کابل ناتهـ kabulnath
|
غلام حیدر یگانه
از حق نگـذر
برّه مي توان نگاشت بر تپه هاي نزديك مي توان بخار جلگه يي را در يك مقاله نوشيد گاهي يا ببري را در ابرها دستآموز كرد با بلند نگري و در فصلي كه گوزنها شاخ عوض مي كنند سيبهاي چشم را بيرون آورد براي گردگيري
تو كه درخت را حفظي يعني «الف» در قامتت متجليست كه به كمال توله سگ در معجزة هستي معترفي و در تقدس جانور، رها از زنجير روده، مومني يعني تو اسم اعظم «جيك جيك» در گنجشك را مسلماني
پس، اي گبر گريزنده به آنكو سيماش، طهارت زمين پس از برف است و حرفهاش، ساده ترين بيد برگهاي امسال كه دستهاي پونه يي پرزدارش رنگين ترين جوجه خارپشتهاي خداست نماز گزار و بگو: مادر، ببخش! و بگو: وطن، قاصرم! اي محكوم به بي مرگي و پردلي و شوق ديگر از حق نگذر! صوفيه، 2007م ********** |
---|
سال سوم شمارهً ۵۵ اکست 2007