير بنيادست
***
گل يكى، خار يكى، شاخ يكى، تاك يكى است
نزد ارباب نظر هر خس و خاشاك يكى است
مرا دلىست به كفر آشنا كه چندين بار
به كعبه بردم و بازش برهمن آوردم
***
دل درختى است عشق پرورده
از محبت هميشه بارور است
***
بهگوان داس (7)
بهگوان داس، از منشيان و مورخان سادهنويس درباره شاه
جهان بود. وى، «شاه
جهان نامه» يا «نسبت نامه صاحبقران» (نسب نامه) را كه
حاوى نسبنامه شاه
جهان به همراه خلاصهاى از تاريخ تيموريان ايران و هند
است، در حدود سال 1037
ه. ق به رشته تحرير درآورد.
اين تاريخ، از آن جايى كه نخستين تاريخ فارسى عهد
تيموريان هند است كه به قلم يك هندو نوشته شده، حايز اهميت است.
بنوالى داس ولى
(8)
بنوالى داس ولى، منشى شاهزاده داراشكوه، يكى از
سخنوران، نويسندگان و مورخان سرشناس هندوى فارسىدان عهدشاه جهان بود.
معروفترين اثر وى، «راجا ولى» يا «رساله در ذكر
راجگان و سلاطين دهلى» است.
« راجاولى» ، خلاصهاى از تاريخ قديم راجگان هندو و
سلاطين مسلمان دهلى، از
قديمترين ايام تا دوره شاه جهان (1037 - 1068 ه. ق)
است.
از ديگر آثار بنوالى داس، مىتوان «گلزار حال» ، «محيط
معرفت» ، «گنج عرفان» و «ديوان هندى و فارسى» او را نام برد.
عهد اورنگ زيب
راى بندراپن داس بهادر شاهى
(9)
راى بندراپن داس بهادر شاهى، پسر «راى بهار آمل» (10)،
شاعر فارسىگوى،
نثرنگار و مورخ دوره اورنگ زيب عالمگير است. عالمگير،
او را «راى» خطاب
مىكرد.
اثر مهم وى به فارسى، كتاب «لبالتواريخ» است. اين
كتاب، يكى از مهمترين
و درعين حال اساسىترين تاريخ عمومى شبه قاره هند، از
دوره شهابالدين
محمد غورى تا محمد اورنگ زيب عالمگير است كه درسال
1106ه. ق،
توسط يك مورخ
هندو، نگاشته شده است. دراين اثر، تمام قضاياى تاريخى، از نقطه نظر
و ديدگاه هندی ها، مورد تجزيه و تحليل قرار
گرفته است.
آن بال كرشن (11)
آن بال كرشن، از نويسندگان و شاعران عهد اورنگ زيب
است. معروفترين اثر
وى كتاب «دمشق خيال» است. موضوع كتاب، تصوف است كه با
شيوهبيان
متكلفانه، نوشته شده است. در اثناى كتاب، از اشعار خود و برخى صوفيان
مشهور، بهره گرفته است.
سوامى بهوپت راى بىغم
(12)
سوامى بهوپت راى بىغم، از مثنوى سرايان معروف عهد
اورنگ زيب است. وى، اهل «هماچل پرديش» بود. در تصوف، از مكتبى پيروى
مىكردكه بنيانگذار
و حامى آن، داراشكوه بود. بهوپت، تحت تأثير مولانا
جلالالدين محمد رومى
بلخى قرار داشت و اين مسأله، در مثنوىهايش به چشم مى
خورد.
كليات او، حاوى پنج هزار بيت است. از وى، يك مثنوى به
نام «مثنوى بىغم» ، به جا مانده است.
نمونه شعرى وى چنين است:
علم حق در علم صوفى گم شود
اين سخن كه باور مردم شود
***
ايشور داس (13)
ايشور داس، از اهالى «پتن» بخش گجرات بود. وى، در حدود
1101ه. ق، به
نگارش خاطرات زندگى پرماجراى خود - وقايع دوران سلطنت
اورنگ زيب - پرداخت
و اثر پرارزشى به نام «فتوحات عالمگيرى» ، از خود به
جا گذاشت.
