آه
من مي دانم
كه كبوتر ها هم
دست
آموز شدند
سرو ها مي
بينند
باغبان بيگانه ست.
بند ها جاري دريا را
هم
بسته اندر
قفس سربي حوض
ماهيان باخبرند.
آشنايان
هم تن در داده
كه دگر صبح عيادت نكند
زين شبستان غريب
در
لغتنامهء اين
سنگستان
واژه اي ملتهب است
مزمن نيز
و
پژوهشگري و
شاعري و چند
فروشندهء ديگر گفتند:
كه به تبعيد همين واژه وطن آباد است.
ليك
سقاء
كهن جامهء بي خانهء آوارهء پير و زخمي
گريه مي كرد
ولي
با چي صلابت مي گفت:
كه مرو
مرو از خانهء ما
كشور
ما
آزادي
!
آزادي
!
آزادی
|