وطن
ما افغانستان یک موجود عجیب الخلقه است. نود فیصد آن را کوه ها پوشانده
اند و سه چهار فیصدش را صحرا ها و بیابانها. با آنکه رودخانه های زیادی
در بخش های باقیمانده جاری می باشند کشتزار ها و کشاورزها از کم آبی و
خشکسالی های ادواری می سوزند و قادر نیستند که یک قطره آب از آن همه
رودخانهء خروشان بردارند و گلو تر نمایند.
نه فقط طبیعت با این سرزمین سر ستیز
داشته است بلکه بنده های خدا چه آشنا و چه نا آشنا بلای جانش بوده اند
و با تیشه و تبرچه به جانش افتاده اند و به اقتضای منافع شان بخش هایی
از پیکرش را بریده و به خود چسپانده اند. از این سبب این سرزمین به یک
کشور خوش منظر طبیعی و دارای مرزهای مشخص و آسیب ناپذیر شباهت ندارد.
به بیان دیگر وطن ما « مازاد » ترکه و
داد و گرفت قدرتمندانیست که میهن ما را ملک طلق نواسه و نبیرهء خویش
پنداشته اند و آن را بر حسب میل نوردیده ها هبه کرده اند.
در نیمه دوم قرن نزدهم همینکه سروکلهء
ابرقدرتها در شمال، شرق و جنوب شرق وطن ما ظاهر شدند ما سردچار مصیبت
تازه تری شدیم. آنها که منافع متناقضی داشتند سرانجام برای مدت کوتاهی
باهم کنار آمدند و مملکت ما را به مثابهء سرزمین سوخته! و ملک لا مالک!
و بی صاحب! مورد سوء استفاده و سوء استعمال قرار داده اند و با توجه به
همین نکته مدتها آنرا « دولت خدا داد! » به حساب آورده اند، گفتی از
باد و یا آب آمده است و حق بلامنازع غارتگر درازدستی می باشد که زودتر
از دیگران چنگش به گریبان مردم رسیده است.
بنابر آن نابسامانی، بی نظمی و بی
سرانجامی از مختصات همیشگی جامعهء ما میباشد. اکنون که آزادی های فردی،
حق های عمومی و حاکمیت ملی ما زیر سوال رفته است ایجاب می کند که
روشنفکران ما در تشکل های دموکراتیک و ناوابسته به هیأت حاکمه و
زورمندان جهان هم در بازسازی اندیشه ها وبرنامه های شان و هم در
بازسازی شخصیت های بکوشند تا به نگاه شفاف و دقیق، حقایق را دریابند و
برای حل مشکل افغانستان از لغزیدن به سراشیب های افراطی و تفریطی پرهیز
کنند و به واقعیت های موجود توجه نمایند و دریابند که در زمان ما نسبت
ها و تناسب ها، سیرت و صورت مناسبات بین المللی را تعیین می کنند نه
شعار های غیر عملی و نامنطبق به درجه توانایی و ظرفیت های سیاسی و
اقتصادی وطن ما.
|