به علت حكم امتناع عالمگير، از نوشتن تاريخ عهد
عالمگيرى، در سال 1078 ه.
ق، مورخان آن زمان، ديگر به نگارش وقايع بعد از سال
مذكور، نپرداختند و
اگر «فتوحات عالمگيرى» در دست نبود، تاريخ عهد
عالمگير، از سال 1078 تا 1101
ه. ق، در پرده ابهام باقى مىماند. بنابراين، «فتوحات
عالمگيرى» ،
مرجع معتبرى براى كسب اطلاع درباره دوران
پرشكوه آخرين امپراطور بزرگ
تيموريان هند است.
اين تاريخ، از لحاظ اين كه مولف آن هندو است اهميت
فراوان دارد. از آن
جايى كه اورنگ زيب، در تمام دوره پنجاه ساله سلطنت
خود، دائما با هندی ها
در حال جنگ و جدال بوده است، از اين جهت نقطه نظرها و
ديدگاههاى يك هندو،
در خور توجه خواهد بود.
بهيم سين كايست
(14)
بهيم سين كايست، پسر «رگهونندن داس» (15)، از امراى
عهد اورنگ زيب بود.
وى، در جنگهاى دكن و همچنين در جنگ برادركشى پسران
اورنگ زيب بر سر مساله
جانشينى، شركت داشت.
وى، در سال 1120 ه. ق، كتابى به نام «تاريخ دلگشا» يا
«نسخه دلگشا» نوشته
است. اين كتاب، از آن جايى كه نويسندهاش در دستگاه
اورنگ زيب عالمگير،
منصب مهمى داشته و با اكثر سرداران سپاه آشنا و بسيارى
از وقايع تاريخى آن
عهد را شاهد بوده، بسيار معتبر و موثق است. اين اثر،
شامل اوضاع سياسى،
اجتماعى، جغرافيايى و مذهبى آن دوره است. همچنين
«تاريخ دلگشا» ، در
برگيرنده وقايع تاريخ پنجاه ساله عهد عالمگير است كه
ديدگاهها و نقطه
نظرهاى هندی ها را بيان مىكند.
سوجان راى بتالوى كهترى
(16)
سوجان راى بتالوى كهترى، از امراى اورنگ زيب بود. وى،
كتابى به نام «خلاصه التواريخ» نوشته كه تاريخ عالم را، از ابتدا تا
عهد اورنگ زيب، در
بردارد.
جگجيون داس گجراتى
(17)
جگجيون داس گجراتى، پسر «منوهر داس گجراتى» ، از
مورخان هندوى عهد اورنگ
زيب است. وى همچنين، در عهد محمد معظم ملقب به
«بهادرشاه» ، پسر اورنگ
زيب، به عنوان وقايع نگار، بخشى الممالك و رئيس كل
پست، خدمات شايستهاى
انجام داد.
اثر معروف جگجيون، «منتخب التواريخ» است. وى، از عهد
اورنگ زيب، شروع به
جمعآورى اسناد ومدارك معتبر تاريخى پرداخت و سرانجام
درعهد بهادر شاه، در
سال 1120 ه. ق، نوشتن اين اثر تاريخى را به اتمام
رسانيد.
«متخب التواريخ» ،
شامل تاريخ عمومى تيموريان ايران و شبه قاره هند، از
عهد اميرتيمور گوركانى تا پايان سال دوم عهد
بهادر شاه اول و وقايع دوران
سلطنت هر يك از شاهان سلسله تيموريان، تحت عنوان خاص
است كه به ترتيب
تاريخى، نوشته شده است.
دوران بعد از اورنگ زيب
خوشحال
چند كايسته (18)
خوشحال چند كايسته، پسر «منشى جيون رام» (19)، در عصر
محمدشاه، نوه بهادر
شاه، دبير دفتر ديوانى بود. او، معروف به «نادر
الزمان» بود.
مهمترين اثر وى، تاريخ محمد شاهى «يا تاريخ نادر
الزمانى» است. اين كتاب
داراى دو بخش است. بخش اول، مجمعالاخبار نام دارد كه
تاريخ عمومى جهان
است و بخش دوم، زبدة الاخبار نام دارد كه شامل تاريخ
هند به خصوص احوال
محمدشاه، مىباشد. خوشحال چند كايسته، اين كتاب را در
سال 1154 ه. ق،
تأليف كرد.
راى آنند رام مخلص
(20)
راىآنند رام مخلص، پسر «هردى رام (21)» ، از شاعران و
نويسندگان هندوى
عهد محمدشاه، نوه بهادر شاه (قرن 12 ق. ق)، بود. وى،
شاگرد ميرزا
عبدالقادر بيدل هلوى بود و در شعر وادب، تسلط كامل داشت.
آثار مهم وى عبارتند از:
مرآت اصطلاحات - فرهنگ اصطلاحات فارسى است. آنند رام،
اين كتاب را از آن
جهت نوشت كه متوجه شده بود در زمان وى (اواخر عهد
گوركانيان)، معيار صحيح
و مستندى، براى تلفظ درست واژگان فارسى، وجود ندارد و
همچنين، اكثر مردم،
فقط به فارسى نوشتارى، آشنايى دارند و متوجه محاورات
روزانه رايج در ميان
ايرانيان نمىشوند.
گلدسته اسرار - اين كتاب، حاوى نامههايى است كه راى
آنند رام به نادر شاه نوشته است.
بدايع وقايع - اثر تاريخى راى آنند رام كه شبيه تذكره
است.
رقعات مخلص - در برگيرنده نامههاى ادبى و تاريخى است.
چمنستان - مجموعه اقوال و حكايات است.
هنگامه عشق - قصه عشق «رانى چندر پربها (22)» و «كنور
سندرسين (23)» است.
كارنامه عشق - قصه عشق شاهزاده «گوهر» است.
پرىخانه - نمونههاى خطاطى خوشنويسان مشهور است.
ديوان اشعار مخلص
نمونههايى از اشعار او:
چون منجم ديد طالع نامهام، خنديد و گفت
اين پسر قايم مقام حضرت مجنون شود
بلبل شوريدهاى چون من ندارد اين چمن
صد بهار آخر شد و من همچنان ديوانهام
***
تاجر عشقيم مخلص مىرسيم از شهر دل
هركجا جنس وفا باشد خريداريم م
***
ماجراى بلبل و گل شاهد احوال ماست
از تو مخلص ناله و از يار نشنيدن بس است
***
ميازار اى محبت باز چون من ناتوانى را
غريبى دردمندى بىكسى آزرده جانى را
***
زحال بلبل مسكين ندارم اطلاع ام
به پاى گلبنى ديديم مشت استخوانى را
***
لال رام
لال رام، از نويسندگان عهد محمدشاه، نوه بهادر شاه،
بود. اثر مهم وى،
«تحفةالهند» است كه آن را در سال 1148ه. ق نوشته است.
اين كتاب، تاريخ
عمومى هند، از آغاز تا عصر بهادر شاه است.
بساون لال شادان
(24)
بساون لال شادان، پسر «تن سكهو راى (25)» ، از
كايستهاى سكسينه و از
شاعران عروف دربار اميرالدوله محمد امير خان نواب تونگ
(1834م). بود. از
وى، ديوانى شعر و يك مثنوى به نام «اميرنامه» باقى
مانده است.
بساون، در مثنوى «اميرنامه» ، زندگى اميرالدوله را به
نظم درآورده است.
از آن جايى كه وى، شاهد دلاورىها و شجاعتهاى
اميرالدوله بوده، اين
مثنوى، حايز اهميت است. او، در سال 1147 ه. ق درگذشت.
نمونههايى از اشعار وى چنين است:
پيوسته چون مسافر دريا كناره جوست
در عشق او كسى كه بود آشناى م
***
گر بود خورشيد رويى در نظر تا روز حشر
مىتوان بىآب و نان مانند عيسى زيستن
***
وارسته مل سيالكوتى
(26)
وارسته مل سيالكوتى، از سيالكوت، بهترين محقق و منتقد
عصر خود بود.
بزرگترين مزيت او، در نامهنگارى و محاوره دانى بود.
وارسته، قسمت عمده
زندگيش را، در پنجاب گذراند و به مراكز علمى آن دوران،
نظير دهلى و لكهنو،
كمتر رفت و آمد، داشت.
آثار وى عبارتند از:
- مصطلحات الشعر
- مطلعالسعدين
- صفات كائنات يا
عجايب و غرايب
- جواب شافى يا
رجمالشياطين
- جنگ رنگارنگ يا
تذكره وارسته
مصطلحات الشعرا - مجموعه محاورات جديد و مصطلحات
برگزيده است.
وارسته، براى نوشتن اين مجموعه از منابع بسيارى مانند
فرهنگ جهانگيرى، كشف
اللغات، مؤيد الفضلا، مدارالافاضل، قاموس، تاج
المصادر، شرح ديوان خاقانى
از شادى آبادى، شرح قصايد انورى ازفراهانى، لطايف
مثنوى معنوى، صراح،
مجموعه ابراهيم شاهى، منتخب اللغات استفاده كرد.
علاوه بر اين منابع، از راهنمايى علماى محاورهدان
ايرانى نيز، بهره برده
است. نوشتن اين كتاب، بعداز 15سال تلاش بىوقفه
وارسته، درسال 1180ه. ق
به پايان رسيد و خود نيز، درهمان سال، وفات يافت.
منشى لاله تيك چندر پهان (27)
منشى لاله تيك چندرپهان، از نويسندگان معروف قرن 12ه.
ق است. وى، اهل
دهلى و ازشاگردان مولانا شيخ ابوالخير خيرالله وفايى
ملقب به
«خيرالمدققين» و سراج الدين على خان آرزو ملقب به «سراج الدين على خان
آرزو ملقب به «سراج المحققين» بود. وى، از طرف
دربار دهلى، لقب «راى» و
«راجه» ، دريافت نمود.
چندرپهان، رسالهاى درباره حروف تهجى به نام «جواهر
الحروف» و رساله ديگرى
به نام «نوادرالمصادر» درباره افعال و مصادر فارسى
نوشته كه درخور توجه
است.
كتاب «بهار بوستان» وى، شرح بوستان سعدى است.
اثرى وى، «بهار عجم» است، كه
«بهار عجم» فرهنگى جامع، مشتمل برلغات و
اصطلاحاتى است كه درآثار سخنوران، به كار رفته
است. چندر بهان، براى
نوشتن اين فرهنگ، بيست سال زحمت كشيد.
بندرابن داس خوشگو
(28)
بندر اين داس خوشگو، از شاگردان خان آرزو و سرخوش بود.
مهمترين اثر وى، «سفينه
خوشگو» است. اين كتاب، از تذكرههاى برجسته زبان فارسى محسوب
مىشود. مؤلف، دراين كتاب، شرح حال مفصلى از
شاعران، همراه با اشعار
منتخب آنان را، درسه جلد متقدمين، متوسطين و معاصرين،
گردآورى كرده است.
اين تذكره بسيار جامع و مفصل است.
از آن جايى كه مؤلف، در دوران ملازمت خود، اغلب
ازشهرهاى بزرگ ديدن كرده،
با اكثر شعرا ملاقات كرده و احوال شاعران معاصر را،
بنا به اطلاعات شخصى
خود، نگاشته، بر اعتبار اين تذكره افزوده است. خوشگو،
اى تذكره را درسال 1155ه.
ق به پايان رساند و آن را به عمده الملك اميرخان انجام، اهدا كرد.
خوشگو، شاعر هم بود، نمونههايى از اشعار او را درزير
مىخوانيم:
براى يار تعظيم رقيبان هم ضرور افتد
به شوق بت نخستين سجدهاى پيش برهمن كن
***
موجودگر نبوديم، معدوم هم نبوديم
امروز از كجاييم، گر درعدم نبوديم
***
آواز تيشه امشب در بيستون نيامد
شايد به خواب شيرين، فرهاد رفته باشد
***
لچهمن نراين شفيق
(29)
لچهمن نراين شفيق، تاريخ نويس، زندگينامهنويس و شاعر
قرن 12 ه. ق بود ولى معروفيت او، به حيث مورخ بودنش است.
آثار تاريخى وى عبارتند از:
حقيقتهاى هندوستان (1204ه. ق) - واردات استانهاى هند
مآثر آصفى (1208ه. ق) - تاريخ خاندان نظام، تاريخ
مختصر مرهتهها و شرح حال راجهها و امر
تنميق شگرف (1200ه. ق)
بسايط الغنايم - تاريخ مرهتهها تا جنگ پانىپت
حالات حيدرآباد (1214ه. ق) - در مورد مساجد، باغات و
ساختمانهاى حيدرآباد
مآثر حيدرى - تاريخ سلطان حيدرعلى
تذكرههاى وى عبارتند از:
گل رعنا (1187ه. ق) - اين تذكره، درباره شاعران مسلمان
و هندی ها فارسىگوى است.
شام غريبان - اين تذكره، درباره شاعران ايرانى است كه
به هند آمدهاند.
چمنستان شعرا - اين تذكره، در ارتباط با شعراى
اردوزبان است.
نمونههاى شعر وى چنين است:
بر لب نازك او بوسه توان داد شفيق
كه مرا ياد كند باز به دشنامى چند
***
شنيدهام كه به سوى شفيق مىآيى
بيا بيا كه دل و جان نثار خواهم كرد
***
چندو لال شادان
(30)
چندو لال شادان، پسر «راى نراين داس» (31)، از شاعران
چيره دست قرن 13 ه. ق است.
وى، در حيدرآباد دكن، تا مقام نخستوزيرى ارتقا يافت.
چندو لال، ديوان اشعار و مثنوىهايى دارد.
نمونههاى شعر او چنين است:
حافظ و جامى و سعدى و نظامى، مولوى
پادشاهان سخن در ملك اشعار آمده
***
به چه حسن جلوه كردى كه همه اسير گشتند
به سخن چگونه وصف كند انورى، سنايى
پىنوشت:
-
LAMRADOT AJAR.
-
AWUHB NAYIM.2
-
INASOT RAHUNAM.
-
NARAG NOLAJAR.
-
NAMHARB NAHB RADNAHC IHSNUM.
-
SAD MARHD.
-
SAD NAVGAHB
-
ILAV SAD ILAVNAB
-
IHAHSRUDAHAB SAD NEBARDNIB IAR
-
LUMA RAHIB IAR
-
ANHSIRK LAB NNA.
-
MAHGIB IAR TAPOHB IMAWS
-
SAD RAVHSI
-
TSEYAKNES MIHB.
-
SAD NADNAN UHGAR.
-
IRTAHK IVALATAB IAR NAJUS.
-
ITARAJUG SAD NAVIJGAJ.
-
ETSEYAK DNAHC LAHHSOHK
-
MAR NAVIJ
IHSNUM.
-
SELHKU MAR DNANA LAR
-
MAR IADREH
-
AHBRAP RDNAHC INAR
-
NES RADNUS RAWNUK
-
NADAHS LAL NAVASAB
-
IAR UHKAS NAT.
-
ITUKLAISLAM ETSARAV.
-
NAHBRAENAHC KET ALAL IHSNUM.
-
OOGHSOHK SAD NEARDNIB
-
HGIFAHS NAYARAN IMXAL
-
NADAHS LAL UDNAHC.
-
SAD NAYARAN IAR.
منبع: کیهان فرنگی
|